آنچه در پی میآید، بخشی از مصاحبهای است با دکتر گری هابرماس، فیلسوف مسیحی، دربارۀ موضوع الهیات. قبلاً مقالۀ «اثبات رستاخیز عیسای مسیح» از ایشان تقدیم خوانندگان شده است.
سؤال: با وجود تنگناها، خونریزی و فسادی که در تاریخ کلیسا وجود داشته، چگونه میدانیم که تعالیم مرکزی عیسای مسیح حفظ شدهاند؟ سؤال من بهطور خاص دربارۀ موضوع نجات است. پدران اولیۀ کلیسا در خصوص مقتضیات نجات چه تعلیم دادند؟ منظورم نظر کلیسای کاتولیک یا دیگر خادمان نیست، بلکه تأکیدات اولین نوشتههای شناختهشدۀ مسیحی در اینباره است. مثلاً آیا میدانیم پولیکارپ، آیرینیوس یا کلمنت دربارۀ نجات چه میگویند؟
پاسخ: بهنظرم اولین و آسانترین، و در عینحال مطمئنترین، راه این است که سراغ عهدجدید برویم و ببینیم در خصوص ماهیت پیام انجیل چه میگوید. پیشنهاد میکنم این متون را مطالعه کنید: اعمال ۱:۳۸-۳۹؛ ۸:۳۰-۳۸؛ ۱۰:۳۹-۴۳؛ رومیان ۱:۱-۴؛ ۱۰:۹؛ اول قرنتیان ۱۵:۱-۸؛ افسسیان ۲:۸-۹؛ اول پطرس ۱:۲۱؛ اول یوحنا ۵:۱۳. آیا تنوع نویسندگان را میبینید؟ این گویای میزان توافق آنها در خصوص موضوع محوریِ نجات است. وقتی باور انجیل بهعنوان مقتضای ایمان نجاتبخش مطرح است، این سه آموزه اغلب مشهودند: الوهیت، مرگ و رستاخیز عیسای مسیح. بنابراین، عیسای مسیح پسر خداست، او برای گناهان ما مرد، و جسماً از مردگان برخاست. چنانکه آیات فوق مکرراً بیان میکنند، وقتی کسی تصمیم میگیرد خود را تسلیم و سرسپردۀ شخص عیسای مسیح کند (که در زبان یونانیِ عهدجدید معنای اصلی کلمۀ “باور” یا “ایمان” همین است)، این بهمثابه ایمان شمرده میشود. به بیانی دیگر، گفتنِ اینکه من به حقیقت عیسای مسیح طبق کتابمقدس «ایمان دارم»، باعث نجات است.
برای مطالعۀ متونی از اولین پدران کلیسا به این منابع نگاه کنید: کلمنت: ۷، ۱۲، ۲۴، ۴۲؛ ایگناتیوس در رساله به مسیحیان ماگنزیا ۱۱؛ همچنین رساله به ترالیها ۲، ۹؛ و رساله به مسیحیان اسمیرنا ۱-۴؛ یا پولیکارپ ۱، ۸. هرچه بیشتر به قلب الاهیات نزدیک میشویم، تعداد بیشتری از مسیحیان را در این زمینه همنظر مییابیم. اغلب، بیشترین تفاوتها در خصوص مسائل جزئی هستند.
سؤال: آیا شهادت روحالقدس در زندگی ایماندار واقعاً گواه بر این است که مسیح همان کسی است که خود میگفت یا چنین فکری صرفاً آرزواندیشی است؟ آیا شواهد تاریخی در قیاس با ادعای سکونت و شهادت روحالقدس در ما عینیتر نیستند؟
پاسخ: چنانکه گفتیم (ن.ک. به “دفاعیات کلی”) اگرچه شهادت روحالقدس بر اساس شواهد و اطلاعات موجود تصدیق میشود لیکن بهخودیِ خود مشهود نیست. بنابراین، نمیتوان از غیرمسیحیان انتظار داشت به این شهادت اذعان کنند. بدینسان، شواهد نشان میدهند که مسیحیت حقیقت است و شهادت روحالقدس نشان میدهد که چه کسی به این ایمان تعلق دارد. شاید بتوان اینگونه گفت که برخی فاکتورها نشان میدهند که برای دوستی و مشارکت با خدا مبنایی وجود دارد. شهادت مسیحیان در این زمینه نیز گواهی است بر این فاکتورها. بر اساس وعدهها و اظهارات کتابمقدس، نه تنها تجربۀ شهادت روحالقدس نباید مایۀ تعجب باشد، بلکه باید آن را انتظار داشت. همچنین، شواهد نشان میدهند که این فاکتورها حقیقی هستند و داشتن رابطه با خدای کائنات ممکن است، و تجربه نیز بر این واقعیت صحه میگذارد.

سؤال: آیا نجات در عهدعتیق فقط مختص یهودیان بود یا امتها نیز میتوانستند از آن برخوردار شوند؟
پاسخ: در خصوص موضوع نجات غیریهودیان در عهدعتیق، میتوان برخی اصول کلی را بیان کرد. خدا از میان تمامی مردم روی زمین ابراهیم را برگزید تا خود را بهطرزی خاص بر او مکشوف سازد و او را بهعنوان پدر ملل بسیاری برکت دهد. اگرچه برخی مردمان بدون اینکه جزو قوم برگزیدۀ خدا باشند ایماندار شدند (مثلاً هابیل، شیث، خنوخ، نوح، ملکیصدق، یترون و راحاب)، نجات در بطن مکاشفۀ حقیقی خدا، چنانکه مقرر فرموده بود، برای قوم اسرائیل ظهور کرد.
اگرچه خدا طبق مشیتش خود را بر ابراهیم و نوادگانش مکشوف ساخت، نجات ثمرۀ ایمان به خدا بود، چنانکه در زندگی یترون، راحاب و افرادی دیگر از امتهای غیریهودی میبینیم. مضافاً، ارجاعات بسیاری به «غریبهها» در عهدعتیق وجود دارد که اجازه یافتند در میان یهودیان ساکن شوند. میتوان این واژه را در قاموس کتابمقدس جستجو کرد. اگر حافظهام یاری کند، این غریبهها از تمامی مواهب قوم یهود برخوردار بودند، همچنین از نعمت آمرزش گناهان. همچنین در خصوص بدرفتاری با آنها هشدار داده شده است. این، تصویر امتها را در عهدعتیق بهطرز مهمی تغییر میدهد؛ بماند که در اشعیا، و سایر انبیا، وعده داده میشود که ماشیحِ (مسیحای) خدا نجات را در سراسر جهان گسترش خواهد داد. بنابراین، نجات شامل حال تمامی کسانی میشد که به خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب ایمان میآوردند. چنین استدلال شده که قوم یهود ظهور ماشیح را انتظار میکشیدند. اما دشوار بتوان اثبات کرد که یهودیانِ عهدعتیق نجاتشان را مرهون ایمان به اعمال ماشیح میدانستند. شواهد چندانی در این مورد وجود ندارد. لیکن ما بر مبنای عهدعتیق و همچنین عهدجدید، مثلاً نوشتههای پولس، میدانیم که ایمان به خدا قطعاً طریق دست یافتن به نجات بود.
برخی این استدلال را نابسنده و غیرمنصفانه خواندهاند. اما وقتی بهعنوان غیریهودیان عوامل خاصی را در نظر میگیریم، زنجیرهای مشهود از اشاره به فیض خدا میبینیم، مثلاً قصد خدا برای ملحق کردن غیریهودیان، مکاشفۀ غایی او در عیسای مسیح برای نجات ما، و این امتیاز که باید پیام را به آنها که نشنیدهاند، اعلام کنیم. چنانکه پولس میگوید: نجات نخست به یهودیان رسید و سپس به امتها (رومیان ۱:۱۶). عیسای مسیح فرمود که فقط برای گوسفندان گمشدۀ اسرائیل فرستاده شده است. اما او پس از رستاخیزش شاگردانش را مأموریت بخشید که پیام را به جهان ببرند، تا انجیل به تمامی جهان داده شود (متی ۲۸:۱۹-۲۰؛ لوقا ۲۴:۴۵-۴۹؛ اعمال ۱:۸). بنابراین، نجات، از آغاز گزینهای باز در برابر یهود و غیریهود بود، اگرچه خدا اعلان فرمود که نجات از طریق قومش، یهودیان، ظهور کرد.
سؤال: در خصوص تقدیس به کدام متون از کتابمقدس میتوان اشاره کرد؟
پاسخ: تقدیس با تجربۀ نجات همراه است (اولقرنتیان: ۶:۱۱؛ دوم تسالونیکیان ۲:۱۳؛ عبرانیان ۱۰:۱۰) اما روندی پویا نیز هست (دوم قرنتیان ۷:۱؛ ۲پطر ۳:۱۸). تقدیس شامل رشد در الهیات (عبرانیان ۶:۱-۲) و اخلاقیات (غلاطیان ۵:۱۶؛ ۲۲-۲۵) است. اهداف دوگانۀ آن عبارتند از: شهادت دادن (اعمالرسولان ۲:۴؛ ۴:۸، ۳۱؛ ۹:۱۷-۲۰) و زندگی مقدس (اول یوحنا ۲:۲۷؛ رومیان ۸:۱۴، ۱۶، ۲۶). واضح است که تقدیس اغلب طی مراحلی شکل میگیرد و باید در زندگی مسیحی تداوم یابد. یک متن روشن دربارۀ روند و رشد تقدیس (دوم پطرس ۱:۵-۱۱) است. لطفاً به کلمات کلیدی توجه کنید. یعقوب ۳:۱۷ نیز تا حدی به این روند اشاره میکند.
سؤال: مفهوم تثلیث بسیار گیجکننده است. چگونه ممکن است خدا سه شخص در یک وجود باشد؟ همچنین، آیا این بدین معناست که مسیح با خدا برابر نیست؟
پاسخ: آموزۀ تثلیث دشوار است و ما ممکن است در مسیر درک آن به راهی متفاوت با آنچه در کتابمقدس آمده کشیده شویم. کتابمقدس آشکار میکند که پدر، پسر و روحالقدس، هر سه خدا هستند. همچنین میگوید که آنها واحدند. پدران اولیۀ کلیسا و دفاعیهپردازان برای رد بدعتهای اولیه، تثلیث را بهعنوان سه وجود که همجوهرند تشریح کردند، که از یک ذات برخوردارند و در عینحال سه شخص متمایزند. بنابراین، هر سه وجود از ذاتی یکسان برخوردارند.
همچنین، اینکه سه وجود در ذات یکسان، اما جایگاه متمایزی داشته باشند مشکلی ایجاد نمیکند. بهعنوان مثال، من و پسرم در ذات و جوهر همسانیم، اما او مطیع من است و از من اطاعت میکند (جایگاه). بنابراین، جایگاه نقشی در ذات و جوهر ندارد. عیسی بارها گفت که پسر مطیع پدر است و آنچه را که پدر به او سپرد به انجام رساند (یوحنا ۵:۱۹، ۳۰، ۳۶).

سؤال: آیا اخلاقیات وابسته به قرارداد اجتماعی (عُرف) است؟ در این مورد چه فکر میکنید؟ من نمیتوانم این را باور کنم. این بدین معناست که اخلاقیات ما مرهون جامعه است و اگر جامعهای نبود اخلاقیات نیز نمیداشتیم. این با موضوع وجدانی که خدا به ما بخشیده چگونه جور درمیآید؟
پاسخ: شکی نیست که اخلاقیات، خصوصاً در برخی ابعاد، بهطور عمده از جامعه نشأت گرفته است. ما اکثر رفتارهایمان را میآموزیم. اما سؤال اینجاست که قانون اخلاقی ابتدا از کجا ظهور یافت. مطالعۀ کتاب “مسیحیت ناب” سی. اس. لوئیس در این خصوص مفید است که در پنج فصل نخست قراردادهای اجتماعی و گزینههای مشابه را به نقد میکشد و مبحث اخلاق را برهانی قاطع بر وجود خدا میداند.
سؤال: اگر خدا قادر مطلق است چرا نزول کرد تا با چنان مرگ هولناکی برای گناهان ما بمیرد؟ آیا نمیتوانست با اشارتی یا به روشی دیگر مشکل را حل کند؟
پاسخ: این موضوع ابعاد بسیاری دارد. یکی از خصوصیات خدا عدالت اوست، بنابراین، نمیتواند گناه را نادیده بگیرد، گویی هرگز اتفاق نیفتاده است. گناه موضوعی بسیاری جدی است و عدالت خدا را اقتضا میکند. لیکن، عیسای خداوند داوطلبانه اقدام به پرداخت بهای گزاف گناهان ما کرد و چنان هولناک بر صلیب مرد. اینکه او بهطور ارادی چنین مرگی را پذیرفت بُعدی کاملاً جدید به این مسئله میبخشد.
سوال: آیا درست است که بگوییم غیرمسیحیان ممکن است پیام انجیل را بهطور عقلانی، مخصوصاً باارائۀ شواهد، بفهمند اما بدون پاسخ دادن به الزام روحالقدس و عمل او در زمینۀ تنویر ذهن، نمیتوانند ایمان بیاورند؟
پاسخ: بهلحاظ “انسان طبیعی” و عمل روحالقدس، البته که شخص بیایمان میتواند دلایل ایمانداران را بشنود و ارزیابی کند و آنها را بهنوعی درک نماید. البته ممکن است تمایلی به شنیدن این چیزها نداشته باشد. اما توسل به شهادت روحالقدس معمولاً برای بیایمانان مفهوم نیست، زیرا چنین تجربهای نداشتهاند و چنین چیزی ممکن است چندان برای آنها برهانی و استدلالی نباشد. بنابراین، کاملاً درست است که جدا از کار روحالقدس هیچ برهانی نمیتواند کسی را نزد مسیح بیاورد. اما زمینهسازی استدلالی و تجربی میتواند مفید واقع شود، و روحالقدس میتواند همان عوامل را برای ملزم کردن شخص بهکار گیرد.
سؤال: آیا میتوانید به برخی از کتابهای مفید در زمینۀ الهیات مسیحی اشاره کنید؟
پاسخ: کتابهای زیر برای مطالعۀ الهیاتی و عملی مفیدند:
“شناخت خدا”، جی. آی. پَکر، “اشتیاق برای خدا”، جان پایپر، “بهای شاگردی”، دیتریش بونهافر، [این سه کتاب به فارسی ترجمه شدهاند] «بهشت: عمیقترین اشتیاق قلب»، پیتر کریفت؛ «دوستداشتن خدا با تمامی ذهن»، جِی. پی. مورلند؛ و «روح انضباطهای روحانی»، دالاس ویلارد.[1]
سؤال: به من تعلیم داده شده که داوری خدا پس از سلطنت هزارسالۀ مسیح انجام میشود. اما در عبرانیان ۹:۲۷ میگوید که داوری پس از مرگ صورت میگیرد، و در داستان ایلعازر، مرد ثروتمند فوراً به دوزخ میرود و در آتش عذاب میبیند. حال، از آنجایی که کسی تا پایان کار و داوری به دریاچۀ آتش افکنده نمیشود، چگونه است که مرد ثروتمند هماکنون در آتش است؟ بالاخره مرد ثروتمند در دریاچۀ آتش بود یا در هاویه، یعنی مکانی که گناهکاران به انتظار میمانند تا به دریاچۀ آتش افکنده شوند؟
پاسخ: به عقیدۀ من، کتابمقدس تعلیم میدهد که پس از مرگ داوریِ مبتنی بر جدایی وجود دارد، اگرچه داوریِ نهایی نیست. برای روشن شدن موضوع قیاسی هرچند ناقص میآوریم: فردی که جرمی مرتکب شده، متهم میشود و برای مدتی در بازداشت میماند تا زمان دادگاه برسد، و پس از دادگاه نهایی و صدور حکم به زندان فرستاده میشود. بنابراین، پس از مرگ، محکومیت احراز و در داوریِ نهایی حکم صادر میشود. این به درک لوقا باب ۱۶ کمک میکند که به مرحلۀ احراز محکومیت پیش از داوری و صدور حکم نهایی اشاره دارد. با اینحال، از آنجا که میدانیم خدا همچون دادستانهای بشری اشتباه نمیکند، در خصوص داوری نهایی انسان و آنچه در انتظار اوست شبههای باقی نمیماند. همچنین، بهیاد داشته باشید که لوقا ۱۶ مَثَل، و بدینسبب درک آن دشوار است. بنابراین، نمیتوان بیش از حد بر آن تأکید کرد.
سؤال: نجات از دیدگاه کتابمقدس به چه معناست؟ میدانیم که فقط ذکر دعایی کوتاه چون “دعای فرد گناهکار” نیست. و بدینسان، بسیاری از کلیساها نظرات متفاوتی در خصوص مسیحیشدن دارند. بنابراین، نجات از دیدگاه کتابمقدس چیست؟ چه چیزی برای نجات الزامی است؟
پاسخ: در عهدجدید دو بُعد در خصوص نجات وجود دارد- یعنی آنچه خدا مهیا ساخته، و پاسخِ مبتنی بر ایمان انسان به خدا. هرگاه نویسندگان عهدجدید انجیل را تعریف میکنند، که مبنای آغازینِ نجات است، دستکم سه آموزه مشمول این تعریف است:
- ۱) الوهیت عیسای مسیح
- ۲) مرگ کفارهکنندۀ او برای گناهان ما، و
- ۳) رستاخیز مسیح. ما برای آنکه نجات یابیم،
- ۴) نه تنها باید به این آموزهها ایمان داشته باشیم، بلکه باید خود را متعهد و تسلیم چیزی یا کسی کنیم، چنانکه از واژۀ “ایمان” برمیآید.
بنابراین، برای ایمان آوردن به مسیح، باید خود را به او متعهد کنیم- کسی که این واقعیتها در مورد او صادق است- و برای آمرزش گناهان و رفتن به آسمان به او توکل نماییم. بدینسبب است که این موضوع را در قالبِ به عیسی «ایمان دارم» بیان میکنیم، زیرا زندگی خود را تسلیم/متعهد به او میکنیم. ثمرۀ نجات، تعهد کامل به خدا از طریق عیسای مسیح است. همچنین تعهد ما نسبت به دیگران نیز تحت تأثیر قرار میگیرد. بنابراین، آنان که متعهدانه میگویند به عیسی «ایمان دارم» نجات مییابند و از حیات جاودان برخوردار میشوند. این تغییر فوراً آغاز میشود. (برای مطالعۀ بیشتر به این آیات نگاه کنید: رومیان ۱۰:۹؛ اول قرنتیان ۱۵:۳-۴؛ اعمال ۱۳:۲۶-۳۹؛ یوحنا ۳:۱۵-۱۶. برای مطالعه در مورد تعهد پس از ایمان به این آیات نگاه کنید: لوقا ۱۰:۲۵-۳۷؛ غلاطیان ۶:۷-۱۰؛ اولیوحنا ۳:۱۷). اکثر کلیساهای اونجلیکال باور دارند و موافقند که بقیۀ چیزها به کنار، این همانا نقشۀ نجات است. همچنین، جالب اینجاست که هرچه به این هسته نزدیکتر میشویم، شواهد مسیحی واقعاً قوی و سترگ مینمایند!
مترجم: نادر فرد
[1] مترجم همچنین این کتابها را که به زبان فارسی موجودند پیشنهاد میکند:
“مسیحیت ناب” سی. اس. لوئیس، “زندگی و ایمان مسیحی”، تام رایت، “حقیقت ژرف”، مهرداد فاتحی