کتاب امثال سلیمان گنجینهای است غنی از نکات اخلاقی، تعلیمی و روحانی بسیار، و به عنوان یکی از نمونههای زیبای ادبیات حکمتی میتواند راهنمای مفیدی برای زندگی عملی مسیحیان باشد. در مورد ویژگیهای گوناگون کتاب امثال بسیار میتوان سخن گفت، اما در این گفتارِ کوتاه میخواهیم نگاهی اجمالی به یکی دیگر از کارکردهای خاصی که کتاب امثال میتواند داشته باشد، بیندازیم.
کتاب امثال را میتوان منبعی غنی برای مشاورۀ مسیحی دانست و شبانان و مشاوران مسیحی میتوانند برای مشورت دادن به اشخاص، از حکمت عمیقی که در این کتاب نهفته سود جویند و بر اساس آن، رهنمودهای عملی و کاربردی بسیاری به ایمانداران بدهند. به علاوه، مطالعۀ این کتاب میتواند درکی عمیقتر از طبیعت انسان و ضعفها و نکات تاریک و روشن آن به خادمان مسیحی بدهد. کتاب امثال نگاهی نافذ به سرشت انسان دارد و در چارچوب یک جهانبینی الهی، رهنمودهایی اخلاقی و عملی برای داشتن یک زندگی موفق و سعادتمندانه در اختیار ما میگذارد. این کتاب نگاهی واقعبینانه به انسان دارد و ما را با ابعادی از وجودمان آشنا میسازد که گاهاً برای خودمان نیز غریب مینماید، اما پس از اندکی تفکر و تعمق، به صحت ارزیابی آن پی میبریم. با این حال، این کتاب فقط جنبۀ توصیفی (descriptive) ندارد، بلکه راهکارهایی را نیز که با انجامشان به سر منزل مقصود میرسیم، به ما نشان میدهد و ملاکهایی برای رفتار اخلاقی درست در اختیار ما میگذارد، و بدینگونه واجد جنبههای هنجاری (normative ) نیز هست. در واقع این کتاب از چشماندازی الهی که مبتنی بر مکاشفۀ خداست به تفکر در مورد رفتارهای انسان میپردازد و سعی میکند نتایج و عواقب آن را تبیین کند و آنچه را که برای سعادت و بهروزی انسان لازم است، به او بنمایاند. اما علاوه بر تمامی جنبههای فوق، این کتاب همچنین میتواند به عنوان منبعی غنی و الهامبخش برای مشاورۀ مسیحی مورد استفاده قرار گیرد، و شبانان و خادمان و مشاوران مسیحی میتوانند با درک غنایی که در این کتاب هست، از آن در مشاوره دادن به ایمانداران و راهنمایی آنها استفاده کنند. بدیهی است که خواننده نباید در پی آن باشد تا این کتاب را به عنوان یک کتاب دستورالعمل مشاوره مطالعه کند، اما آیات مختلف این کتاب چشماندازهایی در مورد زندگی و اهداف آن و ضرورت در پیش گرفتن یک زندگی مسئولانه در اختیار ما میگذارد و به خدمت مشاورهای ما عمق و غنای جدیدی میبخشد. اجازه بدهید در این مورد کمی بیشتر توضیح دهیم:
اگر یکی از اهداف مشاوره این باشد که انسانها را برانگیزاند تا در مورد نتایج و عواقب رفتار خود تفکر کنند و بعد دست به انتخاب بزنند، کتاب امثال کتابیست که در آن آیات بسیاری در مورد لزوم تفکر در رفتار و بررسی عواقب آن وجود دارد. در واقع از نظر کتاب امثال، شخص حکیم کسیست که با تفکر در مورد رفتار و عملکرد خود، قدمهای خویش را میسنجد و راههای خود را درک میکند (۱۴:۸ و۱۵)، در حالی که شخص احمق و نادان، فاقد تمامی این ویژگیهاست. یکی از اهداف عمدۀ این کتاب آن است که انسانها را تشویق کند تا بدانند که خدایی هست که حاضر و ناظر بر اعمال آنهاست و آنها را میسنجد و سزا میدهد (۲۴:۱۲)، و اینکه خدا انگیزهها و نیات پنهان انسانها را میبیند (۱۶:۲؛ ۱۷:۳)، بنابراین آنها باید مواظب رفتار و انگیزههای خود باشند. سپس سعی میکند نشان دهد که نظمی اخلاقی بر جهان حاکم است که اگر آن را درست درک کرده، بر اساس آن رفتار کنیم، در این جهان بهروز و سعادتمند خواهیم بود، و در غیر این صورت، سیهروزی و ناکامی در انتطارمان خواهد بود. البته در مورد اینکه در صورت در پیش گرفتن یکی از این دو روش سرنوشت ما در جهانِ دیگر چه خواهد شد، کتاب امثال به صراحت سخن نمیگوید، اما در مورد نتایج روشی که در این جهان برمیگزینیم، به صراحت هشدار میدهد.
کتاب امثال به ما اندرز میدهد که «سادهلوحی خود را ترک کنید که خواهید زیست و در طریق فهم گام بردارید» (۹:۶) و شخص عاقل کسیست که با دانش عمل کرده (۱۳:۶)، راههای خود را درک میکند. امثال، حکمت و دانایی را امری اکتسابی میداند (۵:۸) که نتیجۀ نگریستن در نظم هستی و توجه به حقایقی است که خدا در کلام خود به انسان مکشوف کرده است (۲۰:۱؛ ۶:۶-۸ ). اما یکی از منابع کسب این درک و فهم و بصیرت، که انسان به واسطۀ آن میتواند خود را بشناسد و اعمال خود را سامان دهد، عقلانیتی است که در درون انسان نهفته، و انسان باید آن را کشف کند و به کار گیرد: «مشورت همچون آبی است عمیق در دل انسان، مردی فهیم خواهد که آن را بیرون کشد» (۵:۲۰). بینشی که در این آیه وجود دارد، بی شباهت به روش مراجع محوری راجرز نیست. در نظام رواندرمانی کارل راجرز این دیدگاه مطرح میشود که انسانها در درون خود دارای ظرفیت و عقلانیت و قابلیتهای لازم برای حل مشکلات خویشند و این وظیفۀ مشاور است که به آنان کمک کند تا این منابع و قابلیتها را کشف کرده، در جهت حل مشکلات خود به کار گیرند. بنا بر این آیه شخص فهیم کسی است که مشورت یا راهحلهایی را که در عمق دلش وجود دارد، همچون آبی عمیق که در دل چاهی قرار دارد، بیرون میکشد و از آن استفاده میکند. در امثال ۲۰:۲۷ نیز میخوانیم: «روحِ آدمی چراغ خداوند است که اعماق وجود او را میکاود». در این آیه روحی که خدا در درون انسان نهاده است به چراغی تشبیه شده که میتواند اعماق وجود او را بکاود و وضعیت واقعیاش را به او نشان داده، راهنمای مطمئنی در ارزیابی رفتارهایش باشد. بنابراین، در کنار نظمی که در جهانِ بیرون قابل مشاهده است و رخدادهایی که حقایق بسیاری را میتوانند به انسان بیاموزند، و نیز در کنار احکام الهی و حقایق مکاشفه شده از سوی خدا (۱:۲۳-۳۳؛ ۲:۶)، انسان از منابع درونیای برخوردار است که به واسطۀ آنها میتواند خود را بکاود و ارزیابی کند. این منابع درونی همچنین عقلانیت لازم برای حل مشکلات و در پیش گرفتن طریق درست در زندگی را در اختیار او میگذارند.
در کل امثال کتابیست که انسان را به خودشناسی و ارزیابی افکار و انگیزههایش فرا میخواند و از او میخواهد تا پیوسته در اعمال و رفتار خود و نتایج حاصله از آن تفکر نماید. اما در تحقق این امر، ترس خدا یعنی در نظر گرفتن خدا در همۀ شرایط و درک جدی حضور او در هستی ما و در کل کائنات، عاملیست که این خودآگاهی و ارزیابی را معنادار کرده، به آن عمق تازهای میبخشد (۱۵:۳؛ ۲۴:۱۱و۱۲). درک حضور دائمی خدا موجب میشود تا پیوسته مراقب افکار و اعمال خود باشیم. این ترس از خدا را کتاب امثال سرآغاز دانش میداند (۱:۷) که انسان را به حیات رهنمون میشود (۱۹:۲۳) و چشمۀ حیات است (۱۴:۲۷).
در سطور فوق اشاره کردیم که کتاب امثال از انسان دعوت میکند تا در مورد انگیزهها و اعمال خود تفکر کند و نشان میدهد که شخص عاقل کسی است که قدمهای خود را میسنجد (۱۴:۱۵). با این حال این احتمال را هم در نظر میگیرد که بسیاری اوقات، حتی در صورت خودکاوی و ارزیابی طریقهای خود، ممکن است انسان دچار خودفریبی شده، نتواند ارزیابی درستی از وضعیت خود داشته باشد و حتی ممکن است در مورد حقایقی که به شخص خودش مربوط میشوند، چشمان خود را ببندد. این نگرش واقعبینانۀ امثال، ریشه در درک آن از طبیعت سقوط کردۀ انسان و اثرات مخرب گناه بر همۀ ابعاد وجودی انسان دارد. امثال خاطرنشان میکند که ممکن است همۀ راههای انسان در نظر خودش راست باشد اما خداست که دلها را میآزماید و میتواند ناراستی وی را به او نشان دهد (۲۱:۲). شاید راهی در برابر انسان باشد که به نظر راست آید اما عاقبت به مرگ انجامد (۱۶:۲۵) و در مواردی که انسان قادر به دیدن طریقها و وضعیت واقعی خودش نیست، خداست که میتواند او را متوجه شرایط واقعیاش گرداند.
همانگونه که اشاره شد، یکی از اهداف مشاوره، مواجه ساختن فرد با نتایج رفتارهایش است تا فرد از انجام آنچه به او آسیب میزند، اجتناب ورزد. کتاب امثال به شکلهای مختلف و با استفاده از تمثیل، استعاره، تضاد و اغراق، و در قالب مثلهای کوتاه خواننده را متوجه خطراتی میسازد که انتخابهای گوناگون میتوانند برای او رقم بزنند. برای مثال، آیات بسیاری در مورد زنا و روابط نامشروع و عواقب هولناک آن بر زندگی انسان در این کتاب وجود دارد (نگاه کنید به ۵:۲-۱۵؛ ۶:۲۴-۳۵) و نتایج مخرب و جبرانناپذیر این عمل به گونهای روشن و تأثیرگذار بیان میشود. آیات بسیاری نیز به موضوع خشم و عدم کنترل آن (به عنوان مثال، رجوع کنید به ۱۲:۱۶؛ ۱۴:۲۹؛ ۱۹:۱۱)، کاهلی و عواقب آن (۱۹:۱۵ و ۲۴:۳۰-۳۴)، مستی و میخوارگی (۲۰:۱؛ ۲۳:۲۰) و دیگر ضعفها و گناهان و رذایل اخلاقی اختصاص داده شده است.
نکته جالب دیگری که در کتاب امثال وجود دارد این است که اگرچه بر اساس جهانبینی الهی، این کتاب حسن و قبح ذاتی برای اعمال اخلاقی قائل است اما در بسیاری از موارد اعمال انسان و نتایج آن بگونهای مطرح میشوند که حتی در صورت عدم باور به جهانبینی الهی و صرفاً با نگریستن به جهان خلقت و رخدادهای آن میتوان به نتایج روشنی رسید. به عبارت دیگر کتاب امثال بر اساس الهیات خلقت و مکاشفه عمومی، وجود یک نظم اخلاقی جهانشمول را در جهان مفروض میگیرد و با در نظر گرفتن سود و زیانی که رفتارهای مختلف انسانی میتواند داشته باشد، از انسان دعوت میکند که به قانونمندیهای حاکم بر جهان احترام بگذارد تا به سلامت به سر منزل مقصود برسد.
در کتاب امثال همچنین آیات بسیاری به موضوع زبان و اهمیت و نتایج به کارگیری نادرست آن اختصاص یافته است. زبان و گفتار ارج و منزلتی والا در کتابمقدّس دارد و کتاب امثال نیز بر نقش مهم زبان در زندگی اجتماعی و روحانی تأکید میکند. در واقع از دیدگاه امثال یکی از ملاکهای تمایز انسانِ حکیم و عاقل از انسانِ جاهل و نادان نحوۀ سخن گفتن و حتی سکوت آنان است، آنگاه که سکوت و کمگویی یا گزیدهگویی نشاندهندۀ حکمت و عقلانیت انسانهاست (برای مثال نگاه کنید به ۱۰:۸و۱۴؛ ۱۴:۲۳؛ ۱۵:۲۸). از نظر کتاب امثال، «مرگ و زندگی در قدرت زبان است» (۱۸:۲۱) و «آن که مراقب زبان خویش است، مراقب جان خویش است» (۱۳:۳).
کتاب امثال در مورد تربیت فرزندان نیز نکات مهمی را بیان میکند و در مجموع، تربیتی سختگیرانه را در مورد کودکان پیشنهاد میکند و در پیش گرفتن چنین رویهای را برای آیندۀ فرزند حیاتی میداند (۲۹:۱۵-۱۷). اگر چه برخی آیات امثال در مورد تربیت فرزندان ممکن است برای ما سختگیرانه به نظر برسند (البته در مورد تربیت فرزند باید دیگر قسمتهای کتابمقدّس را نیز مد نظر قرار داد)، اما با توجه به خشونتهایی که در سالیان اخیر در بین کودکان و نوجوانان جوامع غربی دیده میشود، یعنی در جوامعی که بر روی تساهل و آسانگیری در مورد تربیت کودکان تأکید میشود، روانشناسان و جامعهشناسان را به این نتیجه رسانده است که فقدان انضباط و تنبیه جدی در تربیت کودکان در سنینی که در شکلگیری شخصیت انسان بسیار اهمیت دارند باعث میشود تا عواملی چون خویشتنداری و ارزشهای اخلاقی در آنها تثبیت نگردد. حوادثی چون تیراندازی در مدارس آمریکا، ازدیاد جرم و جنایت در نوجوانان، و بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اجتماعی معاصر تا حدی نتیجۀ در پیش گرفتن تربیتی آسانگیرانه است که هیچگونه سختگیری و انضباط و تنبیه را در تربیت کودکان جایز نمیداند.
کتاب امثال همچنین در مورد اهمیت خویشتنداری و اینکه انسان باید بتواند بر شخصیت و رفتارهای خود تسلط داشته باشد، تأکید میکند. از نظر امثال، «شخص دیرخشم از دلاور بهتر است، و آن که بر نفس خود مسلط باشد از فاتحِ شهر برتر» (۱۶:۳۲) و نیز«آن کس که بر نفس خود مسلط نباشد شهری بی حصار را مانَد که بدان رخنه کرده باشند» (۲۵:۲۸). آیۀ اخیر از تمثیلی تکاندهنده برای نشان دادن اهمیت کنترل نفس و تسلط بر خویشتن استفاده میکند: همانگونه که شهری که حصار ندارد نیروهای مختلف میتوانند وارد آن شوند و آن را تحت کنترل خود درآورند، انسانی نیز که بر خویشتن تسلط ندارد، شاهد این است که حوادث و انسانها و عوامل گوناگون چنان او را بهم میریزند که نمیتواند رفتار خود را مدیریت کند و پیوسته از این سو به آن سو کشیده میشود. در مبحث سلامت روان در روانشناسی معاصر نیز یکی از ملاکهای سلامت روان، توانایی اشخاص در کنترل رفتار و احساساتشان است.
در مجموع کتاب امثال گنجینهای غنی از رهنمودهای عملی در اختیار خادمان و شبانان و مشاوران مسیحی قرار میدهد که با استفاده از آن میتوانند خدمت مشاورهای خود را غنیتر سازند و بینش خود را در مورد انسان و پیچیدگیهای روانِ آدمی گسترش دهند. این کتاب همچنین منبعی برای تفکر در مورد سؤالات بنیادینی است که انسانها با آنها روبهرو میشوند، و ما را با حکمت نابی که از کورۀ قرنها تجربۀ عملی سرافراز بیرون آمده است، آشنا میسازد. مطالعۀ کتاب امثال میتواند خدمت مشاورهای خادمان مسیحی را مؤثرتر و کارآمدتر گرداند و همواره یکی از منابع الهامبخش برای مشاوران مسیحی در مواجهه با مراجعان مختلف باشد.
از سوی دیگر تشویق ایمانداران به مطالعۀ مرتب این کتاب و تفکر و تعمق پیوسته در مورد آن میتواند به آنان در بسیاری از عرصههای زندگی مدد رساند و آشنایی با حکمت عملی این کتاب و بینش عمیق آن در مورد زندگی میتواند راهنمایی مفید برای آنان باشد. به عنوان رهنمودی عملی میتوان این برنامۀ عملی را برای مطالعۀ کتاب امثال اجرا کرد: کتاب امثال شامل ۳۱ باب است و یک ایماندار میتواند روزی یک باب از این کتاب را مطالعه کند و در مورد آن به تفکر و تعمق بپردازد. بدینسان در مدت یک ماه مطالعۀ این کتاب به پایان میرسد و یک ماه مطالعۀ این کتاب همراه با تفکر و تعمق و دعا میتواند تغییرات بسیاری در تفکر و شخصیت یک ایماندار به وجود آورد.