سرآغاز ازدواج
ما در مورد اختلاف فرهنگی زن و شوهر در جوامع مبتنی بر شرم و احترام صحبت کردیم. اکنون به پاسخ کتابمقدس در مورد این معضل نگاه میکنیم، چیزی که میتواند عزت و شادی را بهعنوان بخش اساسی پیوند ازدواج، در کنار یکدیگر پدید آورد و زوج را بهسوی رابطۀ صمیمانۀ عمیق با یکدیگر هدایت کند.
زن و مرد- صورت خدا
ما از ابتدا و با گزارش خلقت آغاز میکنیم که بنیان محکمی برای نحوۀ درک ما در مورد خودمان بهعنوان انسان است. همۀ انسانها دارای عزت و ارزش ذاتی هستند، چون توسط خدا آفریده شدهاند، «او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را مرد و زن آفرید.» (پیدایش ۲۷:۱) در اصطلاح اسلامی، آنها اشرف مخلوقاتند.[۱]در واقع، تفاوتهای الهیاتی عمیقی بین اصطلاح مسیحی «صورت خدا» و اصطلاح اسلامی «اشرف مخلوقات» وجود دارد. در … Continue reading این والاترین منشأ عزت برای انسانها و بنیان روابط زناشویی سالم است.
زن و مرد، هر دو شریفند و از ارزش و شایستگی برابر برخوردارند. زن شریف است و ارزش کمتر یا عقل و هوش کمتر از مرد ندارد. شاید سادهانگارانه بهنظر برسد، اما هر شوهری باید تصدیق کند که زنش شریف است. مرد، خاص است و زن نیز خاص است. زن ناقصالعقل نیست.
واقعیت دوم این است که خدا دو جنسیت، زن و مرد را آفریده است. دو جنسیت یکسان نیستند، بلکه یکدیگر را در زندگی تکمیل و حمایت میکنند و با توجه به فرهنگ، نقشهای متمایزی نسبت به یکدیگر دارند. ما باید این تمایز را گرامی بداریم، بهجای اینکه بر یکی علیه دیگری تبعیض قائل شویم یا سعی کنیم آنها را یکی بسازیم.
زن و شوهر در زندگی همدم و همراه هستند
خدا گفت آدم به «یار مناسب» نیاز دارد. معادل عبری واژۀ “یار”، عِزِر (ezer)، بارها برای خدا بهعنوان کسی که به انسانها کمک میکند، بهکار رفته است![۲]خداوند همچون یاور من با من است (مزمور ۷:۱۱۸). آدم به کسی نیاز داشت که با او بایستد، کسی که کاستیهای او را جبران کند. هیچ مخلوقی در زمین نتوانست این نقش را محقق سازد، مگر زن. این دو، مرد و زن، یکدیگر را تکمیل میکنند.
اصطلاح فارسی همسر، مناسبترین توضیح برای یار مناسب است. بدینسان، زن دارایی مرد نیست تا به او عزت و احترام ببخشد و پسرانی را برای او فراهم کند. بلکه «هم-سر» یا برابر او است، زن همراه مرد است و مرد همراه زن. ما از مفهوم “همسر” میتوانیم همخانوادههای بسیاری بسازیم، همچون: همراه، همسفر، همراز و الیآخر؛ هریک از آنها وجه عمیقی از رابطۀ زن و شوهر را توصیف میکنند.
شوهر بهعنوان همراه زن به او توانایی میبخشد تا همان زن مورد نظر باشد. مرد بهجای اینکه انتظار داشته باشد و فقط خدمت شود، خودش نیز به زن خدمت میکند. مرد درخواست میکند و همچنین، عطا میکند. هر شوهری متعهد است که از زنش محافظت کند و برای او تدارک ببیند. همچنین، مرد بهعنوان همراه زن، او را گرامی میدارد و بهعنوان شریک زندگیاش از او مراقبت میکند.
همچنین، زن بهعنوان شریک زندگی به شوهرش خدمت میکند، با این دیدگاه که وجهۀ او را بنا کند. زن بهجای خودخواهی، به دنبال خشنودی مرد خواهد بود. زن علاوه بر درخواستکردن، گوش میدهد. او با خشنودی به همراه زندگیاش احترام میگذارد، بهجای اینکه برای خواستههای خودش اصرار ورزد و مدام شکایت و عیبجویی کند. او در ملاءعام و خلوت به شوهرش احترام میگذارد و حتی در مقابل دوستان و فرزندانشاو را ستایش میکند.
در این رابطه، زن و مرد همراه و شرکای مناسبی برای یکدیگر میشوند و حقیقتاً «بهترین دوست» همیشگی میشوند، به یکدیگر خدمت میکنند و در چالشها و برکات زندگی با یکدیگر سهیم میگردند. تیم کِلِر مینویسد:
«وقتی خدا همسر اولین مرد را نزدش آورد، نه صرفاً معشوقش، بلکه همان دوستی را نزدش آورد که مرد از صمیم قلب در جستجویش بود… کتابمقدس صرفنظر از مسئولیت نسبت به اجتماع یا اهمیت رابطۀ عاشقانه، بر زناشویی بهعنوان همراهی و همنشینی تأکید بسیار میورزد.»[۳]تیموتی کلر با همراهی کتی کلر، مفهوم ازدواج: رویارویی با پیچیدگیهای تعهد با بهرهگیری از حکمت خدا «مترجم: … Continue reading
یک واحد جدید
پس از داستان خلقت حوا، نتیجهگیری پیدایش ۲۴:۲ را میبینیم که من معتقدم عمیقترین توصیف را برای پیوند ازدواج ارائه میکند و عیسی و پولس رسول، هر دو با تفسیر بیشتر آن را بازگو میکنند.[۴]به متی ۴:۱۹-۶ و افسسیان ۲۸:۵-۳۱ مراجعه کنید.
۲۴از همین رو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند شد.
این متن سه قدم مشخص برای ازدواج ارائه میکند:
ترک کردن
در فرهنگهای مردسالار سنتی، وقتی زن و مرد ازدواج میکنند، زن خانوادهاش را ترک میکند تا به خانوادۀ شوهر بپیوندد. به همین دلیل، در بعضی از جوامع، زن نباید در جشن عروسی خود لبخند بزند. این شرمآور است، چون او خانوادهاش را ترک میکند.
در مراسم جشن عروسی غربی در قرن بیستم، کشیش این سؤال را میپرسد: «چه کسی این زن را برای ازدواج به این مرد میدهد؟» زن داده میشود. اما بر اساس متن پیدایش، «مرد» باید ترک کند.[۵]توجه کنید که کلمۀ عبری در اینجا אָדָם (آدم) نیست، که میتوانست بهمعنای «انسان» (شخص) بهمعنای عام باشد. بلکه … Continue reading مسئله این نیست که او از لحاظ جسمانی خانۀ پدری خود را ترک کند و به مکان جغرافیایی دیگری برود. سؤال این است: در هنگام ازدواج، اولین وفاداری و تعهد شوهر نسبت به کیست؟
این موضوع اغلب علت اصلی مشاجرات زناشویی بوده و متأسفانه در بسیاری از شرایط ادامه دارد. مادر داماد، نوعروس را بهعنوان رقیبی برای وفاداری پسرش نسبت به خودش میبیند، و بدینسان، با حسادت و حتی دشمنی با عروس برخورد میکند. چون پسر عمیقاً به مادرش متعهد است، بهسختی میتواند این وفاداری را به عروسش منتقل و از او حمایت کند. تنش بین وفاداری مرد نسبت به مادرش و نسبت به همسرش، شکافی بین محبت و رابطۀ صمیمانۀ جنسی ایجاد میکند. جامعهشناس مراکشی، فاطمه مرسینی مینویسد:
احتمالاً پیوند نزدیک مادر و پسر، عامل اصلی در سازوکار ازدواجهای اسلامی است. پسرهایی که بیش از حد به مادرشان توجه میکنند، بهطور خاص نگران مردانگی خود هستند و نسبت به زنانگی محتاطند… در واقع، نهتنها پیوند زناشویی ضعیف و عشق مرد به زن سست میشود، بلکه مادر مرد تنها زنی است که مرد اجازه دارد محبتش کند، و این محبت در قالب قدردانی مادامالعمر تداوم مییابد.[۶]فاطمه مرسینی، آنسوی حجاب: سازوکارهای رابطۀ زن-مرد در جامعۀ اسلامی (کتابهای ساقی، ۲۰۱۱)، ۶۹-۷۰.
متن پیدایش صریحاً بیان میکند که شوهر پس از ازدواج رابطهاش را با والدینش تغییر میدهد. پیش از ازدواج، تمرکز اصلی مرد (همچنین زن) بر والدین و خانوادۀ والدینش است. با ازدواج، یک واحد خانوادگی جدید ساخته میشود که باید تمرکز اولیۀ عروس و داماد باشد. البته در فرهنگهای جمعی، این واحد هستهای، رابطهاش را در واحدی گستردهتر توسعه خواهد داد، نه در انزوا.
پیوستن
در بسیاری از محیطهای سنتی، یک خانواده توان مالی برای راهاندازی یک خانۀ جدید را ندارد. بههرحال، اگرچه مرد نمیتواند بهلحاظ فیزیکی خانوادهاش را ترک کند، اما باید یاد بگیرد که والدینش را از لحاظ عاطفی ترک کند و به واحد جدید نقلمکان کند؛ درحالیکه به احترام گذاشتن به پدر و مادرش ادامه میدهد. در قدم دوم؛ یعنی پیوستن مرد به زنش و پیوستن زن به شوهرش؛ ازدواج میتواند به یک واحد واقعی از سعادت شادیبخش تبدیل شود که دو دنیا را در یک دنیا ادغام میکند.
پیوستن یا محکمنگهداشتن بهمعنای سرسپردگی، وفاداری و متعهدبودن به شریک خود است. این پیوستن، سرانجام عملیِ عهد ازدواج است، نه قرارداد ازدواج (عقد) که در بسیاری از فرهنگهای سنتی متداول است. این قرارداد شامل توافق اقتصادی است (مهریه؛ شیربها) که بر اساس مبلغی تنظیم شده که در هنگام طلاق به حق عروس تبدیل میشود. این به عروس امنیت میبخشد، چون شوهر آزاد نیست که او را رها کند، بلکه در قید و بند مالی نسبت به عروسش است.
در تعهد عهدی، زن و شوهر فقط نسبت به یکدیگر متعهد میشوند.[۷]اگرچه این در متن پیدایش بیان نشده، اما من معتقدم که ترککردن و پیوستن اولیه باید یک رویداد عمومی باشد؛ … Continue reading در این سرسپردگی متقابل، هیچیک از آنها دیگری را ترک نمیکند. مرد (و زن) نسبت به کس دیگری وفادار نخواهند بود یا معشوقههای دیگری نخواهند داشت، مرد نیز به مادر خود نمیپیوندد. مرد فقط میتواند به یک زن و زن فقط میتواند به یک مرد بپیوندد.
یک تن شدن
در این تعهد عهدی، زن و شوهر یک رابطۀ صمیمانۀ عمیق را پرورش میدهند و «یک تن خواهند شد»، این پاسخی برای اشتیاق به رابطۀ صمیمانه و همراهی است. یک تن شدن، یک پیوند جنسی است (رابطۀ صمیمانۀ جسمانی)، اما رابطۀ صمیمانهای است که دو نفر بهعنوان یک تیم، بهلحاظ عاطفی، فکری و روحانی متحد میشوند.
اگر زن و مرد حقیقتاً مطابق این توصیف سهقدمی ازدواج زندگی کنند، پاسخی برای تنش دنیای جنسیِ جداشدۀ خود خواهند یافت. در این تعهد سرسپردگی به یکدیگر، ترس و سوءظن از بین میرود. ازدواج به زیباترین و قابلاعتمادترین رابطه تبدیل میشود که همان چیزی است که خدا از ابتدا در نظر داشته است.
روشهای عملی برای محبتکردن
این پاسخ کتابمقدس، بنیانی عالی فراهم میکند که یک زوج میتوانند بر مبنای آن رابطۀ عمیقتری را بنا کنند. اما در دنیای غربیِ پستمدرن و فردگرا، چیزهای بیشتری مورد نیاز است. بسیاری از ایمانداران نسل اول و دوم، عمیقاً در حقایق کتابمقدسی ریشه دارند، اما در روابط زناشویی خود کشمکش دارند. زوجها سبک زندگی خودشان را مدرن و معاصر میدانند اما زن و مرد هر دو از پیشینۀ سنتی میآیند، و شاید الگوی سالمی نداشتهاند که بدانند رابطۀ زناشویی میتواند یک رابطۀ صمیمانه باشد که ریشۀ آن در رابطۀ دوستانه است.
بهعلاوه، در فرهنگهای سنتی، زوجها بخش اساسی جوامع خود محسوب میشدند که حامی زوجها بودند. اما چون مردم شهرنشین و از محیط خویشاوندان دور شدهاند، بهویژه از طریق مهاجرت و اسکان مجدد، ایمانداران از جوامع قبلی خود فاصله گرفتهاند. این رابطۀ زن و شوهر را بیشتر به خطر میاندازد، چون به حال خودشان رها شدهاند تا بر یکدیگر تمرکز کنند و از حمایت جامعه و خانواده برخوردار نیستند. آیا اکنون این دو نفر میتوانند این فشار را بهتنهایی بهعنوان پیروان عیسی تحمل کنند؟
یک زن ایماندار بهراحتی شهادت میدهد که وقتی شوهرش مسیحی شد، رفتارش بهطور قابلتوجهی بهبود یافت. اما از آنجا که ممکن است والدینشان در دنیای جنسی جداگانهای زندگی کرده باشند، این زوج بهراحتی میتوانند ناخودآگاه الگوی آنان را تداوم بخشند. قطعاً در ابتدای ازدواجشان رابطۀ عاشقانۀ شدیدی را تجربه میکنند، اما نمیتوانند رابطۀ صمیمانۀ عاطفی و خوشبختی دائمی را پرورش دهند، اگرچه اکنون هر دو از عیسی پیروی میکنند. اما چگونه این دو نفر میتوانند در کنار یکدیگر باشند؟
بهعنوان مسیحی، کلیسا به جامعۀ ما تبدیل میشود که از روابط خانوادگی حمایت میکند، و مانند چتری در برابر بادها و طوفانهای دنیای اطرافمان محافظتی برای ما فراهم میکند. بدون کلیسا، ازدواجهای مسیحیِ افراد در انزوا، دچار کشمکش خواهد شد. رادنی کلَپ، ویراستار سابق مجلۀ “مسیحیت امروز” مینویسد: «…در خارج از کلیسا و جدا از آن، خانوادهها در جریانات فرهنگی رقیب گرفتار میشوند. در جریان آبهای روان و قدرتمند پُستمدرنیته، کلیسا همانند کشتی جایی برای قرارگرفتن فراهم میکند…»[۸]رادنی کلَپ، خانوادهها در تقاطعها-آنسوی گزینههای سنتی و امروزی (انتشارات اینتروَرسیتی، ۱۹۹۳)، ۸۵. این شایستۀ تأکید بیشتر و بحث و گفتوگو است.
اما بیایید عملی فکر کنیم. ما میتوانیم بهراحتی بگوییم که یک زوج فقط باید یاد بگیرند که بیشتر به یکدیگر محبت کنند. شوهر میخواهد به زنش محبت کند، اما انگار نمیداند چگونه به او محبت کند. زن سعی میکند به شوهرش محبت کند، اما بهنظر میرسد که تلاشهایش بینتیجه است. هیچیک از آنها در مورد رابطۀ زناشویی تعلیم نیافتهاند و الگوی مفیدی نداشتهاند و بهعنوان ایماندار به حال خود رها شدهاند، و نیروی آنها به پایان رسیده یا مسیری برای محبتکردن ندارند.
گری چاپمن، الگوی «زبان عشق» را متداول ساخته است. اگرچه الگوی او بر اساس دیدگاهی فردگرایانه ارائه شده، اما این الگو میتواند برای کسانی که از فرهنگهای سنتی آمدهاند نیز مفید باشد. مردانی که از جوامع مبتنی بر شرم و احترام آمدهاند، یک نیاز عمیق و ذاتی برای تجربهکردن عزت و احترام بهشیوهای سالم دارند. قطعاً هر زنی مشتاق محبت است، اما چون در دنیای منزوی خودش زندگی میکند (چنانکه در رمان سووشون در بالا آوردیم)، اشتیاقش برای محبت و رابطۀ صمیمانه، تشدید میشود و به طرز تأسفآوری در زندگی از آن محروم میماند.
پنج زبان عشق، الگوی مفیدی برای کمک به زن و شوهرهاست تا به طریقهای ملموسی از این شکاف عبور کنند.[۹]چاپمن بر تجزیه و تحلیل روانشناسانه تمرکز میکند و سعی میکند متوجه شود که زوجها کدام زبان عشق را ترجیح … Continue reading این پنج زبان عبارتند از:
- کلام مثبت تأییدآمیز
- اختصاصدادن زمان باکیفیت به دیگری
- خدمتکردن
- هدیهدادن و گرفتن
- نزدیکی و لمسکردن
برای صحبت در مورد کاربردهای پنج زبان عشق، به یک مقالۀ کامل نیاز داریم؛ اما حتی یک مقدمۀ کوتاه میتواند نیروبخش باشد. وقتی زوجهای ایماندار در سمینارهای زندگی خانوادگی[۱۰]ما، جانیس و آرلی لووِن، سمینارهای زندگی خانوادگی را برای نسل اول ایمانداران از پیشینۀ سنتی برگزار میکنیم؛ … Continue reading، یک تمرین کوتاه انجام میدهند و زن و شوهرها به یکدیگر گوش میکنند و با یکدیگر صحبت میکنند، واکنشهای آنها به همدیگر به آنها بینش و بصیرت میبخشد. یک خانم میانسال میگفت: «این خیلی عاشقانه بود!» (فقط دو دقیقه صحبتکردن!) برادری که سالها تجربۀ خدمت داشت، نتیجهگیری کرد: «ما اصول کتابمقدسی را میدانیم، اما برای اولین بار ابزارهای کاربردی به ما داده شد تا این حقایق را بهکار ببریم.» یک ایماندار میانسال دیگر میگفت: «ما مردان افغانی فکر میکنیم که اگر اینگونه با همسرمان صحبت کنیم، شرمآور است. اما الآن این کار را انجام دادیم و من چیزی را از دست ندادم.» از طرف دیگر، بعضی از زوجها با انجام این تمرین در کشمکش هستند و در دنیای تنهایی و جدایی خود باقی میمانند. عدهای حواسشان با گوشی موبایل پرت میشود یا کسل میشوند، به در و دیوار نگاه میکنند.
ایماندارانی که پیشینۀ سنتی و مردسالار دارند، اگرچه ممکن است در محیط دنیوی و امروزی پرورش یافته باشند اما باز کولهبارهایی را از فرهنگ خود وارد رابطه ازدواج میکنند. اگرچه فرهنگهای امروزی روشهای مفیدی برای برقراری ارتباط ارائه میکنند، اما اصول بنیادین پیدایش، مخصوصاً توصیف سهقدمی ازدواج (ترککردن، پیوستن، یک تن شدن) به تنش دنیای تقسیمشدۀ زن و شوهر پاسخ میدهد. این حقایق بنیادین به پاسخ سوم و کاربردی ایماندارانی تبدیل میشود که از فرهنگ سنتی و مردسالار آمدهاند و غالباً با دیدگاههای امروزی و خودخواهانۀ رابطۀ زناشویی مواجه میشوند.
ازدواجی که بر بنیان پیدایش بنا میشود، با برداشتن قدمهای ارادی و عملی همچون پنج زبان عشق، میتواند به زیباترین و قابلاعتمادترین رابطهای تبدیل شود که خدا از ابتدا در نظر داشته است.
پاورقی
↑۱ | در واقع، تفاوتهای الهیاتی عمیقی بین اصطلاح مسیحی «صورت خدا» و اصطلاح اسلامی «اشرف مخلوقات» وجود دارد. در الهیات مسیحی، انسانها صورت خدا را لکهدار کردهاند؛ سپس عیسی بهعنوان حامل حقیقی صورت خدا وارد این دنیا میشود؛ و سپس ما فراخوانده شدهایم تا به شباهت این صورت درآییم. اما با توجه به زمینۀ این مقاله، من اصطلاح اسلامی را بهخاطر کلمۀ «شرافت» ذکر کردهام. |
---|---|
↑۲ | خداوند همچون یاور من با من است (مزمور ۷:۱۱۸). |
↑۳ | تیموتی کلر با همراهی کتی کلر، مفهوم ازدواج: رویارویی با پیچیدگیهای تعهد با بهرهگیری از حکمت خدا «مترجم: رامین بسطامی»، انتشارات پارس، ۲۰۲۳، ص ۱۲۷. |
↑۴ | به متی ۴:۱۹-۶ و افسسیان ۲۸:۵-۳۱ مراجعه کنید. |
↑۵ | توجه کنید که کلمۀ عبری در اینجا אָדָם (آدم) نیست، که میتوانست بهمعنای «انسان» (شخص) بهمعنای عام باشد. بلکه اصطلاح אִישׁ (مرد، شوهر) بهکار رفته که به مرد اشاره میکند. |
↑۶ | فاطمه مرسینی، آنسوی حجاب: سازوکارهای رابطۀ زن-مرد در جامعۀ اسلامی (کتابهای ساقی، ۲۰۱۱)، ۶۹-۷۰. |
↑۷ | اگرچه این در متن پیدایش بیان نشده، اما من معتقدم که ترککردن و پیوستن اولیه باید یک رویداد عمومی باشد؛ بهعبارت دیگر، مراسم جشن عروسی برگزار شود. دو نفر سوگند ازدواجشان را در حضور خانوادههای خود و در حضور خدا اعلام میکنند. |
↑۸ | رادنی کلَپ، خانوادهها در تقاطعها-آنسوی گزینههای سنتی و امروزی (انتشارات اینتروَرسیتی، ۱۹۹۳)، ۸۵. |
↑۹ | چاپمن بر تجزیه و تحلیل روانشناسانه تمرکز میکند و سعی میکند متوجه شود که زوجها کدام زبان عشق را ترجیح میدهند. ما در این مطالعات، زبان عشق را بهعنوان راهی برای ابراز عملی محبت به یکدیگر ارائه میکنیم. |
↑۱۰ | ما، جانیس و آرلی لووِن، سمینارهای زندگی خانوادگی را برای نسل اول ایمانداران از پیشینۀ سنتی برگزار میکنیم؛ اساساً برای مسیحیان افغانی و ایرانی. |