شورای نخست: شورای سلوکیه-تیسفون (۴۱۰م.)

مقدمه

برپایی گردهمایی‌های رهبران کلیسای ایرانی در غربت طی سال‌های اخیر که از سوی تیم مدیریت کانون الاهیات پارس سازماندهی و برگزار شده‌ است، امیدواری فراوانی را در کلیسای ایرانی ایجاد کرده است. امید است که این گردهم‌آیی هم‌زمان با حفظ گوناگونی و گرایشات الاهیاتی و سازمانی، بتواند در راستای تحقق ارادۀ خداوند در راستای بسط روحیۀ یکدلی و همنوایی حرکت کند. از همین‌رو، برآن شدم تا نوشتن رشته مقاله‌هایی را برای وبسایت شاگرد به منظور مرور مختصر حرکت‌های مشابه و شوراهای کلیسایی در طول تاریخ کلیسای ایران‌زمین آغاز کنم. امید است که این مقاله‌ها افزون بر ایجاد امکان آشنایی با شوراهای کلیسایی و دیگر حرکت‌های وحدت‌بخش در بطن کلیسای ایران، امکان تحلیل و نقد آنها را در راستای آموختن از نقاط ضعف و قوت عملکرد رهبران پیشین کلیسا فراهم آورد.    

کلیسای باستانیِ پارس که در تاریخ با عناوینی چون کلیسای شرق و همچنین در برهه‌ای با عنوان کلیسای نستورینیز شناخته شده است به دلایلی کمابیش مشابه دلایل کلیسای غرب، شوراهایی برپا کرده است که تلاش خواهد شد موارد مهم آنها به اختصار به علاقه‌مندان شناخت تاریخ کلیسای کشورمان معرفی شوند. 

اما پیش از واردشدن به حکایت شوراهای کلیسای ایران‌زمین باید یادآورد شد که کلیسای ارتدوکس یونانی در پذیرش هفت شورای کلیسایی و جهانیِ هزارۀ نخست میلادی، کلیسای کاتولیک را همراهی می‌کند، اما کلیساهای (ارتدوکس) شرق[۱]Oriental Churches غیرکالسدونی به‌شمار می‌آیند و چهارمین شورای جهانی کلیسا (کالسدون به سال ۴۵۱م.)، را نمی‌پذیرند. این گروه شامل کلیساهای قبطی مصر و اتیوپی، ارامنه و سریانی غربی[۲]کلیسای یعقوبی نیز نام گرفته است. می‌شود. در نهایت، کلیسای شرق یا پارس باستان شورای سوم جهانی کلیسا (شورای افسس به سال ۴۳۱م.)، را نپذیرفت (Mayer 2016:1972)؛ و شورای تیسفون (۴۱۰م.) نیز شورایی درون‌کلیسایی بود که اسقفان ارتدوکس یا کاتولیک نه تصمیم‌های آن را مورد انکار و مخالفت قرار دادند و نه آنها را تأیید کردند (Isaac 2021:3-4).   

به واقع، کلیسای باستانی پارس شوراهای خود را با اهدافی چون تعریف و برقراری سلسله‌مراتب کلیسایی، شفاف‌سازی رویکرد‌ الاهیاتی، و رسیدگی به موضوعاتی چون نظم و انضباط و ادارۀ کلیسا برگزار می‌کرد. شوراهای کلیسای ایران در تاریخ کهن خود رویدادهای مهمی بودند که هدف‌شان ایجاد یکدلی، یکدستی و همفکری در باورها و عملکرد کلیسا و هدایت کلیسا به مسیر استقلال از قدرت و تأثیرگذاری کلیسای رومی و بیزانس بود. 

همان‌طور که پیشتر اشاره شد در قدم نخست شورای سلوکیه-تیسفون به سال ۴۱۰م. را بررسی خواهیم کرد که در تاریخ با عنوان شورای مار[۳]مار (ܡܪܝ) در زبان سریانی به معنی سرور، خداوندگار و آقاست.  اسحاق نیز شناخته می‌شود.

زمینۀ تاریخی و ضرورت

بسیاری شاپور دوم (‌۳۰۹‌-۳۷۹م.)، را بزرگترین جفاگر کلیسای باستانی ایران‌زمین برمی‌شمارند (Gorder 2010:31; Moffett 1998:140-42). شاپور دوم که با چیرگی بر مشکلات داخلی و تهدیدهای نواحی جنوب و شرق امپراتوری ساسانی خود را به اندازۀ کافی قدرتمند می‌دید با مرگ کنستاتین بزرگ به سال ۳۳۷م. به فکر بازستادن سرزمین‌هایی افتاد که به ادعای او در دوران اجدادش متعلق به ایران بودند. در نتیجه، شاپور پیام ذیل را خطاب به یکی از جانشینان کنستانتین بزرگ که با عنوان کنستانتیوس دوم بر تخت نشسته بود، ارسال کرد:

«من شاپور، شاه شاهان، همنشین ستارگان، برادر خورشید و ماه، به برادرم کنستانتیوس سزار درود فراوان می‌فرستم. از آنجا… که زبان حقیقت می‌باید بی‌پرده و آزاد باشد، و از آنجا که مردان در جایگاه والا می‌باید فقط منظور خود را بیان کنند، گزاره‌های خود را به چند واژه تقلیل می‌دهم… حتی سوابق کهن خودِ شما گواهی می‌دهند که نیاکان من مالک تمام سرزمین تا رود استریمون و مرز مقدونیه بودند. و شایسته است که من (نه به قصد تکبر) که در شکوه و تمام فضایل برجسته و برتر از پادشاهان قدیم هستم، آن را بازستانم… من از همان دوران جوانی به یاد دارم هرگز کاری نکرده‌ام که از آن پشیمان شوم.»  
(“Middle East Conflicts from Ancient Egypt to the 21st Century”  ۲۰۱۹: ۱۴۷۱)   

گفته می‌شود که شاپور پس از ناکامی در گشودن نصیبین در مراحل نخستین جنگ، خشم ناشی از تحقیر در میدان نبرد را با برخوردی سخت با مسیحیان پارسی فرو نشاند. سندی در تأیید این ادعا وجود دارد که به‌واسطۀ آن شاپور مالیاتی دوچندان از مسیحیان مطالبه کرد و بر آن بود تا شمعون برسابا، اسقف تیسفون، را که کمابیش در جایگاه کاتولیکوس کلیسای پارس جای داشت مجبور به گردآوری آن مالیات سازد:

«وقتی شما این فرمان خداوندگار ما را که به پیوست ارسال می‌شود، دریافت می‌کنید شمعون، سرکردۀ نصارا، را دستگیر کنید. شمعون را تا زمانی که با سند ارسالی مبنی بر تعهد گردآوری مالیات از تمامی جماعت نصارای ساکن در مرزهای خداوندگار ما موافقت نکرده و آن را امضا ننموده است، آزاد نخواهید کرد. زیرا تنها خداوندگار ماست که جامۀ جنگ بر تن کرده و آنان کاری به غیر از آسودگی و لذت ندارند. آنان در سرزمین ما زندگی می‌کنند، اما با قیصر، دشمن ما، هم‌دلند.»
(Moffett 1998:140).  

شمعون که آگاه بود مسیحیان توان پرداخت چنین مالیاتی را ندارند و خود را نیز در مقام گردآورندۀ آن نمی‌دید از اجرای حکم پادشاه پرهیز کرد. او در پاسخ ‌گفت: «من مأمور گردآوری مالیات نیستم، بلکه شبان گلۀ خداوندم». شمعون برسابا به زندان افکنده و به وی پیشنهاد شد تا به‌واسطۀ برگشتن از ایمان مسیحی جان خود را برهاند. حتی به نیرنگ و به منظور رسواسازی وی در نظر مسیحیان پارسی به او پیشنهاد شد که محض بازگشتن او از ایمان مسیحی و گرویدن به آیین زرتشت، خودش و تمامی مسیحیان در امان خواهند بود. اما او حاضر به انکار مسیح نشد. مأموران ساسانی در روز جمعۀ نیک (برخی آن را روز ۱۸ سپتامبر ۳۴۴م. می‌دانند)، پنج اسقف و دستِ‌کم یکصد نفر از کشیشان را در برابر چشمان شمعون برسابا سر بریدند و در انتها سر وی را نیز از تن جدا کردند. بر پایۀ فرمانی دیگر، تخریب عبادتگاه‌های مسیحی در امپراتوری ساسانی و کشتار آن دسته از رهبران مسیحی که حاضر به عبادت عمومی و اکرام «آفتاب» و «آتش» نبودند، صادر شد. به‌واقع، کشتن اسقف تیسفون، سرآغاز جفایی سخت و خون‌آلود در تاریخ کلیسای ایران بود که با استناد به برخی شواهد نزدیک به چهل سال به دراز کشید (Gorder 2010:30-31). پیرامون شمار شهدای مسیحیان ایرانی آمارهای مختلفی ارائه می‌شود. برخی از مورخان با استناد به گزارش المسعودی، مورخ عرب، شمار قربانیان مسیحی جفای سخت شاپور دوم را ۲۰۰٫۰۰۰ نفر تعیین می‌کنند (Drangaland 2018: 42; Jacobsen 2021:87)، اما سوزومن،[۴]Salaminius Hermias Sozomen مورخ یونانی مسیحی سدۀ پنجم، ضمن ارائۀ توضیحاتی پیرامون کشتار مسیحیان ایران‌زمین در دوران شاپور دوم، شمار کشته‌شدگان را حدود ۱۶۰۰۰ نفر برآورد کرده است (Bihlmeyer 1958:217; Young 1974: 25). با این‌حال، باید در نظر داشت که رقم ۱۶۰۰۰ نفر به لیست اسامی شهدایی برمی‌گردد که تنها در ادیبنه (شمال بین‌النهرین)، و ایلام[۵]ایلام در تاریخ کهن سرزمینی نسبتاً پهناور بود که مرزهای شمالی آن گاه تا نزدیکی همدان امروزی و مرزهای شرقی آن تا … Continue reading کشته شدند. از همین‌رو، شمار قربانیان جفای شاپور فراتر از این رقم ارزیابی می‌شود (Gillman 2016:112).استاد سعید نفیسی نیز در کتاب خود با عنوان مسیحیت در ایران شرح آن ماجرا را آورده است (Nafisi 2013:42-66).

در نتیجۀ جفای شاپور دوم، حوزۀ تیسفون، پایتخت ساسانیان، دستِ‌کم چهل سال (۳۴۶‌-۳۸۳)، بدون اسقف باقی ماند؛ و پیشتر سه جانشین پاپا، اسقف حوزۀ تیسفون، یعنی شمعون برسابا، شاهدوست (Shahdust)، و باربعشمین (Barbashemin)، در آن دوران تنگی و جفای سخت به شهادت رسیده بودند (Waterfield 1973: 20)؛ حتی قیوما (Qayuma)،اسقف پیری که در دوران یزدگرد اول، اسقف ناظر حوزۀ تیسفون بود با علم به کشته‌شدن و به منظور پذیرش شهادت آن منصب را پذیرفته بود، اگرچه او کشته نشد و سرانجام به نفع اسقفی جوان‌تر به نام اسحاق از سِمَت خود کناره گرفت(Moffett 1998: 154).

مرگ شاپور دوم و نیاز به سازماندهی دوبارۀ کلیسا

پس از مرگ شاپور دوم، جفاگر بزرگ کلیسای پارس در سال ۳۷۹م.، و جانشین وی اردشیر دوم در سال ۳۸۳م.، به‌نظر می‌رسید که اوضاع مسیحیان امپراتوری ساسانی در اواخر سدۀ چهارم می‌توانست رو به بهبودی برود. یزدگرد اول (۴۲۱‌-۳۹۹م.)، شاهنشاه پارس، با اختیار کردن موضعی متفاوت در قبال مسیحیت، اوضاع شهروندان مسیحی قلمرو خود را دگرگون ساخت. پس از چند دهه جفا، یزدگرد اول، مسیحیان را از بند آزاد کرد و به آنان اجازه داد عبادتگاه‌های جدیدی بنا کنند. افزون بر این، اگرچه پادشاهان پیشین همواره به نزدیکی رومیان به مسیحیان پارس با دیدۀ تردید می‌نگریستند، یزدگرد چندین هیأت دیپلماتیک تحت سرپرستی اسقفان و حتی اسقفان ناظر پارسی به بیزانس فرستاد. پادشاه مورد بحث، به‌جای ترس از کارشکنی مسیحیان به نفع قیصر روم، آنان را جهت گشودن مجرای ارتباطی با غرب به‌کار گرفت. از سوی دیگر، یزدگرد از طریق تبدیل نظام مدیریتی کلیسا به ارگان دولتی، سرسپردگی مسیحیان به دولت خود را تضمین کرد (Baum 2003:14).

با وجود این، فشار مُغانِ هراسان از رشد پرشتاب کلیسا و بی‌حکمتی برخی از رهبران محلی مسیحی آتش جفا را بار دیگر به جامعۀ مسیحی برگرداند. با این‌حال، برخی از قدم‌هایی که در دوران پادشاه یادشده برداشته شد برای کلیسای پارس بسیار سودمند بود که از آن جمله می‌توان به برگزاری شورای تیسفون در سال ۴۱۰م. اشاره داشت. 

رهسپار کردن ماروتا به پارس

رومیان به‌سان یزدگرد، هیأتی را رهسپار پارس کردند که ریاست آن را ماروتا، اسقف کلیسای شهر مرزی میفرقات (Maypherqat)، در نزدیکی دیاربکر (آمیدای سریانی)، در ترکیۀ امروزی بر عهده داشت. گفته می‌شود که ماروتا موفق شد یزدگرد را راضی کند که با کلیسای امپراتوری ایران به‌سان کلیسای امپراتوری روم عمل شود و آن را نهادی ایرانی سازد. بدین ترتیب، یزدگرد موفق شد تا مشکلی را که دربار ساسانی از دوران شاپور دوم با نیروی قهریه با آن روبه‌رو شده بود با سیاست‌ورزی برطرف کند. از همین‌رو، این یزدگرد بود که اجازه و فراخوان برگزاری شورای سلوکیه-تیسفون را صادر کرد(Payne 2015:13). حتی ماروتا، که فرستادۀ امپراتور بیزانس و حامل نامۀ شماری از اسقفان غربی بود، پیش از خوانده‌شدن نامه در نشست شورا، آن را در دربار ساسانی به یزدگرد ارائه کرد (Moffett 1998:155).

تشکیل شورای تیسفون (۴۱۰م.)

شورای تیسفون با ریاست اسحاق، اسقف حوزۀ تیسفون در سال ۴۱۰م. تشکیل شد. به‌واقع، آن شورا در صدد سازماندهی تازۀ کلیسای جفادیدۀ پارس بود. دستاورد آن شورا برای کلیسای پارس بسیار ارزشمند واقع شد و به آن ثبات و انسجام بخشید.

پیرامون گردآمدن اسقفان کلیسای باستانی ایران به تیسفون این‌گونه نوشته شده است:

«(آنان) در ماه کانون در عید مقدس ظهور به شهر بزرگ (تیسفون)، آمده، وارد پایتخت تمام شهرهای شرق شدند. شاهنشاه (یزدگرد اول)، پیروز و سرافراز خبر ورود اسقفان را شنید. او به پدر بزرگوار ما، مار اسحاق، اسقف سلوکیه-تیسفون و کاتولیکوس و اسقف اعظم تمام شرق، و پدرش، اسقف ماروتا، دستور داد تا همۀ اسقفان را در کلیسای بزرگ شهر گردآورند و نامۀ ارسال شده از سوی اسقفان مغرب‌زمین در حضور آنان خوانده شود تا همگی بشنوند و آنچه را که در آن نوشته شده است مشاهده کنند»
(Isaac 2021:9).

همچنین پیرامون آغاز رسمی شورای تیسفون چنین گزارش شده است:

«و سه‌شنبه اول ماه شبات برای ما (روز رستاخیر) بود و ما زنده‌شدن مردگان را مشاهده کردیم. آن روز نجات برای ما بود و سلامتی و آرامش در ما افزون شد. در نسل ما چیزهای جدیدی روی داد، در دوران پدر ما مار اسحاق، کاتولیکوس و اسقف اعظم، به‌واسطۀ اسقف مار ماروتا، شخم‌زن صلح و کارندۀ سلامتی. این‌چنین بود، به‌ویژه در این روز که شورای اسقفان در مملکت شرق برگزار می‌شد. دهان ما به جلال‌دادن باز، دل‌هایمان از شادی لبریز، و زبان‌مان ستایش سرودند، و با عبادتی روحانی و ایمان خدای زنده، نجات‌دهندۀ او مسیح و روح‌القدس وی را جلال دادیم. زیرا او کارهای بزرگی در میان ما به‌جا آورده است و ما ستایش و سپاس سزاوار و کافی از وی به جا نیاورده‌ایم»
(Isaac 2021:9).

با وجود این که اسقف ماروتا مشوق تشکیل شورا بود، اما همان‌طور که پیشتر اشاره شد فراخوان آن از سوی یزدگرد اول، پادشاه ساسانی، صادر شد. در نخستین نشست شورا، چهل اسقف شرکت داشتند؛ و به قرائت نامۀ پدران غربی که توسط اسقف ماروتا آورده شده بود، گوش دادند. پورپایری (Porphyry)، اسقف انطاکیه، آکاکیوس (Akakos)، اسقف اسقف حلب، پاکیدا (Pakida)، اسقف ادسا، اوزبیوس (Eusebius)، از اهالی تلا، آکاکیوس (Akakos)، اهل آمیدا (دیاربکر امروزی)، و شماری دیگر از امضاکنندگان آن نامه بودند. نامه، پیشتر از یونانی به فارسی برگردانده شده بود و از نظر شاه گذشته بود. نامۀ مورد بحث سه مطالبه یا دستِ‌کم پیشنهاد برای اسقفان پارس داشت. (۱) هر شهر و توابع آن می‌باید تنها یک اسقف داشته باشد، اسقفی که دست‌گذاری‌اش توسط سه اسقف دیگر انجام شده است. (۲) تمامی مسیحیان پارس اعیاد و آیین‌های خاص کلیسایی را در یک روز برگزار کنند. در نامه به عید تعمید مسیح، ایام انابت و عید قیام به‌طور خاص اشاره شده است. از شواهد موجود چنین برمی‌آید که تا آن هنگام هماهنگی لازم برای برگزاری اعیاد و مراسم خاص در تقویم کلیساهای پارس وجود نداشت. (۳)  و بالاخره اعتقادنامه و مصوبات شورای نیقیه (۳۲۵م.) پذیرفته شد.  

شورای تیسفون مقرر داشت تا اسقف آن شهر، از آن پس مقام کاتولیکوس[۶]به معنی اسقف جهانی است. کلیسای پارس را نیز به خود اختصاص دهد (Baum 2003:14-15).

شرکت‌کنندگان در شورا از حوزه‌های اسقفی نقاط مختلف امپراتوری ساسانی به تیسفون آمده بودند که از جمله می‌توان به اسقفان قطر، بحرین، (Knowles 2020:13)، اسقف سمرقند و دیگر شهرهای فرارودان یا ماورالنهر اشاره کرد (Irvin 2001:199).

مصوبههای شورای تیسفون ۴۱۰م.

شورا در نخستین گام‌ها به نامۀ اسقفان غربی و توصیه‌های آنان به شکل ذیل پاسخ داد:

«نخست، پیرامون موضوع اسقفان، در اولین فرصت، دیگر در شهری واحد، دو یا سه اسقف وجود نخواهند داشت، بلکه تنها اسقفی واحد در هر شهر و حوزۀ اسقفی مستقر خواهد بود. و اینکه اسقف در بستر مرگ و یا زمان حیات نمی‌تواند اسقف دیگری را منصوب کند. اسقفی که توسط یک یا دو اسقف دیگر دست‌گذاری نشده باشد، اعتبار نخواهد داشت؛ و بلکه تنها جایگاه اسقفی معتبر خواهد بود که توسط سه اسقف دیگر دست‌گذاری و منصوب شده باشد. این حتی شامل اسقفان سرزمین‌های دور می‌شود، حتی آنانی که به‌واسطۀ نامۀ اسقف اعظم کار می‌کنند»
(Isaac 2021: 10).

شورا پیرامون دومین درخواست کلیساهای غربی این‌گونه پاسخ می‌دهد:

«در گام دوم، همگام با دیگران عید مقدس و باشکوه ظهور عیسای مسیح نجات‌دهندۀ خودمان را در ابتدای اعیاد مبارک قرار می‌دهیم. همچنین، همگام با دیگران ایام روزۀ چهل روزه را طی هفت هفته خواهیم داشت، و سپس عید قیام، روز مصلوب‌شدن، رنج و در نهایت رستاخیز نجات‌دهندۀ خود را جشن خواهیم گرفت. و در تمامی کلیساهایمان قربانی مقدس (عشای ربانی) را که بدن و خون مسیح است به‌جهت تقدیس زندگان و رستاخیز مردگان برگزار می‌کنیم.»  

پیرامون سومین درخواست رهبران کلیسای غربی نیز رهبران کلیسای پارس پاسخ ذیل را تدارک دیدند:

«بسیار عالی و زیباست که این سخنان را خطاب به اسقف ارجمند مار ماروتا نوشته‌ایم: با هم گرد آمدیم و شورایی شکل گرفت، اکنون چارچوب ایمانی را که در شورای بزرگی که در شهر نیقیه در دورۀ امپراتور خدادوست و عادل، کنستانتین پیروزمند، تنظیم و برقرار شد برای‌تان می‌فرستیم. آن شورا به هنگام گردآمدن سیصد و هجده نفر از اسقفان شکل گرفت و بر اساس ترسی که از خدا در دل داشتند احکام راستین، قوانین مقدس، اعمال درست، احکام پرشکوه و شفاف را وضع کردند.» 

سرانجام شورای تیسفون (۴۱۰م.)، اعتقادنامۀ نیقیه را به شکل ذیل بازنشر و اقرار می‌کند:

«ما به یک خدا ایمان داریم، پدر قادر مطلق، آفرینندۀ همه چیزهای دیدنی و نادیدنی و به یک سرور، عیسای مسیح، پسر خدا. تنها مولود پدر، که از ذات پدر است؛ خدا از خدا و نور از نور؛ خدای حقیقی از خدای حقیقی؛ مولود، نه مخلوق، هم‌ذات با پدر؛ که به‌وسیلۀ او همه چیز آفریده شد، هم در آسمان و هم در زمین؛ که به‌خاطر ما انسان‌ها و برای نجات ما نزول کرد، جسم گرفت و انسان شد؛ رنج کشید، در روز سوم برخاست و به آسمان صعود کرد و دوباره بازخواهد گشت تا زندگان و مردگان را داوری کند. ما همچنین به روح القدس، پاراکلیت زنده که از پدر و پسر صادر می‌شود، ایمان داریم؛

و به یک تثلیث و یک ذات و یک اراده.

اما کلیسای کاتولیک و رسولان مقدس، افرادی را که می‌گویند «زمانی بود که پسر وجود نداشت»، و «او پیش از مولودشدنش وجود نداشت»، و «او از آنچه وجود نداشت خلق شد» لعن می‌کنند، و همچنین کسانی را که ادعا می‌کنند پسر از ذات یا جوهری متفاوت با پدر است، یا خلق شده یا قابل تغییر است.» (Baum 2003: 16).

مصوبات شورای مورد بحث مکتوب شد و در ذیل شماری از آنها ارائه می‌شود:

  • بند نخست: روال دست‌گذاری اسقفان
    • در صورتی که اسقفی توسط اسقفی واحد یا دو اسقف دست‌گذاری و منصوب شده باشد، باید برکنار شود. در هر مکانی که نیاز به دست‌گذاری و منصوب‌کردن اسقفی باشد، وقتی اسقفان گرد هم می‌آیند، جستجو کنند یعنی فردی را که در فکر فقراست، پذیرندۀ غربا، تسکین‌دهندۀ ستمدیدگان، فراهم‌کنندۀ خوراک برای یتیمان و بیوه‌زنان، پرهیزکننده از رباخواری و دریافت هدیه و پرخوری است، کسی که داوری را منحرف نکرده، از غرور و نخوت کناره جسته، در علم بیان فصیح و حکیم است، روز و شب در آموزه‌های کتاب‌مقدس می‌اندیشد، و برخوردار از درایت و هوش مناسب برای اداره و پیشبرد امور مرتبط با خدمت کلیساست. وقتی اسقفان به همراه جماعت در کلیسای مسیح گرد آمده‌اند، در مقابل مذبح، وقتی که قربانی مقدس (عشای ربانی)، انجام شد، انجیل را بر سر او (فرد منتخب)، قرار دهند، و همگی دست خود را بر او نهند. نخستینِ آنان دعای دست‌گذاری را بخواند. سپس اسقف تعیین‌شده از سوی اسقف اعظم ارشد، کاتولیکوس سلوکیه-تیسفون نامه‌ای از اسقفانی که اسقف جدید را دست‌گذاری کرده‌اند ارائه خواهد کرد. هرگاه یکی از ما جسارت کرده اسقفی در دوران حیات یا در بستر مرگ وی دست‌گذاری و منصوب کند، به استناد مفاد شواری بزرگ سیصد و هجده نفر از اسقفان (نیقیه)، فرد منصوب‌کننده و منصوب‌شده باید بدون ترحم از خدمت کلیسا رانده شوند.
  • بند دوم: خواجه‌گان
    • پیرامون خواجه‌گان نیز ما به مفاد شورا توجه می‌کنیم.‌ خواجه‌گانی که خود مبادرت به قطع عضو خود کرده‌اند در کلیسا (چون خدمت‌گذار) پذیرفته نمی‌شوند. اما در صورتی که در دوران جوانی، به اجبار به‌کار گرفته شده، یا توسط اربابان یا بربرها، یا بیماری، یا توسط پزشکان دچار قطع عضو شده‌اند، می‌توانند در جرگۀ خادمین کلیسا پذیرفته شوند. زیرا مصوبۀ پدران مقدس این را اجازه داده است.
  • بند سوم: نکاح روحانی[۷]ازدواج روحانی بر پایه توافق دو طرف انجام می‏گرفت و آنان متعهد به زندگی مشترک درحین پرهیز از ارتباط جنسی و … Continue reading
    • در صورتی که فرد در نکاحی روحانی است پس از ورود به خدمت خداوند نمی‌تواند زوجۀ (روحانی) خود را در منزل نگاه دارد. در قبال نکاح روحانی، ما در راستای آنچه در مفاد شورا گنجانده شده عمل خواهیم کرد. . 
  • بند چهارم: رهبرانی مرتبط با سود نامشروع
    • ما با خرسندی به مفاد شورا پیرامون سود نامشروع و ربا توجه خواهیم کرد. از این پس، هر فردی که در خدمت کلیساست، هر مقامی که باشد، اگر از سود نامشروع و ربا بهره برد با خدمت بیگانه و ارتباطی با ما نخواهد داشت.  
  • بند هفتم: منازلی برای پذیرش غربا
    • ما متعهد می‌شویم تا در تمامی بناهای کلیسایی خانه‌ای برای پذیرش غربا و فقرا داشته باشیم. ما آنانی را که نامه‌ای از حوزه اسقفی خود برای همکاری در این خدمات دارند، خواهیم پذیرفت. 
  • بند دوازدهم:
    • ما همگی حرمت کاتولیکوس را که بر کرسی سلوکیه و تیسفون نشسته است  داوطلبانه می‌پذیریم.  و نیز می‌پذیریم که از حکم  یزدگرد، شاه شاهان، مبنی بر اطاعت همۀ ما اسقفان سرزمین‌های شرقی و آنان که پس از ما خواهند آمد از اسقف، کاتولیکوس و اسقف اعظم سلوکیه-تیسفون تا زمان بازگشت مسیح اطاعت کنیم و این شامل هر اسقفی خواهد بود که بر کرسی مذکور نشیند (Isaac 2021:14-18).

دستاوردها و پیامدهای شورای تیسفون

برگزاری شورای تیسفون که به سال ۴۱۰م. تحت نظارت یزدگرد اول، پادشاه ساسانی، انجام گرفت در حقیقت شناسایی رسمی کلیسای پارس چون نهادی دینی در امپراتوری ساسانیان بود (Daryaee 2023:27-28). به‌واقع، کوشش پاپا، اسقف تیسفون (‌۳۲۹-۲۸۰م.) در دوران پیش از جفا به منظور سازماندهی کلیسای پارس به شیوۀ کلیساهای غربی که طی آن اسقفِ پایتخت را ناظر دیگر اسقفان قرار می‌داد، به‌واسطۀ مخالفت‌های داخلی و همچنین اوضاع کشور که وجود نهاد مستقل مسیحیِ نزدیک به غرب را برنمی‌تابید با موفقیت کامل همراه نبود (Fortescue 1913:41-42)، اما شورای تیسفون به این مهم دست یافت. از سوی دیگر، اعلام رسمی پذیرش شورای نیقیه یکی از قدم‌های مهم بود که کلیسای پارس به منظور مشخص کردن چارچوب ایمان خود برداشت. 

افزون بر این، شناسایی اسقف تیسفون، به‌سان پدر و کاتولیکوس کل کلیسای پارس، کلیسای باستانی ایران را از ارجاع بسیاری از مشکلات یا تصمیمات دشوار به غرب به منظور دریافت رأی نهایی بی‌نیاز می‌کرد (Baum 2003:17). تصمیم‌های شورای مورد بحث، به‌طور طبیعی بر انسجام کلیسای پارس افزود و از بی‌نظمی و شکل‌گیری حوزه‌های مدیریتی موازی در مراکز مسیحی‌نشین کشور جلوگیری کرد. 

همراه با پیامدهای مثبت می‌توان گفت که شورای تیسفون به شکلی مسیر تأثیرپذیری کلیسا از دربار ساسانی را نیز هموار کرد؛ و کلیسا را به نهادی بدل ساخت که تحت‌ نظارت غیرمستقیم پادشاهی غیرمسیحی اداره می‌شد (Silverstein 2012:58). البته باید در نظر داشت به‌سبب رشد بسیار محسوس جماعت‌های مسیحی در نقاط مختلف امپراتوری ساسانی و برنتابیدن آن از سوی حکومتی ضدغرب، به‌ظاهر حرکت در چنین مسیری را اجتناب‌ناپذیر می‌نمود (Daryaee 2023:10).روشن است که رویکرد و اشتیاقی مشابه برای تأثیرگذاری بر تصمیم‌های کلان و عملکرد کلیسا بعدها در دوران تسلط اعراب بر سرزمین‌های ایرانی نیز وجود داشت (Awad 2015:48-49)، و می‌توان گفت که از آن پس نیز چنین رویکرد و اشتیاقی در تاریخ کشور ما تا به امروز با درجات مختلف نزد حاکمان وجود داشته است (Sheen 2013:422-23).

Bibliography

  • Awad, Najib George. 2015. Orthodoxy in Arabic Terms: A Srudy of Theodore Abu Qurrah’s Theology in Its Islamic Context (De Gruyter: Germany).
  • Baum, Wilhelm., Winkler, Dietmar W. . 2003. The Church of the East: A Concise History (Routledge: London).
  • Bihlmeyer, Karl. 1958. Church History (Newman Press: United Kingdom).
  • Daryaee, Touraj. 2023. Sasanian Persia: The Rise and Fall of an Empire (Bloomsbury Publishing: United Kingdom).
  • Drangaland, Hans Kristian. 2018. ‘The “Great Persecution” of Christians in Erabsahr 340 CE’, University of Oslo.
  • Fortescue, Adrian. 1913. The Lesser Eastern Churches (Catholic Truth Society: London).
  • Gillman, Ian & Klimkeit, Hans-Jachim. 2016. Christians in Asia before 1500 (Routledge: London & New York).
  • Gorder, Christian Van. 2010. Christianity in persia and the Status of Non-Muslims in Iran(LEXINGTON BOOKS: Lanham, Boulder, New York, Plymouth).
  • Irvin, Dale T., Sunquist, Scott. 2001. History of the World Christian Movment (Bloomsbury Academic: United Kingdom).
  • Isaac, Mar. 2021. Council of Seleucia-Ctesiphon: Under Mat Isaac 410 AD (Dalcassian Publishing Company: N.p.).
  • Jacobsen, Douglas. 2021. The World’s Christians: Who They Are, Where They Are, and How They Got There (Wiley: United Kingdom).
  • Knowles, Brett. 2020. A Timeline of Global Christianity (Resource Publications: United States).
  • Mayer, Jean-Francois. 2016. Orthodox Identities in Western Europe: Migration, Settlement and Innovation (Taylor & Francis: United Kingdom).
  • “Middle East Conflicts from Ancient Egypt to the 21st Century.” In. 2019. An Encyclopedia and Document Collection, edited by Spencer C. Tucker. United States: ABC-CLIO.
  • Moffett, Samuel. 1998. History of Christianity in Aisa I (Orbis Books: New York).
  • Nafisi, Saeed. 2013. Christianity in Iran until Beginning of Islam (Asatir: Tehran).
  • Payne, Richard E. 2015. A State of Miture: Christians, Zoroasterians, and Iranian Political Culture in Late Antiquity (University of California Press: United States).
  • Sheen, Juliet. Boyle, Kevin. 2013. Freedom of Religion and Belief: A World Report (Taylor & Francis: United Kingdom).
  • Silverstein, Adam., Bemheimer, Teresa. 2012. Late Antiquity: Eastern Perspectives (Gibb Memorial Trust: United Kingdom).
  • Waterfield, Robin E. 1973. Christians in Persia (Clarke, Doble & Brendon Ltd: Great Britain).
  • Young, William. 1974. Patrianch, Shah & Chaliph (Christian Study Center: Pakistan).

پاورقی

پاورقی
۱ Oriental Churches
۲ کلیسای یعقوبی نیز نام گرفته است.
۳ مار (ܡܪܝ) در زبان سریانی به معنی سرور، خداوندگار و آقاست. 
۴ Salaminius Hermias Sozomen
۵ ایلام در تاریخ کهن سرزمینی نسبتاً پهناور بود که مرزهای شمالی آن گاه تا نزدیکی همدان امروزی و مرزهای شرقی آن تا استان‌های فارس و کرمان امروزی امتداد داشتند. دشت سوزیانا (کمابیش استان خوزستان امروزی)، نیز بخشی از قلمرو ایلام به‌شمار می‏رفت. استان ایلام کنونی در حقیقت، پیشتر منطقه «پشت‏کوه» نام داشت که به دلیل وابستگی آن در دوران کهن به مرزهای ایلام باستان، توسط رضاشاه به ایلام تغییر نام یافت. ن.
۶ به معنی اسقف جهانی است.
۷ ازدواج روحانی بر پایه توافق دو طرف انجام می‏گرفت و آنان متعهد به زندگی مشترک درحین پرهیز از ارتباط جنسی و فرزندآوری می‏شدند. منشاء این سنت نامعلوم است و بعدها توسط کلیسا غیرمجاز اعلام شد.