قرون اولیۀ مسیحی که از آن با عنوان دورۀ پدران یاد میشود، مملو از متونی است که گنجینۀ ادبیات مسیحی را شکل میدهد. این متون با تکیه بر کتب مقدس، به تفسیر و تعلیم بنیانهای ایمان مسیحی میپردازد. ادبیات دوران پدران بهخاطر شرایط خاص تاریخی خود از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ دورانی که با رشد مسیحیت از یکسو و رشد تعالیم بدعتی از سوی دیگر مصادف است. پدران در این دوران با نوشتن متون الهیاتی خود، هم مفاهیم ایمان را برای نوایمانان و جماعت مسیحی شرح میدادند و هم در برابر بدعتها، از ایمان راستدینانه دفاع میکردند.
مار افرم سریانی یکی از برجستهترین چهرههای الهیات مسیحی در دوران پدران است. افرم در حدود سال ۳۰۶ میلادی در شهر نصیبین و به استناد نوشتههای خود، در خانوادهای مسیحی زاده شد. در آن دوران جماعت مسیحیِ کوچک و در حال رشدی در شهر نصیبین وجود داشت. اگرچه افرم در دورۀ جفای امپراطوری رُم به دنیا آمد ولی در دوران نوجوانی او، امپراطوری روم (کنستانتین) جفای مسیحیان را خاتمه بخشید. زادگاه او، نصیبین، بهواسطۀ پیشینۀ حضور ارامنه، یونانیان، اعراب، یهودیان و پارسیان از ساختاری غنی و چندفرهنگی برخوردار بود و از مهمترین مراکز شکوفایی زبان و سنت سریانی محسوب میشد. افرم نیز که سریانیزبان بود و گویش آرامی شرقی داشت، در چنین محیط چندفرهنگی غنی، در یک کلیسای رو به رشد تعلیم یافت و با سنت تفسیری سریانی و اندیشههای یونانی و پارسی و سنت یهودی بهخوبی آشنا شد. او در دوران جوانی به مقام شماسی دستگذاری و از طرف اسقف نصیبین به سِمَت مترجم و مفسر در همان شهر منصوب شد. در این دوره، به باور صاحبنظران، سنگ بنای مکتب الهیاتی نصیبین گذاشته میشود؛ افرم در این دوران و همچنین بعد از سقوط نصیبین و مهاجرت او به شهر اُدسا، آثار متعددی را به نگارش درآورد که بهخاطر غنای الهیاتی و ادبی، در تاریخ الهیات پدران از اهمیت بسیاری برخوردار است. آثار او حتی در زمان حیاتش به زبان یونانی ترجمه شد و اینگونه مخاطبِ نوشتههای او از نصیبین و اُدسا و سریانیزبانان فراتر رفت و تأثیر بهسزایی در اندیشۀ مسیحی قرن چهارم برجای گذاشت.

افرم آثار متعددی در باب ایمان و الهیات و معنویت مسیحی پدید آورد که در نوع خود بینظیرند. از منظر فرم ادبی، این آثار به زبان سریانی و اغلب در قالب شعرند. زبان سریانی در قرن چهارم در دورۀ شکوفایی ادبی بود و تسلط فرهنگی افرم بر این زبان در کنار تجربۀ فرهنگی پربار او، آثارش را بسیار منحصربهفرد میسازد. زبان و قالب ادبی برای افرم بهمثابه ابزاری الهیاتی بود تا به روشنگری مفاهیم عمیق ایمان مسیحی بپردازد. شعر سریانی در قرون اولیۀ مسیحی نقشی اساسی در ادبیات مسیحی ایفا کرد. بسیاری از پدران در شرق مسیحی، زبان شعر را برای بیان ایمانشان انتخاب میکردند و اغلب مواعظ و خطابهها بهصورت شعر نوشته میشد، زیرا موزون بودن کلام در شعر، گوشدادن به آن را دلنشین، و مهمتر از آن، حفظکردن آن را برای مخاطبان راحتتر میساخت. آثار الهیاتی در این قرون به سبب شعر بودن، در قالب سرودها تصنیف میشد و اینچنین، از آئین نیایش در کلیسا تا هنگام کار در مزارع، در قلب و زبان مسیحیان زمزمه و تکرار میشد. در واقع، این سرودها هم جنبۀ پرستشی در آیین کلیسایی داشت و هم جنبۀ تعلیم ایمان برای مسیحیان. از اینروی، افرم نیز این قالب را برای نوشتار خود برگزید و در این سبک قالبهای شعری جدیدی نیز ابداع کرد که نقش مهمی در تاریخ ادبیات زبان سریانی ایفا نمود و بعدها بهعنوان قالبهای رایج در متون ادبیِ سریانی تثبیت شد. افرم برای شعرهایش موسیقی تصنیف میکرد و گروه بزرگی از بانوان را بهعنوان سرایندگان تربیت کرد که این سرودها را در آیینهای کلیسایی اجرا میکردند.
پختگی و غنای کمنظیر نوشتههای افرم برآیند زندگی ایمانی و رشد فرهنگی او بود. ایمان و تربیت فرهنگی افرم شماس در یک کلیسای رو به رشد و در دوران جفا بالیده بود و او بهواسطۀ تحصیل در نصیبین با پیشنۀ غنی چندفرهنگیاش، هم با فلسفۀ یونانی و اندیشۀ پارسی آشنا بود و هم با کلام و تفسیر یهودی. این عامل درونمایۀ آثار او را بسیار غنی مینمود چنانکه به باور بسیاری از مفسرین او روح و طراوت بینظیری به تفسیر کلام در سنت سریانی دمید. آثار او همچنان که در اعماق فهم مسیحی و مکاشفۀ الهی کاوش میکند، در عینحال موضع دفاعیاتی و گاه حتی جدلی دارد. اشعار افرم پاسخی محکم و قوامیافته به اتهامات یهودیان علیه عیسی و مادرش مریم و نیز به بدعتهایی چون مانویت و مارسیونیسم و دوستیسم و گنوستیسیسم است.
یکی از آثار بسیار مهم افرم مجموعۀ سرودهای او در باب میلاد عیسای مسیح است. این مجموعه که در کل شامل ۲۸ سرود است، به راز تنگیری خداوند میپردازد. شانزده سرود (سرودهای شمارۀ ۵ تا ۲۰) با عنوان «لالاییها» در این مجموعه گردآوری شده است که برای آئینهای ایام جشن میلاد سراییده شدهاند. این اشعار در واقع لالاییهایی است که از زبان مریم، مادر عیسی، برای نوزاد بیتلحم خوانده شده است. ویژگی این سرودها زبان بسیار ادبی و عمیق آن، و در عین سادگی است. افرم عمیقترین مفاهیم الهیاتی را در باب تنگیری کلمۀ الهی با عنصر تخیل شاعرانه و ادبی خود پیوند میدهد و از زبان مریم همچون لالایی مادرانه برای نوزاد الهی میسراید.
این سرودها متون الهیاتی غنی در باب راز تنگیری خداوندند و در عین کاوش عمقهای الهیِ این رازِ عظیم محبت، پاسخی به شک و ایرادات و اتهامات بدعتها نیز هستند. این اشعار بهنوعی کاوش روحانی شاعر در باب پرسشی بنیادین است، مبنی بر اینکه: «چگونه خداوند و فرمانروای هستی، که تمام خلقت گنجایش او را ندارد در بطن یک انسان، یک دختر، جای میگیرد؟» این پرسش جستوجوی روحانی شاعر را به کاوش عمیق در مفاهیم و موقعیتها و اشخاص حاضر در رخداد میلاد سوق میدهد. او با تأمل در کتابمقدس، در صفحه به صفحۀ عهدعتیق در پی مواجهه با رازی است که در این واقعه نهفته است. این سرودها حامل فهم مار افرم از راز تنگیری است. دریچۀ تعمق شاعر برای ملاقات با این راز، مفهوم الهیات «خالی شدن-kenosis» (فیلیپیان ۲:۷) است.
او برای بیان راز تنگیری از تکنیکهای تفسیری بدیع و متعددی وام میگیرد. عنصر پارادوکس یکی از مهمترین عناصر ادبی در این نوشتههاست. افرم سکونت الوهیت در بطن مریم، تنگرفتن کلمۀ الهی، ملاقات اعلی و سفلی، جایگیری شکوه آسمان در آخور و همنشینی خدا-انسان را حقیقت شگفتانگیزی مییابد که طی آن، این مکاشفه در عین آشکاربودن، همچنان رازی عظیم باقی میماند (اول تیموتاتوس ۳:۱۶). ملاقات او با این راز مکشوف در خدای تنگرفته/مجسم، همان بندگردان پارادوکس شاعرانۀ اوست. افرم این پارادوکس را نه نشان ضعف بلکه اقتدار شکوهمند الهی میداند که محبت وصفناپذیر او را به انسان و به هستی مینمایاند. پارادوکس بیان حیرانی و حیرت عقل کاوشگر در برابر عظمت راز الهی است و حیرت نقطهای است که عقل باز ایستاده و ایمان صحنۀ عظیم مکاشفه را به تماشا مینشیند.
افرم تأمل در شکوه این راز را چون رنگآمیزی هنرمندانهای به تصویر میکشد که عناصر این رنگها، روایت خلقت نو در مسیح است. او هدف و نتیجۀ راز تنگیری را در تبدیل انسان به خلقت نو توصیف میکند. بنیان فهم الهیاتی او همان مفهوم خدایگونگشتگی (theosis) است. افرم همصدا با پدران راز تنگیری را در مشارکت انسان در حیات الهی میداند:
«الوهیت نقش خود را بر انسان بهجای گذارد تا انسان مهر الوهیت را بر خود گیرد» (سرود یکم)
افرم میلاد مسیح را به واقعهای در گذشتۀ تاریخی محدود نمیکند. بلکه او نوزاد بیتلحم را از آخور گرفته و در راز تنگرفتن فرازمانیِ کلمۀ الهی، در روزمرگی مردمان همعصرش و مردمان تمامی اعصار نشان میدهد. افرم با زبان شاعرانه زیبای خود نشان میدهد که نوزاد بیتلحم که مکاشفۀ الهی بر انسان است همچنان در حال آشکار کردن خود بر همۀ نوع بشر است:
«در میان نوزادان، مانند طفلی شادمان بود؛
و در میان بینندگان، پرهیبت چون فرمانده.
برای یحیی بیش از اندازه مهیب و تا بگشاید بندهای نعلینش را؛
اما به گناهکارانی که بر پایش بوسه زدند نزدیک بود.
بینندگان همچون بینندگان او را دیدند؛
هر کس به قدر دانش خود، او را دید.
و هر کس به اندازۀ ادراکش او را دریافت،
که عظیمتر بود از همه کس، از همه چیز.»
(سرود چهارم)
اشعار میلاد نمونهای بارز از تفسیر نمونهشناختی ادبیات مسیحی دورۀ پدران است. افرم با تکیه به دانش عمیق الهیاتیاش از متون مقدس، در پی نشاندادن عیسی و مادرش مریم در شخصیتهای عهدعتیق است. او در بیان مسیح نبی، کاهن و پادشاه، به شخصیتهای مختلف عهدعتیق اشاره میکند و آنان را سایۀ حقیقتی ژرف نشان میدهد که در مسیح تحقق مییابند. او نه تنها از نمونههای رایج چون ملکیصدق و موسی و داوود استفاده میکند بلکه حتی در عیسو برادر یعقوب نیز، آنگاه که او را طرد کرد، مسیح را میبیند. همچنان که عیسو به هنگام ملاقات با یعقوب، وی را بخشید و تلافی نکرد، مسیح نیز ما را، آنگاه که او را طرد کردیم، بخشید و تلافی نکرد. افرم با اشارههای متعدد به زنان عهدعتیق (سرود نهم) برای تفسیر نمونهشناختی در باب مریم، همان شیوه را در پیش میگیرد. اشارات افرم به مریم بر دو امر اساسی استوار است. او مریم را نماد انسانیت و خلقت میداند که مورد لطف قرار گرفته و الوهیت به ملاقاتش آمده است؛ نماد کلیسایی میداند که مسیح را که در بطن او جای گرفت و در آغوش دارد، به جهان اعلام میکند؛ همچون کلیسایی که کلام الهی در آن قرار گرفته است و از بطن کلیسا کلمۀ نجات و نور بر جهان اعلام میشود. افرم مریم را نمونۀ اسرائیل نو به تصویر میکشد که مورد لطف خدا قرار گرفت و خدا به ملاقاتش آمد و روی در صورت او نهاد؛ الواحی که شریعت نو بر آن نگاشته شد؛ صندوق عهدی که نه بهخاطر شخص خود بلکه بهخاطر حضور کلمه در بطنش همۀ نسلها مبارکش میخوانند (لوقا ۱:۲۸و۴۸). مریم برای افرم همچون بندرگاهی است که تمام نمونههای عهدعتیق بهعنوان کشتی در کنار آن پهلو میگیرند و اینچنین مریم نماد تام انتظار نسل حوا برای نجات میشود و بدینگونه نیایش از زبان مریم در قالب «لالاییها»، در واقع، نیایش کلیسایی میشود که به نمایندگی تمام بشر در مورد انتظار و راز نجات میسراید. از دیگر سو، او از باکرگی مریم در برابر اتهام یهودیان و اهل بدعت، دفاع میکند. او در مناجات مادر با فرزندش چنین بیان میدارد:
«آنگاه تو را در پاکدامنی باردار شدم شریران مرا تهمتها زدند.
آه ای یگانۀ قدوس، حامی مادر خود باش.
و با معجزهها به ایشان بنما که لقاح تو از جانب کیست…»
(سرود ششم)
افرم راز میلاد را گشایشی به فهم همۀ رازهای مسیح میداند. از اینروی، او سفری روحانی را از میلاد تا راز فصح میپیماید. و کلید خوانش قیام از مردگان و برخاستن از قبر را در امتداد زادهشدن مسیح از باکره قرار میدهد. از منظر افرم همچنان که مسیح یگانه از باکره، از رَحِم مُهرشده، زاده شد؛ همانگونه نیز یگانه از قبر مُهرشده برخاست. افرم مُهرشدن بطن مریم را در کنار مُهرشدن قبر مسیح میبیند (متی ۲۷:۶۲تا۶۶). و این استدلال را در ستایش یگانگی پسر خدا در تولد از باکره و نخستزادهبودن از میان مردگان، و نیز دفاع از راز قیام در برابر تهمت یهودیان مبنی بر دزدیدهشدن جسد عیسی توسط شاگردان بیان میدارد.
شماس سریانی، برای عمیقترشدن در روایت راز تنگیری، سراغ شخصیتهای صحنۀ ولادت چون شبانان و مجوسیان و… میرود. افرم از یکسو در مفهوم شبان به تعمق در مسیح، بهعنوان شبان نیکو، میپردازد و از سوی دیگر صحنۀ میلاد را از منظر چشم شبانان به تماشا مینشیند. این رویکرد افرم، از منظر تعلیمی نیز اهمیت بسیاری دارد. چنین رویکردی به مردمانی که مخاطبان کلامند و اغلب افراد معمولی از صنف چوپانان و کارگران مزرعه و… بودند، حسی بینظیر از همذاتپنداری و نزدیکی به صحنۀ میلاد میبخشد. مخاطبان افرم از هر طیف خود را در کلمات این شاعر مییابند و همراه حکمت این عارف، در سفر روحانی مقابل آخور و مقبره میایستند و در راز نجاتدهندۀ خود تعمق میکنند. کلمات افرم هر اندازه که روحانی و متعالی است به همان اندازه نیز انسانی و ملموس است. و هر کسی در آینۀ اشعار او خود را در صحنه مییابد. ابیات افرم میعادگاه ملاقات انسان با راز خدای تنگرفته است.
در ابیات افرم شخصیتهای بسیاری حضور دارند که همۀ طیفهای مخاطبان او را از پیر و جوان ، کودک و نوجوان، مرد و زن و… در بر میگیرند و نمایندگی میکنند. افرم، برخلاف جامعۀ مردسالار، تعریفی بسیار مسیحی از زن ارائه میدهد و توجه ویژهای به زنان دارد. در سرودها، او پلی ناگسستنی میان حوا و مریم برقرار میکند و به تفصیل مریم را در نمونههای زنان دیگر تفسیر میکند. افرم معنای وجود زن را در مریم و زنان متون مقدس خلاصه نمیکند. او زن را در درون ابیات خود محبوس نمیکند بلکه بهواسطۀ مشارکتبخشیدن به تجربۀ زنان، همچون حس مادرانه، آنان را در صحنۀ میلاد و رابطه با خداوند سهیم میگرداند. واژۀ بکارت و پاکدامنی در زبان سریانی افرم از یک ریشهاند و بسیار همآوایی دارند و افرم ماهرانه از این دو کلمه استفاده میکند. او بکارت مریم را در پاکدامنی زنان و مردان مسیحی در تداوم میبیند و پاکدامنی را همچون بکارت بطن مریم، طریقی شگفت و اعجابانگیز برای سکونت مسیح در بطن ایماندار به تصویر میکشد.
سرودهای مار افرم سریانی در باب میلاد مسیح قادر است مخاطب خود را از پَس قرنها به لحظۀ میلاد در بستر زمان حال سوق دهد و راز میلاد را فراتر از جشنی سالیانه و آئینی، بر مخاطب خود آشکار کند. آثار افرم در کنار زبان فاخر ادبی، کاوشی است عارفانه در راز بنیادین ایمان مسیحی؛ خدایی که از شکوه خود در آسمان به ملاقات انسان، در آخور تنهایی و گناه میآید. بیشک دقت و توجه در این آثار، مسیحیان را با غنای عظیم فرهنگشان بیشتر آشنا میکند و مهمتر آنکه در میان هیاهوی گذران زندگی و شتاب زمان، مسیحیان را آنی هدیه میدهد تا در سکوت و لطافت نجوای لالایی مادرانه، به تعمق در راز محبت الهی و فراخواندگیشان بنشیند.

«متبارک باد او که به تصویر خود
تمثال بتان را از میان برداشت.
انسانی ساده نیستی تا به طریقی معمول بهرت لالایی خوانم
امری نو به وقوع پیوست آنگاه که در بطنم جای گرفتی
و آیتی رخ داد آن گاه که متولد شدی.
بی یاری روح کسی را توان آن نیست که سرودی بهرت بسراید
تجلی نبوتی نو در من میجوشد.
تو را چه خوانم؟
بیگانهای که از ماست؟
تو را فرزند خوانم یا که برادر؟
دامادت خوانم آیا؟
یا خداوندت خوانم که به آب
مادرت را به میلادی نو متولد ساختی
از خانۀ داوود، خواهرت هستم
هم او که پدر ثانی توست.
مادرت نیز هستم، زیرا اکنون به تو آبستنم و عروست نیز، زیرا محض پاکی تو، اینک باکرهام.
کنیز و دختر خون و آبم، که مرا رهانیدی و تعمیدم دادی.
فرزند اعلی علیین آمده، در من ساکن شد
و میلادی دیگر از بطن من یافت
خود نیز به میلادی نو مرا مولود ساخت.
من جلالش را پوشیدم و او جامۀ انسان بر تن کرد،
جامۀ مادرش»
(سرود شانزدهم)
*منبع: سرودهای مار اپرم سریانی (مجموعه آثار روحانی شرق)، کتلین مک وی، نشر ایرانکاتولیک





