در این قسمت به دومین شاخص مهم یک کلیسای راستدین مطابق آنچه در اعتقادنامۀ نیقیه آمده است میپردازیم. این شاخص عبارتست از تقدس کلیسا. تقدس کلیسا لزوماً و تنها بهمعنای پاکی چه ازنوع شخصی و چه از نوع اجتماعی نیست و نیز حتی بهمعنای پاکی و طهارت آیینی آنچنان که در عهد عتیق در رابطه با البسۀ روحانیون و معبد و شعائر آیینی میبینیم نیست؛ بلکه این (Holiness) بهطرز خاصی به کاملیت (wholeness) و پُری و تمامیت و زیبایی مرتبط است، در عین اینکه دقیقاً هیچیک از اینها نیست و مفهومی فراتر در کتابمقدس و مکاشفۀ یهودی و مسیحی دارد. این پاکی و قدوسیت حقیقتی است که ریشه در ذات خود خدا دارد، بهگونهای که در رسالۀ اول پطرس، باب یکم آیۀ شانزدهم در نقلقول از کتاب لاویان باب یازدهم آیۀ ۴۵ و باب نوزدهم آیۀ دوم و سایر قسمتها در لاویان و در اشعیا، به کلیسا تاکید میشود: «چرا که نوشته شده است: مقدس باشید، زیرا من قدوسم.»
۲- کلیسایی که مقدس است
دومین شاخص کلیسا تقدس آن است و دلیل مقدسبودن کلیسا این است که مسیح، قدوس خدا، سرور و آقای کلیساست. کلیسا بدن عرفانی یا رازورانۀ مسیح است (mystical body). کلیسا حامل قدوسیت مسیح در جهان است؛ یعنی حامل نه تنها پیام پاکی الهی است بلکه معرف مسیحِ پاک و قدوس است و از این روست که بهکرات عهدجدید از کلیسا و مؤمنین آن بهعنوان مقدسین نام برده است. کلیسا جامعۀ تقدیسشده و جداگشته است و این جدایی به معنای انزوای اجتماعی نیست، بلکه بهمعنای فاصلهگرفتن از ارزشهای ضد انجیلی و شرارت و آلودگیهای اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی موجود در جهان است. کار کلیسا در نهایت این است که به فیض خدا و یاری روحالقدس، در مسیر مقدسشدن اعضای این بدن شراکت فعّال داشته باشد. در این مفهوم که مقدسبودن کلیسا تقدسی مشروط و منوط و متکی به قدوسیت مسیحِ خداست، کلیسا اورشلیم آسمانی است که خودْ تصویر جامعۀ آرمانی بشری الهی است که در آن نور بر تاریکی غلبه یافته و جهان از شر هر نوع شرارت اجتماعی و فردی خلاصی یافته است. کلیسا عروس مسیح است؛ از اینرو باید که بیعیب و نقص یا بهعبارتی پاک و مطهر باشد و بشود و این تصویر عهدجدیدی نیز بُعد فردی و اجتماعیِ پاکدامنی را هم در مورد فردفرد اعضا و هم کلیسا در کُلیّتش نشان میدهد. اما آیا این استعاراتِ ایدئال به معنی این هستند که کلیسا و رهبرانش از شکستها و سقوطهای اخلاقی و شرمساریهای بهبارآمده بَریاند و کلیسا معصوم است؟ قطعاً پاسخ منفی است. هیچکس نمیتواند و نباید منکر سقوط اخلاقی و تعلیمیکلیسا در ادوار مختلف در نقاط مختلف و همچنین در عرصههای مختلف چه در قرون وسطی و چه در زمان حال گردد (بهعنوان مثال، اقدامات دادگاههای تفتیش عقاید در اروپای قرون وسطی؛ سکوت در خصوص بردهداری و نژادپرستی و در مواردی حتی تشویق آنها؛ آلودهگشتن کلیسا در خلال جنگهای صلیبی؛ سکوت و حمایت از برخی رژیمهای دیکتاتور؛ رسواییهای اخلاقی روحانیون و سوءاستفاده از قدرت و بهروری جنسی از کودکان؛ مالاندوزی و سایر گناهان فردی و اجتماعی). اما با این وجود، کلیسا مقدس است و این تقدس به معنای تقدس کلیسا در آرمان و هدف و ابزارش برای نجات بشریت است (یعنی کلام و آیینهای مقدس). کلیسا مقدس است، زیرا متون مقدسش که عالیترینشان کتابمقدس است مقدستند. کلیسا مقدس است، زیرا در پرستش و متون پرستشی مقدسش (liturgy) خدایی قدوس و بیعیب را پرستش میکند، و در شهدای مقدسش و سنتهای زیبا و مقدسش، کلیسا تقدس خود را جلوهگر میکند. در آموزههای مقدسش، کلیسا به نور الهی به قدرت روحِ قدوس خدا نظر دارد؛ به عبارت دیگر، کلیسا در تمامیت خویش مقدس است. این تقدس تقدسی نیست که در حال حاضر در تمامی عرصهها ظاهر شده باشد بلکه با توجه به تمامی منابع مقدسی که در بالا نام برده شد، بیشتر جنبۀ نبوتی و مکاشفهای و هدفمندی در کلیسا را شامل میشود. درست است که تقدس کلیسا در حال حاضر در مواردی که در بالا نام برده شد، خدشهدار است؛ اما حتی با وجود تمامی این خدشهها باید توجه داشت که کلیسا قدمتی دوهزارساله دارد و لکههای تاریک در این پس زمینۀ ژرف و عمیق و گستردۀ تاریخی و جغرافیایی کلیسا، قدرت نابودکردن پاکیِ آن را نداشته است.
آیا کلیسا گناهکار است؟ پاسخ بلی است. اما باید در این میان مناقشۀ دوناتیستها را بهیاد آوریم تا بهتر بتوانیم تاثیر گناهان فردی و جمعی اعضای کلیسا را بر ساختار کلی عملکرد فیض خدا درجهان که در و توسط کلیسا آشکار می گردد را درک کنیم. دوناتیستها در روزگار قدیس آگوستین مانع خدمت روحانیون سقوطکردهای بودند که در روزگار جفا، مسیح و ایمان را انکار کرده بودند و کتب مقدس خویش را برای سوزاندن تحویل داده بودند اما بعدها توبه کرده و به خدمت باز گشته بودند و برخی که در خدمت اسقفی کلیسا بودند دیگران را نیز دستگذاری کرده بودند. دوناتیستها این افراد را خائنین مینامیدند و نه خدمت ایشان و نه افرادی را که توسط این روحانیون دستگذاری شده بودند صاحب اعتبار میدانستند. دوناتیستها به زبان سادهتر بر این عقیده بودند که تنها افرادِ کامل و بینقص از لحاظ ایمانی و اخلاقی میتوانند آیینهای مقدس را اجرا کنند؛ اما قدیس آگوستین بهشدت با این نوع ایدئالیسم مبارزه کرد تا بتواند تأکید اصلی الهیات خود را بر عمل خدا بهعنوان قادر مطلق و عملکرد شکستناپذیر فیض خدا قرار دهد و نه بر انسانها و فسادپذیری اجتنابناپذیرِ قلب و روح و عملکرد آنها. همین تعلیم بعدها نیز حتی در دوران اصلاحات پروتستانی مورد پذیرش قرار گرفت و بهنوعی زیربنای انتقاد اصلاحگران از عملکرد و حتی الهیات کلیسای کاتولیک وقت شد. به باور این اصلاحگران، کلیسای وقت در غرب، آنچه دستمایه قرار میداد عبارت بود از ابتکارعمل انسانی، پاکی نهاد آدمی، و کسب پاداش الهی با اعمال انسانی یا عبادات و خدمات کلیسایی؛ اینها بهجای تکیه بر فیض نجاتبخش و آمرزندۀ خدا در قبال مؤمنین گنهکار عناصر تاکیدس کلیسای قرون وسطی را در دوره هایی در عمل تشکیل داده بود. قدیس آگوستین بر این باور بود که فیض آیینهای مقدس بر پاکیِ روحانیونی که مُجری آنها هستند متکی نیست، بلکه تنها و تنها فیض خدا و باور شخص دریافتکنندۀ آیینهاست که یک آیین مقدس (تأیید و تعمید، عشاء ربانی، دستگذاری کشیشان، ازدواج و آیین اعتراف و آشتی) را تاثیرگذار میکند و نه مُجری که بهعنوان واسطه آن را به نمایندگی از کلیسا انجام داده است. به یاد بیاوریم که ما ظروف خاکی هستیم که گنجهای مسیح را در خود حمل میکنیم. ظروف حتی با وجود ترکهایشان و کیفیات حقیرانهای که ممکن است داشته باشند چیزی از ارزش الماس گرانبهایی که در آنهاست نمیکاهند؛ و اگر این ظروف مجلل باشند، چیزی بر ارزش این الماس نمیافزایند.
این اصل آگوستینی بهزیبایی در اصل ۲۶ آییننامۀ ۳۹ مادّهای کلیسای اسقفی چنین بیان شده است: «گرچه در کلیسای قابلرویت، همواره شرارت با با نیکویی آمیخته است و گاه حتی افراد شریر در بالاترین مراتب خدمت کلام و آیینهای مقدس قرار میگیرند، با وجود این، از آنجا که آنها این خدمات را نه به نام خود، که به نام مسیح انجام میدهند و به حکم او و بر اساس اقتدار او خدمت میکنند، ما میتوانیم از خدمت آنها، چه در شنیدن کلام خدا از ایشان و چه دریافت آیینهای مقدس بهرهمند شویم. نه تاثیر فرامین مسیح که در این آیینهاست بهواسطۀ شرارت این خادمین از بین میرود و نه فیض الهیِ هدایای خدا نابود میشود تا جاییکه این آیینهای مقدس با ایمان توسط مؤمنین دریافت گردند. این آیینها بهواسطۀ اینکه مسیح آنها را مقرر کرده و وعده داده است، تاثیرگذارند حتی اگر توسط خادمین شرور ارائه گردند. با اینحال این وظیفۀ انظباط کلیسایی است که دربارۀ خادمین شریر تحقیق شود و توسط کسانی که از جرم این خادمین اطلاع دارند متهم گردند و در نهایت این افراد بهنحوی عادلانه تقصیرکار شناخته و از مقام خود خلع شوند.»
در این بسط و کاربرد الهیات آگوستینی بهوضوح لزوم پاکی دیده میشود اما در این میان بهروشنی تعلیم داده میشود که فیض الهی خدا که از طریق خدمت کلام و آیینهای مقدس کلیسا به مؤمنین افاضه میشود بههیچوجه وابستگی بنیادی و وجودی به پاکی و خلوص مجریان آن ندارد، زیرا که آنها تنها ابزارهای بشری هستند که در بهترین شرایط نیز بهترین عملکرد آنها لتههای ملوث در قیاس با میزان و استاندارد الهی است، یعنی معیارهایی که ریشه در ذات قدوس خدا دارند. این ابزارهای بشری تنها خادمین و مباشرین هستند و نه مالک و صاحب اختیار؛ و مسیحِ خداوند در نهایت مجری و عطاکنندۀ فیض خویش است و از اینرو پاکیِ مسیح تاریکی ابزارها و وسایل بشری را میپوشاند و از اینروست که کلام و خدمات کلیسا پاکی را در خود نهفته و جاریشده دارند و این پاکی فقط و فقط ریشه در مسیح، سرور کلیسا، دارد.
از این رو باید مسیحیت فارسیزبان را در عین یگانگی ایمان، بر این مفهوم بنا کرد که چیزی به نام تنوع کلیساها وجود دارد. یکی از راههای تحقق این هدف این است که باید تا آنجا که میتوانیم از بیانات غیردقیق در توصیف سایر کلیساها و فرقههای مسیحی پرهیز نماییم تا از هر نوع شکاف و چنددستگی فاصله بگیریم و بهسوی یگانگی قلبها و انجام مأموریت مسیحی حرکت کنیم که هدف اصلی دعای کهانتی مسیح است. بهنظر شما چه باید کرد که بر یگانگی اصولی کلیسا و در عین حال تنوع تفسیرها تکیه کرد و در همان حال نیز غیرمسیحیان و یا نوکیشان فارسیزبان را از تشتت آرا و سرگشتگی محفوظ داشت؟ چه باید کرد که ابتدا خود به این درک برسیم که میتوان مسیحیِ معتقد و در مسیر رستگاری بود، اما در همان حال نیز در پارهای از گذرگاههای الهیاتیِ این سلوک مسیحی، با یکدیگر عمیقاً تفاوت داشت و از راهی دیگر مسیر را پیمود؟ چگونه میتوان این موضوع را جا انداخت که کلیسا یکتاست اما نباید لباسی متحدالشکل بر تن آن نمود؟ و در رابطه با اصل مقدسبودن کلیسا، چگونه میتوان بیآنکه متهم به رفتارهای خشک و افراطی مذهبی شد، بر کیفیت سادهزیستی مسیحی، زندگی بیآلایش، و پوشش و آرایشِ زیبندۀ یک مسیحی تأکید کرد و رفتارهای شایستۀ مسیحی را بین مردن و زنان تشویق نمود و از ترویج تجملگرایی و مظاهر اشرافیت جلوگیری کرد؟ آیا نباید حتی در رفتار با جنس مخالف، به حساسیتهای جامعه و عرف آن توجه کرد تا برای فرهنگ منتقد غیرمسیحی، و بعضاً حتی برای نوکیشان مسیحی همان فرهنگ، شائبۀ بیبندوباری ایجاد نشود؟
بهنظر میآید مسیحیت نوپا گاهی در امر بشارت و تعالیم الهیاتی چنان فربه میگردد و تمرکز خویش را بر آن استوار میکند که پرورش اخلاق مسیحی و پافشاری بر شاگردسازی و پاکی رفتاری در آن به حاشیه رانده میشود. چه بسیار با کلیساهایی در کشورهای بهاصطلاح مسیحی مواجه بودهایم که مؤمنین چندان تسلّط به مباحث ظریف الهیاتی ندارند، اما بهشکلی عملی شاگرد مسیح هستند. آنها تعلیم چندانی ندیدهاند، اما بهگونهای ستایشبرانگیز پرورشیافتۀ مکتب مسیحاند. مشکل کجاست که گاه چنان مسحور مسیحیت عارفان و قدیسین و مکاشفات میشویم که هر دانشآموختۀ الهیات را در کلیسا و در تعالیم خود کمایمانتر از خویش و لیبرال (یعنی نامعتقد به ایمان مسیحی تاریخی) خطاب میکنیم و یا از سوی دیگر به دام شکلی از مسیحیت عوامفریب، خرافهپرور و علمستیز میغلطیم که موجب میشود جامعۀ ایمانی کوچک ما ارتباط خود را با واقعیت و چالشهای یک حیات فکری سالم قطع کند؟ گاهی نیز چنان شیفتۀ متألهانی چون بارت و برونر و بولتمن و قدیس آکوئیناس و قدیس آگوستین و الهیات میشویم که بهکل از پرورش روح و روانِ مقدس و بشارت ساده و با حرارت انجیل بعنوان تنها راه نجات باز میمانیم که همانا هدف الهیات است؛ زیرا خدا قدوس است و فرمان او تقدس کلیساست. گاهی نیز مؤمنین در یک سوءتفاهم بیپایه، الهیات را در تضاد با پاکی و سادگی پیام انجیل میبینند و چنان با متالهان به مخالفت برمیخیزند که ناخواسته کلیسا را از محتوای عمیق نگرشهای الهیاتی در خصوص چرایی و چگونگی نیل به پاکی و قدوسیت محروم میکنند؟
تقدس و پاکی کلیسا را شاید بتوان مهمترین شاخص کلیسا نامید از آنرو که بدون چنین تقدسی کلیسا تبدیل به جمعی بشری میگردد که حتی با داشتن بهترین انگیزهها قدرت و حضور تبدیلکنندۀ خدا را در خود ندارد و تبدیل به زمینی تهی از آسمان میگردد. شاید در کنار تأکید شدید رسولان بر مسئلۀ دوری از شقاق و جلوگیری از آن، هیچ موضوع دیگری به اندازۀ تقدس در جایجای نوشتههای رسولان مسیح موج نزند. کلیسا معبد روحالقدس نامیده شده است و پولس رسول با جدیتی بیمانند در حفظ قداست و پاکی این خانۀ الهی از شر گناه میکوشید و بیشک مبحث پاکی اخلاقیِ فردی و گروهی که پولس را به اِعمال انضباط جدی واداشت، از مهمترین مباحث مطرحشده در نامههای اول و دوم پولس به مسیحیان شهر قرنتس است.
تقدس در موجودیت تاریخی کلیسا بهحدی اهمیت داشت که یکی از دلایل اصلاحات لوتر و اعتراض او به دستگاه کلیسا این بود که روحانیون روزگارش به پاکی و تقدس اخلاقی بازگردند و زندگی ساده و بیآلایشی بر اساس اصول انجیل داشته باشند.
به یاد باید داشته باشیم که مسیح در موعظۀ بالای کوه که بسیار بر مبحث پاکی درونی تأکید دارد فرمود: «خوشابهحال پاکدلان زیرا خدا را خواهند دید.» حال چگونه میتوان کلیسایی را که در آن خدا دیده نمیشود کلیسا دانست؟ این از آنروست که پاکدلی کلیسا بر جدایی کلیسا از شر و ناپاکی، و بر تقدیس و پاکسازی آن برای ملاقات با خدا دلالت دارد.
سومین خصوصیت از خصوصیات چهارگانۀ کلیسا مطابق سند اعتقادی شورای نیقیه–قسطنطنیه عبارت است از اعتراف بر جامع بودن (کاتولیکبودن) کلیسا که این خصوصیت را در قسمت بعدی مورد بررسی قرار میدهیم.