۳- ما به کلیسایی که جامع است ایمان داریم
کلیسای جامع یا همان کاتولیک (در متن اصلی یونانی اعتقادنامه، καθολικὴν [کاتولیکِن] و در ترجمۀ لاتین آن در کلیسای غرب قبل از ترجمه به زبانهای محلی، cathólicam است که کلمۀ کاتولیک از آن گرفته شده است). «ما ایمان داریم به یک کلیسای مقدس جامع (کاتولیک) و رسولی.»
کلمۀ کاتولیک در اعتقادنامه به معنای همگانی، جامع و یا جهانی است. در این مفهوم، کلیسا متعلق به همه و به معنای واقعی جهانی است. ریشۀ این اعتقاد در این واقعۀ تاریخی نهفته است که مسیح بر دوازده رسول یهودی خویش (و بعدها بر سایر شاگردانش پس از قیام و صعود، و بهطور خاص بر پولس رسول) در اسرائیل قرن اول میلادی بنیادی را نهاد که خود مسیح، سنگ بنا و زاویۀ این عمارت بوده و هست، و این کلیسا که بنیان راستی است پیغام شفا و آزادی و آشتی انسان با خدا و با خویشتن را به اقصای جهان برد و تا به امروز مأموریت اصلی کلیسا اعلان خبر خوش (انجیل) است. واقعۀ پنتیکاست که ظهور و اعلام حضور قاطع و عمومی کلیساست خود گواه آن است که مردمان از چهار سوی جهان و با زبانهای گوناگون جذب گردیده و تبدیل به کلیسا شدند. کلیسا اینک جامع است یعنی اسرائیل نوینی است که همگان را جذب میکند و نه تنها متعلق به یهودیانِ مسیحیشدۀ قرن اول بلکه همۀ قومها و زبانهاست و هیچ قومیت مسیحی خاصی نمیتواند مدعی انحصار مسیحیت به قوم خود باشد. درست در همینجاست که جا برای پارسیزبانان از زمینۀ دینی و زبانی متفاوت نیز گشوده میشود. کلیسا کشتی جدید نجات است که در اقیانوس فرهنگها و زبانها و ایدئولوژیهای مختلف، همۀ خستگان و غرقشدگان را در خود پناه میدهد و پنتیکاست نشانۀ انکارناپذیر این تکثر فرهنگی و زبانی است آنگاه که از زبانها و کشورهای مختلف، صدای یگانۀ پرستش و تمجید خدا با ریزش روحالقدس بر جماعت در اورشلیم طنینافکن شد. این همان تحقق راز جهانیبودن و جامعبودن کلیسا و پرستش آن است که دیگر از دایرۀ قومیتی و زبانی فراتر رفته همۀ زبانها به این آتش، تقدیس میشوند و زبان پرستش خدا میگردند.
کاتولیک بودن کلیسا بههیچوجه فقط به معنای کلیسای «کاتولیک رومی» به رهبری پاپ (اسقف شهر رم) نیست و تمام کلیساهای کاتولیک شرق و نیز کلیساهای ارتودوکس متفاوت، چه یونانی چه روسی و چه مصری و ارمنی، و چه کلیساهای انگلیکان و شاخههای تثلیثباورِ کلیساهای پروتستان واجد این جامعیت و خصلت جهانی هستند. کاتولیکبودن یعنی جهانیبودن و پذیرابودن و شمولگرایی و در این معنای لفظ، کلیسا دربرگیرندۀ همۀ کسانی است که با وجود تکلم به زبانهای گوناگون و تعلق به قومیتها و جنسیتهای متفاوت، در پرستش خدای یگانۀ تثلیث، با یکدیگر شریکند. بدینگونه، آنها صرفنظر از گرایش کلیسایی، قومی، زبانی، جنسی و جنسیتیشان مشمول این معنای لفظ هستند. البته این همگرایی و شمول میباید از سه شاخصۀ کلیسا نیز یعنی تقدس، یگانگی و رسولیبودنش تبعیت کند.
آخرین و چهارمین نشانۀ کلیسا عبارتست از رسولیبودن (Apostolic) کلیسا.
۴- ما به کلیسایی که رسولی است ایمان داریم.
رسولیبودن کلیسا علاوه بر اینکه به معنای آن است که کلیسا خود را موظف به انجام رسالت ببیند و یا بهعبارتی قاصد و رسول این خبر خوش باشد، به معنای این اصل نیز هست که کلیسا مبتنی بر تجربه و شناخت رسولان از رخداد مسیح و موعظۀ آنها در این خصوص است. کلیسا بنیاد خیریۀ مذهبی، محل حل مشکلات زناشویی، کنفدراسیون گروههای سیاسی، مدرسۀ جادوگری هری پاتر و انجمن جنگیری و پیشگویی آینده نیست، بلکه تمامی خدماتِ حتی بسیار اینجهانی و مادّی، و آنجهانیِ روحانی و کاریزماتیک باید بر محور موعظه و شاگردسازی صورت گیرند. کلیسا به باور الهیاتِ کلیسای ارتدکس بزرگتر از جهان و خلقت است و یک واقعیت روحانی است که ریشهاش در عیسایی است که رسولان مسیح او را شناخته و در انجیل کلیسا به ما معرفی کرده و تعلیم دادهاند. مسیح را نمیتوان در مدرسۀ فلاسفه، سایر مذاهب، روانشناسی، جامعه شناسی، انسانشناسی و غیره شناخت بلکه میباید او را در محضر رسولانش، در ایمانی که یکبار به مقدسین سپرده شد (یهودا ۳)، یافت و با او زندگی کرد. این به این معنا نیست که فلسفه و روانشناسی و سایر علوم انسانی نمیتوانند به ما در درک راز مسیح یاری رسانند، بلکه به این معنی است که مسیحِ کلیسا، مسیحِ رسولان انجیل و مکاشفۀ آنهاست که در انجیل بهطور خاص و سپس در سنت کلیسا با او مواجه میشویم.
کلیسا رسولی است تا از اسکندرِ مسگرها و گوشهای طالب تعالیم نادرست و حتی تعالیمِ فرشتگانی که مخالف تعالیم رسولان سخن میگویند، مصون بماند (اشاره است به دوم تیموتائوس ۴:۳ و ۱۴). از اینرو، رسول مقدس مسیح میفرماید: «پس ای برادران استوار باشید و سنتهایی (سنت در اصل یونانی این متون، ۲۳ مرتبه بهکار رفته است) را که چه با سخن زبان و چه با نامه به شما سپردیم، نگاه دارید.» (دوم تسالونیکیان باب ۲ آیۀ 15) و یا : «ای برادران به نام خداوند عیسی مسیح به شما حکم میکنیم که از هر برادری که کاهلی پیشه کرده است و مطابق تعلیمی (در یونانی «سنت») که از ما گرفتهاید رفتار نمیکند، دوری کنید.» (دوم تسالونیکیان ۳:۶؛ در اکثر ترجمهها و نیز در متن یونانی آیه، کلمۀ «سنت» بهکار رفته است که منظور از آن تعلیمی است که از شخصی یا گروهی و یا مکتبی به دیگری سپرده شده و یا انتقال یافته است). همینطور هم، پولس رسول در نامۀ اول خود به قرنتیان، باب۱۱ آیۀ دوم، میفرماید: «شما را تحسین میکنم که در همه چیز مرا به یاد دارید و سنتها را بههمانشکل که به شما سپردم حفظ میکنید.» همین الهیات زیبای مربوط به پاسداری و پیروی از سنت و تعلیم کتبی و شفاهی رسولان که به نسل بعد سپرده شده است، بهطور مکرر و مؤکداً در سراسر عهدجدید دیده میشود. بههمینشکل میخوانیم: «با ایمان و محبتی که در مسیح عیسی یافت میشود به آنچه از من شنیدی چون الگوی تعلیم صحیح، سخت بچسب. به یاری روحالقدس که در ما ساکن است آن امانت نیکو را که به تو سپرده شده پاس دار.» (دوم تیموتائوس ۱:۱۳ و ۱۴). «و نیز آنچه را که در حضور گواهان بسیار از من شنیدی، به مردمان امینی بسپار که از عهدۀ آموزش دیگران نیز بر آیند» (دوم تیموتائوس ۲:۲)
بهدرستی میتوان این آیه را از وصایای کلیدی رسول مسیح و مسئولیتی دانست که از آغاز تا امروز بر دوش کلیسا گذاشته شده؛ هم از اینروست که شوراهای بسیاری برای برخورد با بدعتها، تعالیم و سنتهای غلط آدمیان (کولسیان ۲:۸) در طول تاریخ کلیسا تشکیل گردیده است. این شوراها نه برای ترویج قدرتطلبیِ عدهای که در تاریخ به جناح مسیحیت درستباور (ارتودوکس) معروف شدند، بلکه برای پاسداشت تعلیم، سنت و فهم رسولان از واقعۀ مسیح و حقایق آیین راستی و یا همان راست دینی مسیحی تشکیل شد. از اینروست که مسیحیان کاتولیک، ارتودوکس و پروتستانِ راستدین تأکیدات و بیانیههای اعتقادیِ این شوراها را کمتر از تفسیر مرجع کتابمقدس نمیدانند؛ زیرا دربرگیرندۀ خلاصه و چکیدۀ اعتقادات کلیدی کتابمقدس در باب خداشناسی، مسیحشناسی، آموزۀ روحالقدس، نجاتشناسی، کلیساشناسی، و آخرتشناسی مسیحیاند که بهشکلی گزارهای بیان شدهاند.
بهراستی مفهوم رسولیبودن کلیسا جدای از یک سری گزارههای ایمانی و اعتقادی چیست؟ در واقع، رسولان کسانی هستند که با مسیح و در کنار او ماندند و در او شکل گرفتند و سپس فرستاده شدند. از همین جاست که ریشۀ کلمۀ “رسولی” به معنی “فرستادن” و نیز “فرستادهشده” برای خدمت بشارت و شهادت انجیل شکل گرفته است. از اینروست که وظیفۀ کلیسا در زمینۀ رساندن مژدۀ نجات، تنها وظیفه و مشخصۀ معدودی از فرقههای بهاصطلاح بشارتی پروتستان نبوده و نیست و نباید هم باشد. از اینروست که هیچ حاکمیتی نمیتواند خصیصۀ بشارتیبودن کلیسا را امری غیرذاتیِ کلیسا بداند. کلیسای مسیح در ذات رسولی خود بشارتی است و تمامی فرقههای سنتی کلیسای ایرانی (شرق آشور- گریگوری ارمنی، اسقفی و کاتولیک کلدانی) باید در این زمینه آگاه بوده و بر این خصوصیت ذاتی کلیسایی تأمل کنند. یک کلیسای رسولی رشادتها و شهادتها را بازگویی میکند، دلاوریهایی همچون آنچه در اعمال رسولان میخوانیم و اصلاً این نام را برای همین بر این کتاب مهم عهدجدیدی نهادهاند. باید ریشههای شکلگیری این کلیساها یادآوری گردد که بر اثر بشارت و شهادت مبشرین قرون مختلف (گریگور نوربخش – مار هرمز- هنری مارتین و غیره) در این سرزمین شکل گرفتهاند. صد البته که بشارت تنها یک شکل و شیوه ندارد و نمیباید انتظار داشت که همه به یک شیوه در امر بشارت شرکت جویند خصوصاً در محیطی که قوانین سیاسی و اجتماعی خطر نابودی کلیسا را به همراه دارند. کلیسای مسیح یک ساختار سلسلهمراتبی از بُعد عملکرد و مسئولیت نیز در عهدجدید متصور شده است (دقت گردد که منظور از قدرت، سلطهگری روحانیون و اسقفان و کشیشان و یا دستگاه پاپی نیست) بلکه کلیسا یک hierarchy روحانی در امر تعلیم و تربیت اعضا در خود دارد (hierarchy متشکل از کلمۀ کشیش یا کاهن و نیز کلمهای به معنی قاعده و اصول است)؛ در این نظام سلسلهمراتبی، خادمین روحانی کلیسا را بر اساس اصول و قاعدۀ ایمانِ سپردهشده به آن هدایت میکنند و از اینروست که کلیسا یک پارلمان دموکراتیک نیست که افراد و ایمانداران با رأیگیری، آموزهای را جابهجا کنند و با توجه به صلاحدید یک فرد یا یک گروه، و یا با توجه به مشوقها و یا تهدیدات سیاسی و اجتماعی-فرهنگی و یا تحت تاثیر تقاضاهای فرهنگ چیره، بنیادهای کلیسا را دستکاری کنند. کلیسا ارگانیزم زندهای است که سر آن مسیح زنده و مبنایش مکاشفۀ خدای تثلیث است. فقط به همین سبب است که کلیسا از کهکشانها بزرگتر و از ژرفای اقیانوسها عمیقتر و اعتبار آن به اندازۀ قامت آدمِ ثانی (مسیح) است. کلیسا یک عطیۀ منحصربهفرد الهی است.
حال بر مبنای این دو اصل کاتولیکبودن کلیسا و رسولیبودن آن به پرسشهایی مرتبط با فضای پارسیزبان میپردازیم:
منظور ما از کلیسای پارسیزبان چیست؟ آیا در این کلیسای پارسیزبان جایی برای سایر پارسیزبانان خارج از محدودۀ ایران کنونی هست تا به این صورت فراگیربودن یا کاتولیکبودن کلیسای ایرانی حداقل در این سطح لحاظ گردد؟ آیا کلیسای پارسیزبان ما مسائل فرهنگی-تاریخی و تابوهای (یعنی شایست و ناشایستهای) مربوط به افغانها، تاجیکها، لرها و کردها و بلوچها را در تعالیم خود لحاظ میکند و آیا اساساً میباید به چنین کاری مبادرت ورزید و آیا اصلاً چنین چیزی شدنی است؟
تا چه حد کلیسای پارسی در فرایند فراگیربودن خود میباید پذیرای افراد متفاوت باشد؟ برای مثال، افراد متفاوت عقیدتی – بهعنوان مثال اشخاصی با نگاه پلورالیستی و یا لیبرال از بُعد اخلاق و روش زندگی. دگرجنسخواهان چطور؟ (با توجه به اینکه انکار وجود همجنسخواهان در جامعۀ ایران بسیار آسیبزننده است). افراد با گرایشهای رادیکال سیاسی چه موافق و چه مخالف (که طیفی از همراه و همگام تا مخالف را دربرمیگیرند – همچنین فعالان حقوق بشر و یا اشخاصی که در عرصۀ سیاسی مملکت و امور زیربنایی حاکمیتی با آنچه بهزعم آنها ارزشی است و یا با لابیهای حکومت در خارج از کشور همدلی دارند) آیا میباید در کلیساها حق ابراز عقاید سیاسی داشته باشند یا نه؟ اساساً در حال حاضر که مسیحیت پارسیزبان یک نهال نوبنیان است اصلاً طرح چنین مسائلی موضوعیت دارد؟ آیا اصولاً عضلات روحانی خادمین و کلیسای نوبنیان پارسیزبان در این گذرگاههای تاریخی یارای بلندکردن چنین وزنههایی را دارد؟ اگر ندارد پس در قبال طرح فزایندۀ این موضوعات، چه در داخل چه در خارج، چه موضعی باید داشت؟ آیا میباید کلیسا را امری فرازمینی معرفی کرد تا بدین شکل برای همگان بدون اشاعۀ عقاید خود جایی باشد؟ من با طرح این پرسشها، فقط در پی آن هستم که جنبههای بسیار جدی حضور کلیسا در جامعه و تاریخ و فرهنگ را نشان دهم و کلیسا در مغرب زمین دقیقاً با همین امور در جامعۀ خود در گفتمان و معارضه است.
اگر کلیسا ساختاری رسولی و نهادینه دارد آیا درست است که آنچنان بر طبل رابطۀ شخصی با خدا کوبیده شود که مسیحیت را با عرفان شرقی، انجمن عرفان حلقه و آل یاسین و سایر معنویتهای خارج از دینداری مسیحی اشتباه بگیرند؟ آیا انکار دینبودن مسیحیت به دلیل اینکه برخی در جامعه ظاهراً از مفهوم دین گریزان شدهاند، در حکم اُفتادن از سوی دیگر بام و درغلتیدن به آغوش بازار مکارۀ معنویتهای رایج نیست؟ شاید باید مسیحیت را بهدرستی آنچه که هست یعنی مکتب ایمان نیقیه که همان یگانه راستدینی الهی است معرفی کنیم تا ذهن مخاطب، کلیسا را آنچه که هست بداند و ما صرفاً همچون مباشران این راز الهی عمل کنیم.
باید مراقب بود که بیآنکه آتش و هیجانِ ایمان مسیحی توسط ساختارهای کلیسایی خفه شود، خاصیت نهادینه و ساختارمند کلیسا را درک کنیم و تعلیم دهیم تا افراد پس از مدت زمان کوتاهی مسیحیبودن و بدون دانش و رشد در کلام و فنون رهبری و خدمت مسیحی و مسح روحانی، از کلیسا جدایی نگزیده و کلیسایی بدعتکار را که بسیار مخرب میتواند باشد راه نیندازند؟ آیا واقعاً زمان آن نرسیده که کلیسای پارسیزبان در همۀ فرقهها و اَشکالش، با اتحاد نظارتی و مدیریتی بیشتری عمل کند و در مورد تفویض اختیار خدمت به خادمان جدیدِ بهاصطلاح «خودخوانده» بازاندیشی نماید؟
باید به این نکتۀ تاریخی توجه داشت که در دوران تاریک کمونیسم بسیاری از کلیساهای خانگی بدون رهبر و مسئولِ صاحب صلاحیت، پدیدار شدند و همگان بر این تصور بودند که در دوران پساشوروی با کلیساهای خانگی بیداری عظیمی ظهور خواهد کرد، اما این اتفاق نیفتاد و آنچه نهایتاً ماند تنها کلیساهای نهادینه و صاحب سیستم رهبری کهن و جدیدی بودند که از قبل وجود داشت و یا بهتازگی پس از فروپاشی تاسیسشده بودند. البته در این میان تعداد زیادی قرائتهای بدعتکارانه از مسیحیت و فرقههای ضاله نیز شکل گرفتند که نتیجۀ فقدان تعلیم و تربیت صحیح در این گروهها بودند و بلای جان مسیحت اروپای شرقی شدند.
تجربۀ کلیساهای یگانهانگار که از دل جنبشهای پنتیکاستی بیرون آمد و همچون آفت به جان کلیساهای ایرانی داخل و خارج افتاد، درسی است برای ما که اهمیت رهبری و اقتدار رسولی در مواجهه با بدعت و گروههای خودمختار را نشان میدهد و گویای اهمیت مدیریت صحیح و برخورداری کلیساهای خانگی از تعلیم درست و لزوم پاسخگوبودن رهبرانشان است.
در این سلسله مقالات سعی شد تا بر پایۀ اصول کلیساشناسیِ اعتقادنامۀ نیقیه به چهار خصوصیت کلیسای درستباور که فرافرقهای است پرداخته شود. این خصوصیات مورد پذیرش همۀ مسیحیان است. درک و ترویج این چهار شاخص که عبارتند از یگانگی، تقدس، فراگیربودن، و رسولیبودن کلیسا، مسیحیان را یاری میدهد تا جدیترین بدعتِ تهدیدکنندۀ مسیحیت کنونی را که به ظن بسیاری انحراف کلیساست از معنای وجودیاش تشخیص دهند و کلیسای مقدس رسولان را که یگانه بنیان راستی و تقدس است حفظ کنند.
بسیار عالى، جامع و بینهایت پربرکت است و باعث دید و بینش و تأمل جدید در معنا و مفهوم کلیسا و خدمت کلیسا در جهان میشود و نیز باعث فهم برگزیدگى کلیسا بعنوان اسراییل جدید و درک مفهوم اسراییل و خواندگى آن به جهت نور و نجات براى امتها میشود. همچنین سبب برداشته شدن قضاوت و شقاق بین فرقه هاى درست مسیحیت میشود.
خداوند تک نک شما رهبران بینهایت عزیز و محترم را در نام عظیم و مقدس عیسى مسیح خداوند و نجات دهندمون حفظ کند که باعث رشد بیشتر و عمیقتر ما در کلام خدا و نیز در خواندگى خود، میشوید. برکت روزافزون خداوند در تمامى جهات زندگى مبارک شما باشد. در نام خداوند تثلیث.