مقدمه
یکشنبه گذشته روز پدر بود، و چقدر بجاست که این روز فرخنده و این مقام و دعوت والا را ارج بنهیم و جشن بگیریم. این روز مبارک را به همه پدران مسیحی و پدران ایرانی تبریک میگویم. در عین حال، جای تأسف است که خبر قتلهای ناموسی و دخترکشیهای اخیر ایران بر این روز فرخنده سایهای نامبارک و نامیمون افکنده و دلهای همۀ ما را به درد آورده است.
موضوع پدری و مقام و منزلت پدر، و جایگاه او در زندگی انسان در این دنیای سقوط کرده، حقیقتاً که به چه امر پرتناقضی تبدیل شده است: از یک طرف با مقام و جایگاه بسیار رفیع پدر در زندگی انسانها و صورت ایدهآلی آن در ادبیات، فلسفه و هنر، و به طور کلی در تمدن بشری، روبروییم، از طرف دیگر، با واقعیت تلخ سقوط این شخصیت و این نقش تعیینکننده در زندگی انسانها، و قصور عظیم پدران واقعی از دعوت والایشان. و چه فجایعی که از این سقوط ناشی نشده است. فیلسوف و الهیدان معاصر مسیحی، جیمز کی. اسمیت، در یکی از فصول یکی از کتابهایش، از جایگاه و مقام پدر و در عین حال کمبود و حتی فقدان آن در زندگی بشر سخن میگوید و اساساً سفر زندگی را جستجوی انسان برای یافتن پدری میداند که همیشه کمبود او را در زندگی خود احساس کرده است، پدری که او را ببیند، او را دوست بدارد و او را تأیید کند. اسمیت خودش این درد بیدرمان را شخصاً تجربه کرده است. هنگامی که او ۱۱ سال بیش نداشت پدرش آنها را ترک کرد و دیگر هیچ خبری از او نشد. چند سال بعد هم پدرخواندهاش همین کار را کرد. اسمیت سخن از این میگوید که چگونه بسیاری از نابسامانیهای روحی و روانی انسانها نتیجۀ این کمبود در زندگی آنهاست، کمبودی که به نظر او تنها شناخت خدا به عنوان پدر پر محبتی که همیشه در انتظار انسان است، قادر به رفع آن است.
خیلی بجاست که ما مسیحیان در پاس داشتن روز پدر، در مورد جایگاه و اهمیت خدا به عنوان پدر در زندگی خود تأمل کنیم. کمبود و نیاز شدیدی که بدان اشاره شد، ریشه در حقیقتی بزرگ و بس عمیق دربارۀ ذات و کنه هستی دارد. این حقیقت را کلام خدا در افسسیان ۳: ۱۴ به شکل زیبایی بیان میکند: «از این رو زانو میزنم در برابر آن پدر که هر خانوادهای در آسمان و بر زمین از او نام میگیرد.» معمولاً چنین تصور میشود که کلام خدا در به کار بردن لقب پدر برای خدا، به تشبیه توسل جسته است تا خدا را برای ما قابل فهم گرداند. بنا بر این تفسیر، خدا به پدر که مفهوم و مقامی بشری است، تشبیه شده است. ولی کارل بارت، الهیدان برجسته قرن بیستم، این تصور را بر خطا میداند و بر اساس این آیات و آیات مشابه بدرستی استدلال میکند که پدر حقیقی در درجهٔ اول خداست، و این پدران زمینیاند که شباهت و سایهای کم رنگ از آن پدر آسمانی هستند. اوست که نسخهٔ اصلی است و ما تنها رونوشتی ناقص از اوییم. او آرکتیب است و ما اِکتیپ آن، و نه بر عکس. اوست آن پدری که هر خانوادهای در آسمان و بر زمین از او نام میگیرد.
این حقیقت مهم ریشه در تثلیث اقدس دارد. یکی از مهمترین و بنیادیترین اعتقادات مسیحی آن است که خدای واحد در ذات خود از سه شخص یا شخصیت برخوردار است که از ازل تا ابد در رابطهای محبتآمیز با یکدیگر به سر میبرند یعنی خدای پدر، خدای پسر و روحالقدس. به عنوان مثال، در قسمتی که در بالا از افسسیان نقل شد، پولس رسول به هر سه شخص تثلیث و جایگاه هر یک از آنها در زندگی مسیحی اشاره میکند. او پدر را تعیینکننده هویت مسیحی، پسر را شکل دهنده به سیرت مسیحی، و روحالقدس را فراهم آورندهٔ قدرت زندگی مسیحی میشمارد. پس بنا بر کلام خدا، از میان سه شخص تثلیث این خدای پدر است که چنانکه از نام او پیداست به طور خاص شکل دهنده به مفهوم پدری و جایگاه او در خانواده است. همین اعتقاد بنیادی در اعتقادنامه نیقیه که یکی از مهمترین اعتقادنامههای مسیحیان است بروشنی بیان گردیده است. در جمله اول این اعتقادنامه که اعتقاد کلیسا را به تثلیث بیان میدارد، دربارهٔ خدای پدر چنین میخوانیم: «ما ایمان داریم به خدا، پدر قادر مطلق، آفرینندهٔ آسمان و زمین». پس در ارتباط با روز پدر خیلی بجاست که ما به طور خاص دربارۀ مفهوم و جایگاه خدای پدر بیاندیشیم.
تام اسمیل، یکی از الهیدانان انگلیسی، سالها پیش کتابی درباره خدای پدر نوشت به نام “پدرِ فراموش شده”The forgotten Father. او کتاب خود را با این شکایت آغاز میکند که در ایام او خدای پدر و اهمیت و جایگاه او در زندگی مسیحی به فراموشی سپرده شده است. به اعتقاد او تمام توجه و تأکید در روحانیت و مراسم عبادتی مسیحیان زمان او به طور یکجانبه یا بر عیسی و یا بر روحالقدس معطوف شده است. این مثلاً در سرودهای تازهٔ سروده شده در کلیسا به چشم میخورد که در آنها از خدای پدر چندان خبری نبود، سرودهایی که هم بیانگر اندیشه و الهیات حاکم بر جنبش روحانی زمان او بودند و هم به این اندیشه و الهیات عمیقاً شکل میدادند. امروز وضعیت کلیساهای انجیلی و کاریزماتیک، خصوصاً در مغربزمین، شاید به بدی زمان اسمیل نباشد. این را به طور خاص مدیون توجه نوین و گستردهٔ الهیدانان و نویسندگان انجیلی به آموزهٔ تثلیث طی دو دههٔ اخیر هستیم. ولی کلیساهای ایرانی هنوز راه زیادی به اصلاح کامل این نقیصه بسیار مهم در پیش دارند، و این بر اهمیت موضوع این نوشتار بس میافزاید.
پدر در رابطه با پسر
اولین حقیقتی که در شناخت خدای پدر و پدری او باید درک کرد این است که پدر بودن خدا به پیش از آفرینش جهان برمیگردد و ازلی و ابدی است. پدر بودن خدا در درجهٔ اول مربوط به رابطۀ او با خلقت و یا رابطۀ او با مؤمنان به عنوان فرزندان او نیست. بلکه پدری او در درجهٔ اول به رابطۀ او با پسر یگانهاش اشاره دارد. این رابطه به پیش از آفرینش جهان برمیگردد. خود عیسی در دعای شفاعتی معروف خود در شب قبل از مصلوب شدن میگوید: «اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم» (یوحنا ۱۷: ۵). همچنین در آیهٔ ۲۴، در ادامهٔ دعای خود میگوید: «ای پدر، میخواهم آنها که به من بخشیدهای با من باشند، همان جا که من هستم، تا جلال مرا بنگرند، جلالی که تو به من بخشیدهای؛ زیرا پیش از آغاز جهان مرا دوست میداشتی» (یوحنا ۱۷: ۲۴). در این آیات میبینیم که عیسی به صراحت از رابطهٔ پدر با خودش پیش از آفرینش جهان سخن میگوید، و از محبت پدر نسبت به خودش و جلالی که پیش از آغاز جهان در حضور پدر داشت. یوحنا در مقدمه انجیل خود همین حقیقت را به زیبایی بیان میکند، آنگاه که میگوید: «هیچکس هرگز خدا را ندیده است. اما آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید» (یوحنا ۱: ۱۸). خدای مسیحیان از پیش از آفرینش جهان و از ایام ازل پدری است که در آغوش خود پسری دارد. پدر بودن خدا در درجهٔ اول به رابطه خدای پدر با پسرش بر میگردد.
کلیسا در خصوص این رابطۀ پدر- فرزندی از تولّد ازلی یا جاودانی سخن میگوید. در همان اعتقادنامه نیقیه درباره پسر میخوانیم: «ما ایمان داریم به یک خداوند، عیسی مسیح، پسر یگانهٔ خدا، مولود جاودانی از پدر، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است و مخلوق نی، و او را با پدر یک ذات است.» پسر از پدر با تولدی جاودانی مولود شده است. این سرّی عظیم است که اندیشهٔ بشری قادر به درک کیفیت و چگونگی آن نیست. این حقیقت در یک یا دو آیۀ بخصوص بیان نشده بلکه از کل تصویر کتابمقدس از رابطۀ پدر با پسرش استنتاج میشود، هرچند اشاراتی به آن در برخی آیات نیز وجود دارد. مثلاً در یوحنا ۱: ۱۸ و ۳: ۱۶ به پسر “یگانهمولود” only begotten اشاره شده است. هرچند ترجمههای جدید، از جمله ترجمههای فارسی، به دلایلی این عبارت را “پسر یگانه” ترجمه کردهاند، هنوز دلایل خوبی برای ترجمۀ “پسر یگانهمولود” وجود دارد. شایان ذکر است که در زبان فارسی کلمهٔ مناسب و روشنی برای مفهوم مورد نظر در واژهٔ انگلیسی «begotten» وجود ندارد. این کلمه نه به زاده شدن بلکه به نقش پدر در تولید مثل اشاره دارد.
یکی دیگر از آیاتی که به این حقیقت اشاره میکند یوحنا ۵: ۲۶ است: «زیرا همانگونه که پدر در خود حیات دارد، به پسر نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد». در این آیه، عیسی نخست از این حقیقت سخن میگوید که حیات خدای پدر حیاتی قائم به ذات است. حیات او حیاتی متکی به غیر نیست بلکه او «در خود» حیات دارد. سپس در ادامه سخن خود تأکید میکند که پدر به پسر خود نیز عطا کرده است که به همین معنا («همانگونه») «در خود» حیات داشته باشد. یعنی در عین حال که حیات پسر از پدر است و پدر این حیات را به پسر عطا کرده – که این چیزی جز همان تولید ازلی نیست – ولی حیات پسر نیز از همان سنخ و کیفیت حیات پدر بوده، حیاتی قائم به ذات است. این حقیقتِ به ظاهر تناقضآمیز که فراتر از درک بشری است بیان دیگری از همذاتی پسر با پدر است که در اعتقادنامهٔ نیقیه بیان گردیده است.
آیهٔ دیگری که حقیقت تولید ازلی در آن منعکس است عبرانیان ۱: ۳ است. نویسنده در توصیف برتری مقام پسر نسبت به همهٔ انبیا، و پس از اشاره به اینکه خدا پسر را «وارث همه چیز مقرر داشت و به واسطهٔ او جهان را آفرید،» میگوید: «او فروغ جلال خدا و مظهر کامل ذات اوست» (آیهٔ ۳). توجه ما به طور خاص به عبارت «فروغ جلال» و دلالتهای آن است. پدران کلیسا در توضیح این حقیقت به تابش نور خورشید اشاره میکردند. همانگونه که نور خورشید به طور پیوسته و بدون هر قطع و گسستی از خورشید میتابد و از آن جداییناپذیر است، و همانگونه که تا خورشید بوده و هست، تابش نور آن هم بوده و هست، پسر نیز به طور ازلی و ابدی از پدر مولود است و از او میتابد و با او همذات است.
پدران کلیسا مخصوصاً آتاناسیوس، قهرمان شورای نیقیه، که با بدعت آریوس به مبارزه برخاست و از الوهیت کامل عیسی دفاع کرد، از میوهدار بودن ذات الهی سخن میگفتند. وجود الهی وجودی عقیم و خشک و بیمیوه و بیثمر نیست. وجود الهی، وجودی جامد و ایستا و بیحرکت مانند خدای ارسطو نیست بلکه وجودی پویا و فعال و مُوَلّد و میوهدار است. سایۀ زمانمند و محدود این حقیقت را در تمام عالم مخلوق، مخصوصاً موجودات زنده، مشاهده میکنیم. چه در عالم نباتی و چه در عالم حیوانی و انسانی، موجودات زنده مُوَلّد و میوهدار هستند، و تولیدمثل میکنند، یعنی موجودی را که مثل خودشان است تولید مینمایند. همۀ این تولیدها و تولدها سایۀ کمرنگی از آن تولید و تولد ازلی و ابدی است که در ذات خدا واقع میشود.
شایان ذکر است که این تولید یک تولید ازلی، جاودانه و بیزمان است. در عالم مخلوق و زمانمند، پدران معمولاً پیش از فرزندانشان وجود دارند و زمانی بوده که فرزندان نبودهاند. ولی این در مورد تولید و تولد ازلی پسر صادق نیست، زیرا وجود خدا وجودی زمانمند نیست و تولد پسر نیز در زمان واقع نشده بلکه تولدی جاودانی است. تا پدر بوده، پسر نیز بوده است و این دو از هم جداییناپذیرند. اساساً بدون وجود پسر، پدر نیز نمیتواند پدر باشد. بنابراین، در عین حال که پسر از پدر است، پدر و پسر هر دو ازلی و ابدی هستند، درست مانند تابش نور خورشید از خورشید که همیشه با هم و از هم جداییناپذیرند.
پس پدر بودن خدا برمیگردد به ایام ازل و رابطۀ او با پسرش. این رابطه بر محبتی جاودانی مبتنی است. چنانکه عیسی در دعای خود به پدر میگوید، پدر از پیش از آغاز جهان او را دوست میداشته است. محبتی که بین عیسی و خدای پدر در زندگی زمینی او هویدا است ریشه در این محبت و رابطهٔ ازلی و ابدی دارد. اساساً معنی محبت بودن خدا همین است. پدر با محبتی جاودانی پسر خود را دوست داشته و دارد. جاودانه بودن این پدری و این محبت به ما اطمینان و دلگرمی میدهد که پدر بودن خدا و محبت پدرانهٔ او امری موقت و تصادفی نیست. هرآنچه آغازی دارد ممکن است پایانی هم داشته باشد، ولی پدر بودن خدا و محبت او همیشگی و جاودانه است. از همین رو میتوانیم کاملاً به آن اعتماد و تکیه داشته باشیم و مطمئن باشیم که او هرگز تغییر نمیکند. او هرگز مانند برخی پدران زمینی ما را ترک نخواهد کرد و به حال خود نخواهد گذاشت.
پدر در رابطه با جهان خلقت
دومین حقیقت دربارۀ خدای پدر این است که او خالق، سرمنشأ و مالک همه چیز است. چنانکه در قرنتیان ۸: ۶ میخوانیم، همه چیز “از” پدر و “بهواسطۀ” پسر پدید آمده است. پولس اینجا حروف اضافه خود را به دقت انتخاب کرده. نقش پدر در آفرینش با حرف اضافهٔ «از» بیان شده است، حال آنکه در مورد پسر از حرف اضافه «بهواسطه» استفاده شده. پدر سرچشمه و مبدأ اول است. پس معنای دیگر پدر بودن خدا که به طور خاص به خدای پدر مربوط میشود همین سرمنشأیت و آفرینندگی اوست. بعلاوه او به عنوان آفرینندهٔ جهان، مالک همه چیز هم هست. عیسی در خطاب خود به پدر در لوقا ۱۰: ۲۱ میگوید: «ای پدر، مالک آسمان و زمین.»
شایان توجه بسیار است که این عمل خلق نیز از محبت پدر سرچشمه میگیرد و سایه و رونوشتی از تولید ازلی پسر است، ولی در عالم مخلوق. اگر خدا در ذات خود و از ازل پدر نبود، اگر مُوَلّد نبود، و اگر پسر یگانهای نداشت، نمیتوانست و نمیخواست موجود دیگری را خلق کند. اساساً هر آنچه خدا انجام میدهد باید با ذات تغییرناپذیر الهی هماهنگی و همسویی داشته باشد. خدای کتابمقدس، چون در ذات خود پدر است و “دیگر”ی را، یعنی “پسر” محبوب خود را دارد، میتواند و میخواهد موجودات دیگری را هم بیآفریند تا با او در چنین رابطهای قرار بگیرند.
این نکته بسیار درخور تأمل است. عمانوئیل لِویناس، فیلسوف پسامدرن، از مفهوم “دیگری” یا “همسایه” بسیار سخن میگوید و مشکل انسان معاصر را محو این “دیگری” میداند. انسان سقوطکرده و گناهکار تحمل دیگری را ندارد و میخواهد همهچیز و همهکس را در خودش جذب و حل کند. او همهچیز را برای خودش میخواهد. این اصل بنیادی فلسفۀ سیاسی و اجتماعی امروز دنیاست. و این ریشۀ همۀ بدبختیهای ما است. خدای کتابمقدس، برعکس، چون در ذات خودش پدر است و پسری دارد، از همینرو خدایی دیگربَردار و دیگردوست و دیگرخواه است. او موجودات دیگری را خلق میکند و از نیستی به هستی میآورد.
بهعلاوه او این کار را با این قصد میکند که با این مخلوقات، مخصوصاً با انسان، همان نوع رابطۀ محبتآمیزی را برقرار کند که با پسرش دارد. از همین رو است که کلام خدا میگوید، خدا جهان را “در مسیح” و “بهواسطه” او خلق کرد، و جهان در او “قوام” دارد (کولسیان ۱: ۱۵ و ۱۶). مسیح به عنوان لوگوس، اصل عقلانی و فلسفهٔ وجودی جهان مخلوق است (یوحنا ۱: ۱-۳). قصد و نقشۀ پدر از پیش از بنیاد عالم همین بوده که ما در اتحاد با مسیح مورد محبت او باشیم: «زیرا پیش از آفرینش جهان ما را در وی (یعنی مسیح) برگزید تا در حضورش مقدس و بیعیب باشیم و در محبت، بنا بر قصد نیکوی ارادهٔ خود ما را از پیش تعیین کرد تا بواسطهٔ عیسی مسیح از مقام پسرخواندگی او برخوردار شویم (افسسیان ۱: ۴ و ۵ ؛ یوحنا ۱۷: ۲۱ – ۲۶).
خدای پدر نهتنها جهان را خلق کرده، بلکه با محبت پدرانه برای همۀ نیازهای آن تدارک میبیند. عیسی به طور خاص بر عمل تدارک الهی تأکید کرد. او شاگردان خود را پند داد که برای نیازهای روزمرهٔ زندگی نگران نباشند زیرا پدر آسمانی آنها به فکر همه نیازهای خلقت خود هست: «پرندگان آسمان را بنگرید که نه میکارند و نه میدروند و نه در انبارها ذخیره میکنند و پدر آسمانی شما به آنها روزی میدهد . آیا شما بس باارزشتر از آنها نیستید؟ …. سوسنهای صحرا را بنگرید که چگونه نمو میکنند؛ نه زحمت میکشند و نه میریسند. به شما میگویم که حتی سلیمان نیز با همهٔ شکوه و جلالش همچون یکی از آنها آراسته نشد. پس خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا در تنور افکنده میشود، اینچنین میپوشاند، آیا شما را ای سست ایمانان، به مراتب بهتر نخواهد پوشانید؟» (متی ۶: ۲۵ – ۳۰).
اینجا لازم است بر نیکو بودن خلقت خدا تأکید کنیم و بر اینکه خدا مانند پدری پرمحبت میخواهد ما از همۀ این نیکوییها برخوردار شویم. پدر بودن خدا به معنی نفی هرگونه دوگانهانگاری و تارک دنیا شدن و ریاضت دادن به خود است. خدا همه چیز را نیکو خلق کرده و هیچ چیزی فینفسه بد و گناهآلود نیست. بنابراین، فرزندان خدا مجازند از همهٔ چیزهای نیکویی که پدر آسمانی آفریده لذت ببرند. مسیحی قلمروهای مختلف خلقت را از هم جدا نمیکند و مانند یونانیان و اهل عرفان ماده و امور مادی را شرّ و روح و امور روحانی را خیر نمیانگارد. بلکه در نظر او ماده و روح، امور مادی و امور روحانی، هر دو مخلوق خدا و نیکو هستند و مسیحی میتواند و باید از هر دو بهرهمند شود. البته این هر دو قلمرو در اثر گناه سقوط کرده و به انحطاط و فساد گرفتار آمدهاند و در نتیجه مسیحی باید از هرآنچه در آنها ناپاک و گناهآلود است، دوری کند. ولی نکته مهم برای ما در بحث کنونی، تدارک خدای پدر برای همه نیازهای خلقت خویش است.
پدر در رابطه با مؤمنان به مسیح
درک جایگاه پدر بدون درک درست این نکته بسیار ناقص خواهد بود. پدر بودن خدا بدین معناست که خدای پدر میخواهد با ما در مسیح رابطۀ پدر فرزندی داشته باشد. او آن پدری است که ما تمام عمر خود در پی او بودهایم. اساساً این شوق و احساس نیاز که از آن سخن گفتیم ریشه در فلسفۀ خلقت ما دارد. او ما را برای همین آفریده که ما در اتحاد با مسیح مورد محبت او باشیم. او ما را به گفتهٔ یوحنای رسول برای این خلق کرده که “با پدر و با پسرش” رفاقت داشته باشیم (اول یوحنا ۱: ۳). عیسی مسیح در آن دعای شفاعتی خود از همین حقیقت عظیم سخن میگوید: «تا همه یک باشند، همانگونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو، چنان کن که آنها نیز در ما باشند. تا جهان ایمان آورد که تو مرا فرستادهای. و من جلالی را که به من بخشیدی به ایشان بخشیدم تا یک گردند، چنانکه ما یک هستیم؛ من در آنان و تو در من. چنان کن که آنان نیز کاملاً یک گردند تا جهان بداند که تو مرا فرستادهای، و ایشان را همانگونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی» (یوحنا ۱۷:۲۱ – ۲۳).
کتابمقدس به ما میگوید که انسان با سقوط در گناه از این هدف آفرینش خود به دور افتاده و با پدر بیگانه شده است. او این پدر را گم کرده و برای همین است که در تمام زندگی خود در جستجوی اوست. مژدۀ انجیل آن است که این پدر آسمانی خودش برای پیدا کردن ما قدم پیش گذاشته است. او پسر یگانۀ خود را که برادر ارشد همۀ ماست، برای ما به این دنیا فرستاده. او پسر محبوب خود را در راه ما فدا کرده است: «زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانهٔ خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاویدان یابد» (یوحنا ۳: ۱۶). «او که پسر خود را دریغ نداشت، بلکه او را در راه همهٔ ما فدا ساخت، آیا همراه با او همه چیز را به ما نخواهد بخشید؟» (رومیان ۸: ۳۲).
همۀ کسانی که به مسیح ایمان بیاورند و با او متحد شوند، شریک رابطۀ او با خدای پدر میشوند و از همۀ امتیازات این رابطه برخوردار میگردند. چنانکه یوحنای رسول میگوید، آنها این “حق” (یا امتیاز یا اقتدار) را پیدا میکنند که فرزندان خدا گردند (یوحنا ۱: ۱۲). نیز چنانکه پولس رسول میگوید، خدا حتی روح پسر خود را در قلبهای ما میفرستد که بر زبان ما ندای “ابّا” (همان «بابا» در فارسی) را جاری میسازد (غلاطیان ۴: ۴-۶). خدا میخواهد ما با او همان رابطهای را داشته باشیم که پسر خدا از ازل با او داشت. این است مفهوم دعای مسیح که: ”ایشان را همانگونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی“. باور و درک این حقیقت میتواند زندگی ما را زیر و رو کند. پدری که تمام طول عمر در پی او بوده و هستیم، به دنبال ما و در انتظار ماست. و اگر واقعاً به مسیح ایمان آوردهایم، او پدر ما شده است. او ما را همانگونه دوست میدارد که پسر یگانۀ خود را دوست داشت. او میخواهد ما را همارث با پسر یگانۀ خود بسازد. او میخواهد همهچیز را به ما ببخشد.
عیسی این حقیقت تکاندهنده را در مَثَل پسر گمشده به تصویر کشید. همهٔ انسانها مانند آن پسر کوچک خانهٔ پدر را ترک کرده و تمام میراث پدر را بر باد دادهاند. ولی چون درمانده و پشیمان نزد پدر باز میگردند، پدر را در انتظار و چشم به راه خود مییابند: «پس برخاست و راهی خانهٔ پدر شد. اما هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل بر وی بسوزاند و شتابان به سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسهاش کرد. پسر گفت: پدر، به آسمان و به تو گناه کردهام. دیگر شایسته نیستم پسرت خوانده شوم. اما پدر به خدمتکارانش گفت: بشتابید! بهترین جامه را بیاورید و به او بپوشانید. انگشتری بر انگشتش و کفش به پاهایش کنید. گوسالهٔ پرواری آورده، سر ببرید تا بخوریم و جشن بگیریم. زیرا این پسر من مرده بود، زنده شد؛ گم شده بود، یافت شد! پس به جشن و سرور پرداختند.»
دربارۀ ابعاد و ظرایف و امتیازات این رابطه میتوان بسیار سخن گفت، ولی فرصت بررسی آنها در اینجا نیست. برخی از آنها را در اینجا فقط نام میبرم:
- پدر به ما نیز همچون پسرش تولدی از روح میبخشد.
- پدر روحالقدس را همچون پسرش در ما نیز ساکن میسازد.
- پدر با ما نیز همچون پسرش مصاحبت و رابطۀ صمیمانه برقرار میکند.
- پدر دعاها و درخواستهای ما را نیز همچون درخواستهای پسرش (و به نام او) میشنود.
- پدر هرآنچه را که میکند، به ما نیز همچون پسرش نشان میدهد.
- پدر برای همۀ نیازهای ما نیز همچون نیازهای پسرش تدارک میبیند.
- پدر از ما نیز محافظت میکند و تک تک موهای سر ما در نظر او هست.
- پدر همیشه با ما و کنار ما نیز هست.
- پدر به ما نیز حیات جاویدان میبخشد.
- پدر ما را نیز همچون پسرش به این جهان میفرستد و ما را در مأموریت پسرش شریک ساخته، به ما قدرت و اقتدار برای انجام آن مأموریت، میبخشد.
- پدر به ما نیز این افتخار را عطا میکند که حتی در رنجهای پسرش شریک شویم.
- پدر ما را همچون پسرش جلال میبخشد.
خاتمه
امروز ایران و ایرانی بیش از هر چیز به شناخت این پدر احتیاج دارد. امروز این پدر در انتظار هر یک از ماست. او در انتظار این است که ما او را بیشتر بشناسیم و با او به عنوان خدای پدر، و با پسرش عیسی مسیح، توسط روح رابطه داشته باشم. او میخواهد ما در همۀ امتیازات پسرش شریک شویم. او میخواهد ما را همانگونه دوست داشته باشد که پسر خود را دوست داشت.
با سلام خدمت شما استاد گرامی
ممنون برای این مقاله غنی و پرمحتوا و برای این وب سایت عالی
خداوند به شما عزیزان در کانون الهیات پارس برکت بده