Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

هر رهبری به‌خوبی می‌داند که در طول روز هرگز نمی‌تواند به تمامی مسائلی که توجه او را به خود جلب می‌کنند، شخصاً وقت دهد. پس برای اینکه رهبری تاثیرگذار باشد، باید به دیگران مسئولیتهایی بسپارد و در صورت لزوم، حق تصمیم‌گیری در برخی زمینه‌ها را نیز به آنان واگذار کند. 

با این حال، مسئولیتهای خاصی وجود دارند که یک رهبر نمی‌تواند به‌راحتی به دیگران واگذار کند. اما خوشبختانه تعداد این مسئولیتها چندان هم زیاد نیست. رهبر خوب در واقع باید توجه خود را به طور خاص به دو قلمرو اساسی معطوف سازد که عبارتند از: داشتن دید و رؤیا و تربیت رهبران دیگر. 

نخستین مسئولیت ویژۀ یک رهبر آن است که خط‌ مشی و جهت خدمت را مشخص کند:

  • رهبر است که رؤیای یک کلیسا یا سازمان را تعیین و مشخص می‌کند. در حالی که اشخاص بسیاری می‌توانند و باید در مشخص شدن یک رؤیا نقش داشته باشند، اما این نقش ویژۀ رهبر اصلی است که چشم‌اندازهای معتبر و مهمی را که در پیرامون آن رؤیا وجود دارد، با هم ترکیب کند و به رؤیا شکل ‌دهد. رهبر باید در صورت نیاز رؤیای اصلی را از نو تعریف کند و یا به آن شکل دهد. 
  • رهبر رؤیا را به شکلهای آشکار و پنهان منتقل می‌کند. او در بهترین جایگاه ممکن برای تعیین یک رؤیا قرار دارد و اوست که می‌داند چگونه باید در دراز مدت رؤیا را به گونه‌ای منتقل کند که بیشترین تأثیر را بر اطرافیان بگذارد. او روشنترین درک و بینش را از آن تصویر بزرگ دارد و معمولاً او کسی است که پیامی منسجم و استراتژیک دارد که جمعی بزرگ را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. 
  • رهبر کسی است که برای تحقق یک رؤیا و همسو کردن دیگران در جهت جامۀ عمل پوشاندن به آن قدم اول را برمی‌دارد. همسو کردن یعنی اینکه دیگران نیز رؤیا را به‌خوبی درک کنند و آن را از آن خود بدانند. رهبر بنا به تعریف تنها کسی است که چشم‌اندازی جامع (اگرچه ناقص) از همۀ افراد و منابعی دارد که می‌توانند برای تحقق رؤیا به‌کار گرفته شوند. همچنین او تنها کسی است که چشم‌اندازی جامع در مورد روابطی دارد که می‌تواند بالقوه به همه کمک کند تا برای تحقق رؤیا با روشن‌بینی و اتحاد رو به جلو حرکت کنند. 

دومین مسئولیت ویژۀ یک رهبر، تربیت رهبران دیگر است. تربیت رهبران دیگر یک انتخاب دلبخواه نیست. در واقع نادیده گرفتن این مسئولیت خطیر منجر به متوقف شدن رشدِ دراز مدت یک سازمان و زمین‌گیر شدن آن می‌شود. اما در صورت توجه کافی به موضوع تربیت رهبران، سازمان می‌تواند برای مدتی طولانی خدمتی مفید و مؤثر داشته باشد. 

  • رهبر باید به‌خوبی بداند که آیا اعضای گروه او در کل توانِ بالقوه برای تحقق بخشیدن به رؤیا را دارند یا خیر. او در جایگاهی قرار دارد که بهتر از هر کس دیگری از تناقضات و شکافهای موجود در این مورد آگاه است. 
  • رهبر همچنین در جایگاهی قرار دارد که بهتر از هر کس دیگر درکی واقع‌بینانه از نیازهای آینده دارد و نیز می‌داند رهبران فعلی و نیز رهبرانِ در حال شکل‌گیری، برای رفع این نیازها چه قابلیتهایی را باید کسب کنند. اگرچه او شخصاً در همۀ ابعاد شکل‌گیری شخصیت آنها نقش ندارد، اما باید در تعیین شکل و محتوای رهبری آنها نقش داشته باشد. 
  • تربیت رهبران صرفاً تدارک و اجرای مجموعه‌ای از برنامه‌های تربیتی نیست بلکه در وهلۀ نخست جا انداختن یک فرهنگ سازمانی‌ست، یعنی استقرار و قوام بخشیدن به مجموعه‌ای از باورها، ارزشها، نگرشها و اعمال مشترک (افسسیان۴: ۱۱-۱۶). رشد و تقویت این فرهنگ با خودِ رهبر شروع می‌شود و سطح آن نیز از میزان قابلیت و توانمندیهای او نمی‌تواند فراتر رود. 
  • رهبر واجد خصایصی استراتژیک و اندیشه‌هایی خاص است که باید شخصاً آنها را به رهبران نسل بعدی منتقل سازد تا خدمت او بتواند تداوم یافته، رشد کند (دوم تیموتائوس ۳: ۱۰-۱۷).رهبری برجسته، بنا به تعریف، تنها کسی است که می‌تواند توجه کافی به رهبران برجستۀ بعد از خود نشان دهد. تحقیقات نشان می‌دهند که اکثر رهبران چنان درگیر انجام خدمات عملی می‌شوند که این وظیفۀ مهم را از خاطر می‌برند. 

بسیاری از وظایف مدیریتی از جمله تخصیص منابع، گماردن افراد به انجام وظایف با اولویت بالا، شرح وظایف، طراحی پروژه‌ها و ارزیابی روند کاری و پیشرفت، ریشه در این دو مسئولیت اصلی رهبر دارند. بنابراین، رهبر باید بسیار مراقب باشد که آنقدر درگیر خدمات روزمره نشود که از انجام این دو وظیفۀ اساسی خود غافل بماند (اعمال۶: ۱-۴). 

اگر تنها دو کار باشد که باید به عنوان یک رهبر آنها را خوب انجام دهید، به جا آوردن درست این دو مسئولیت اساسی است!