زندگی روحانی مسیحی به چه عواملی بستگی دارد؟ چه متغیرهایی بر رشد روحانی یک فرد تأثیر میگذارند؟ چه رابطهای میان راستدینی و درکِ درستِ آموزههای ایمان مسیحی و رشد روحانی وجود دارد؟ انضباط روحانی چقدر بر رشد روحانی تأثیر میگذارد؟ آیا منابعی جدا از مکاشفۀ خاص، چون تفکر و تعمق در طبیعت و یافتههای شاخههای دیگر معارف بشری چون فلسفه و روانشناسی میتواند بر زندگی روحانی اثر بگذارد؟ نقش کلیسا در رشد روحانی چیست؟ تجربیات عرفانی و تجارب ماورایطبیعه، چقدر در زندگی روحانی نقش دارند، و آیا باید آنها را عناصری جداییناپذیر از روحانیت مسیحی دانست؟ مسئولیتهای اجتماعی چه نقشی در حیات روحانی ایفا میکنند؟ آیا اساساً رشد روحانی در نتیجۀ انزوا و کنارهجویی از دنیا و رهایی از تعلقِ خاطرِ دنیوی حاصل میشود؟ چگونه میتوان از سنتهای مختلفِ زندگی روحانی که در طول تاریخ کلیسا و در کلیساهای مختلف مورد استفاده بودهاند، بهره جست؟ چگونه میتوان نظریهای جامع در باب روحانیت مسیحی پروراند که شامل همۀ ابعاد وجودی انسان چون تفکر، احساسات و ابعاد اجتماعی او باشد؟
روحانیت مسیحی ابعاد مختلفی دارد و هر یک از سؤالات فوق ما را با یکی از ابعاد زندگی روحانی روبهرو میسازد. در سلسله مقالاتی که بهتدریج در تارنمای رشد روحانی کانون الهیات پارس قرار خواهند گرفت، به ابعاد مختلف روحانیت مسیحی خواهیم پرداخت و از زوایای مختلف این موضوع را بررسی خواهیم کرد. هدف از این مقالات، نه تدوین دستورالعملهایی مشخص برای زندگی روحانی، بلکه طرح چشماندازهایی مربوط به آن است، که تفکر و تعمق در مورد آنها میتواند برای زندگی روحانی مسیحی در ما انگیزه و اشتیاق برانگیزد، و ما را به تجربه کردن افقهایی نوین در زندگی روحانی سوق دهد. برای درک بهتر ماهیت و مرزهای زندگی روحانی، به طرح شش سؤال میپردازیم که به نظر ما تفکر و تلاش برای پاسخدهی به آنها، به سیر و سلوک روحانی ما وضوح و روشنی بیشتری میبخشد.
هدف از زندگی روحانی چیست؟
نخستین سؤالی که در مورد زندگی روحانی باید از خود بپرسیم این است که هدف از زندگی روحانی چیست؟ در طول تاریخ کلیسا، پاسخهای گوناگونی به این سؤال داده شده و سنن مختلف کلیسایی، بر اساس پاسخشان به این سؤال، روشهای گوناگونی برای زندگی مسیحی تعریف کرده و در پیش گرفتهاند. بسیاری از سنن کلیسایی، هدف از زندگی را شناخت عمیقتر خدا و نزدیکی بیشتر به او تعریف کردهاند. جان کالوین این هدف را چنین تعریف میکند: «شناخت خدا و لذت بردن از حضور او برای همیشه». در سنت کلیساهای ارتدکس، پیوند و اتحاد با خدا و شریکِ طبیعتِ الهی شدن، یا آنچه که آن را ”خداوارگی“ یا ”Deification“ مینامند، هدف غایی زندگی روحانی معرفی میشود و همۀ تلاشهای فرد در حیات روحانی، باید صرف رسیدن به این هدف شود. از دیدگاه برخی سنن دیگر، احیای صورت خدا در ما که بر اثر گناه خدشهدار شده، هدف اصلی زندگی روحانیست. این صورت الهی، در شخصیت عیسی مسیح بر ما آشکار شده است، و به عبارتی دیگر، هدف زندگی روحانی ما باید تلاش به شبیه شدن به عیسی باشد که صورت خدای نادیدنیست، و هدف اصلی خدا از خلقت انسان در فرآیند شبیه شدن ما به عیسی تحقق مییابد. در کنار این اهداف غایی یا اصلی که در مورد زندگی روحانی ذکر شدهاند، اهداف کوتاهمدتتری چون پاکی و تقدّسِ بیشتر، نیل به بلوغ شخصیتی و روحانی آنگونه که در کتابمقدس تعریف شده، محبت به همسایه و خدمت به دیگران نیز ذکر شدهاند.
طریق رسیدن به این هدف چیست و اساساً از چه راه و روشهایی میتوان به این هدف دست یافت؟
در مورد سؤال قبلی، اگرچه پاسخها کمی با هم تفاوت دارند، اما با این حال، همگرایی بیشتری بین پاسخها وجود دارد. ولی در مورد این سؤال، پاسخها متنوعتر است و واگرایی بیشتری در طرق پیشنهادی دیده میشود: برخی سنن بر دعا و پرستش تأکید بیشتری دارند. در بعضی دیگر، علاوه بر این دو، بر تفکر و تعمق و مطالعه تأکید میشود. در برخی سنن رَهبانی، ترک جهان و انزواجویی و سکوت و مراقبه روشهایی هستند که بر آنها تأکید میشود و در برخی دیگر از دیگر سنن رهبانی، زندگی جمعی و خدمات گروهی به عنوان روشهایی مؤثر مورد تأکید قرار میگیرند. در سنت پنتیکاستی و کاریزماتیک، پریِ روحالقدس و اهمیت دادن به عملکرد ماورایطبیعیِ روحالقدس، به عنوان راهکاری مهم برای رسیدن به اهداف روحانی مورد تأکید قرار میگیرد. در برخی سنن دیگر نیز علاوه بر صحه گذاشتن بر روشهای دیگر، بر موضوع خدمت به دیگران، و در کل، تعهد اجتماعی و گروهی به عنوان طریقی مهم برای رشد روحانی تأکید میشود. البته این موضوع را نیز باید در نظر داشت که انسانهای مختلف به خاطر ویژگیهای شخصیتی متفاوتشان، ممکن است روش خاصی را بر روشی دیگر ترجیح دهند، و شرایط فرهنگی و تاریخی هر جامعه، روشهای خاصی را برای افراد آن جامعه جذابتر و پذیرفتنیتر میسازد. بدیهی است که در همۀ این روشها، ضرورتِ تطهیرِ درون و آزاد شدن از برخی گناهان و صفات ناپسند، و پرورانیدن مجموعهای از خصال روحانی و اخلاقی، عاملی مشترک است. در بسیاری موارد هم ترکیبی از روشهای مختلف و استفادۀ مناسب از هر یک میتواند مفید باشد. به هر حال، توجه به هر یک از این روشها و بررسی پیشینه و سیر تطور آنها، میتواند در شکلگیری برخوردی جامع در مورد راه و روشهای دستیابی به رشد روحانی مفید باشد.
چه انگیزهای ما را به سوی کسب و تعاقب زندگی روحانی به پیش میراند؟
ممکن است طرح این سؤال برای برخی بیمعنا و غیرضروری به نظر برسد، اما بررسی انگیزهها و خودکاوی و خودشناسی، بخش مهمی از روحانیت مسیحی محسوب میشود، و ژرفنگری و خویشتنکاوی و پرداختن به انگیزهها قسمتی از فرآیند رشد محسوب میگردد. در پاسخ به این پرسش، پاسخهای بسیاری چون ترس، پشیمانی از زندگی گذشته، احساس گناه، احساس سردرگمی، مشکل هویت، حقجویی، عدالتطلبی، تلاش برای یافتن معنای زندگی، میل به خودشکوفایی، ترس از تنهایی، طردشدگی، میل به درک شدن، تشخصطلبی، خوف، هیبت و بسیاری پاسخهای دیگر داده شده است. به هر حال، اشخاص گوناگون ممکن است با انگیزههایی متفاوت به سراغ زندگی روحانی بروند، و تفاوتهای فردی موجب میشود تا عامل برانگیزانندهای که آنان را به داشتن زندگی روحانی سوق میدهد، متفاوت باشد.
چه عامل یا عواملی مانع از رشد روحانی میشوند؟
در این مورد نیز، با توجه به ویژگیهای فردی و با در نظر گرفتن پیشینه، طرز فکر، عادات و تجربیات هر فرد، عوامل مختلفی ممکن است مانع و سد راه رشد روحانی یک نفر شوند. آنچه برای فردی مانعی جدّیست، برای فردی دیگر اساساً مانع محسوب نمیشود. در شرح حال جِروم، که ترجمۀ لاتین کتابمقدس که به ترجمۀ وولگیت معروف است مهمترین دستاورد او محسوب میشود، میخوانیم که از نظر خود او علاقۀ شدید و مقاومتناپذیرش به مطالعه و نیز کتابهایش، موانعی بزرگ در رشد روحانی او محسوب میشدند، چراکه ارزشی بالاتر از مطالعه برای او متصّور نبود! برای برخی اشخاص، این موانع غرور، جاهطلبی، مقام، پول، دارایی و قدرت است. برخی دیگر شهوت و مسائل جنسی، برخی دیگر خشم و تنفر، گروهی دیگر بیتفاوتی و تنبلی و برخی دیگر نیز الکل، مواد مخدر و اسارتهای دیگر را عوامل مهمی میدانند که مانع رشد روحانی آنها میشود. این فهرست را میتوان ادامه داد. ولی به هر حال، درک نقاط ضعف و عوامل بازدارندۀ رشد روحانی میتواند به افراد کمک کند تا زندگی روحانی سالمی داشته باشند، و به طور خاص به مسائلی بپردازند که در رشد روحانی آنها اخلال ایجاد میکنند.
چه شخص یا اشخاصی میتوانند به رشد روحانی ما کمک کنند و در این فرآیند نقش داشته باشند؟
کتابمقدس زندگی روحانی سالم را زندگیای میداند که در بطن بدن مسیح یعنی کلیسا جریان دارد، و یک مسیحی، بخشی از قوم خدا و کلیسا یا خانوادۀ الهیست. بُعد جمعی و کلیسایی حیات روحانی موضوعیست که باید به شکل جدّی به آن پرداخته شود، و روحیۀ فردگرایی و خودمحوری حاکم بر جوامع معاصر، در تضاد با تعلیم کتابمقدس و سنن غنی تاریخ مسیحیت در مورد اهمیت بودن در حیات بدن مسیح هستند. پس از درک و پذیرش این پیشفرض، فرد به تجربه درمییابد که در زندگی روحانی علاوه بر بودن در بطن کلیسا و قوم خدا و مشارکت، احتیاج به راهنمایی و مشورت و کمکِ شبانی دارد و میتواند این کمک را از شبانان و خادمان روحانی دریافت کند. استفاده از تجربیات روحانی برادران و خواهران ارشد، و بهرهبری از تجربیات افرادی که مشکلاتی مشابه را پشت سر نهادهاند، داشتن یک شریک دعا، همه و همه روشهایی برای تسریع رشد روحانی فرد هستند، و اساساً رشد روحانی سالم بدون مشارکت سالم و بودن در بطن حیات کلیسا، میسّر نیست. علیرغم این، فرد در عین حفظ رابطه با تمامی اعضای بدن، متوجه میشود که با توجه به شخصیت خاص، نیازهای ویژه، و نیز سرعت و شتاب رشد روحانیاش، در مراحلی از رشد روحانی خود نیاز به افراد خاصی دارد که بهتر میتوانند به او کمک کنند.
چگونه میتوان رشد روحانی را در زندگی یک فرد اندازه گرفت؟
به عبارت دیگر، فرد چگونه میتواند دریابد که پس از همۀ تلاشهای روحانی، در مسیر صحیح حرکت میکند و زندگی روحانیاش نتایجی ملموس و واقعی در بر داشته است؟ بسیاری از اشخاص پس از سالها زندگی روحانی و حتی تلاشهای جدّی و مستمر، چنان که باید تغییر نمیکنند و شخصیت آنها گویی دستنخورده باقی میماند. گرچه به نظر میرسد که آنها زندگی روحانی جدیای دارند و وقت قابل ملاحظهای را به امور روحانی اختصاص میدهند، اما نه از نقایصشان چیزی کاسته میشود و نه به فضایلشان چیزی افزوده میگردد. با خود فکر میکنند از نظر روحانی بسیار رشد کردهاند، اما شهادت اطرافیانشان با ادعای آنان مغایرت دارد و گویی آنان اسیر خودفریبی بوده، قادر به دیدن وضعیت واقعی خود نیستند. وجود چنین شرایطی، ضرورت تعریف ملاکهایی مشخص برای رشد روحانی را ضروری میسازد، تا هم به طور فردی و هم به طور جمعی، فارغ از خطر خودفریبی و پیشداوری، بتوانیم رشد روحانی خود را به گونهای درست ارزیابی کنیم. از نظر برخی، این ملاکها همان ثمرۀ روح هستند که در غلاطیان ۵: ۲۲- ۲۳ به آنها اشاره شده، و وجود صفات نامبرده شده در این آیه در زندگی یک نفر، شاخص مهمی برای سنجش میزان رشد روحانی او محسوب میشود. از نظر برخی دیگر، خدمات فرد و نتایج آن، البته در کنار صفاتی که در کلام خدا در مورد ویژگیهای یک فرد روحانی ذکر شدهاند، ملاک مهمی در سنجش رشد روحانی او محسوب میشوند. اما این نکته را باید در نظر داشت که رشد روحانی فرآیندی مستمر است، و رشد یک فرد را باید بر اساس وضعیت او در گذشته، و تغییراتی که در او به وقوع پیوسته، ارزیابی نمود. در این ارزیابی، نقطۀ شروع زندگی روحانی یک فرد نیز باید لحاظ شود زیرا اشخاص با زمینههای شخصیتی گوناگون و در سنین مختلف وارد زندگی روحانی میشوند. برای مثال، کسی که به خاطر زندگی در محیطی متشنج و خانوادهای از هم پاشیده، دچار آسیبهای جدی شخصیتی شده و مدتی طولانی نیز مواد مخدّر مصرف کرده و زندگی گناهآلود و افسارگسیختهای داشته است، وقتی به عیسای مسیح ایمان میآورد و زندگی روحانی خود را شروع میکند، به خاطر اثرات آسیبهای گذشته، سرعت رشد روحانی او با کسی که در شرایطی عادی و خانوادهای سالم پرورش یافته، بسیار متفاوت خواهد بود. اما در هر دو مورد، باید ملاکهایی کم و بیش عینی و مشخص را تعریف کرد تا میزان تغییر اشخاص به واسطۀ آن سنجیده شود. علیرغم این، توصیف فرد از شرایط و ارزیابی شخصیاش از میزان رشد روحانیاش نیز باید لحاظ شود. اما مسئلهای که در ارزیابی فردی وجود دارد این است که ممکن است فرد به دلیل خودفریبی یا عوامل روانشناختیِ دیگر، ارزیابی درستی از رشد خود نداشته باشد.
فرآیند رشد روحانی، فرایندی است پیچیده که عناصر و متغیرهای بسیاری بر آن تأثیر دارند. تفکر و تعمق در مورد سؤالات فوق و پاسخ به آنها به ما کمک میکند تا به شکل روشنتری در مورد زندگی و رشد روحانی بیندیشیم.