Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

بیماری کووید ۱۹ و شیوع جهانی آن شرایطی را پدید آورده که نظم حاکم بر جهان معاصر را دچار وقفه جدی کرده است. تمام فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی، و در کل، هر آنچه  اجزا و سازوکارهای زندگی معاصر را تشکیل می‌دهد، دچار اختلال شده و حتی در معرض تهدید فروپاشی قرار گرفته است. از جملهٔ بحرانهای ناشی از شیوع این بیماری، کووید ۱۹ انسان معاصر را  با بحران وجودی و بحران معنا نیز رو در رو ساخته است، به گونه‌ای که او علاوه بر چاره‌اندیشی در مورد مواجهه با ابعاد عملی و تبعات روزمره این بیماری، ناگزیر از مواجهه با برخی از عمیقترین سؤالات فلسفی و وجودی است که با سماجت خود را به او تحمیل می‌کنند. ما شاهد این هستیم که فرهنگها و جوامع مختلف بشری و انسانهای مختلف، هر یک واکنشها و پاسخهای متفاوتی به این موضوع می‌دهند. اما موضوعی که در مورد این بحران بزرگ با تمام گسترهٔ بین‌المللی‌اش مطرح است آن است که این بیماری و ابعاد و تبعات مختلفش هنوز برای انسان معاصر ناشناخته است. بحران کووید ۱۹ به میهمان ناخوانده‌ای می‌ماند که به هیچ عنوان معلوم نیست تا چه زمانی با حضور هولناک و تبعات غیر قابل تصور این حضور، زندگی انسان معاصر را مختل خواهد کرد. با توجه به پیچیدگیهای بسیار جوامع مختلف و در هم تنیدگی این جوامع در قالب جامعه جهانی که پیامد فرآیند جهانی‌سازیست، تصویر روشن و مشخصی از آنچه در پیش است نمی‌توان ارائه داد. 

در این نوشتار تلاش خواهیم کرد با استفاده از مفهوم وضعیت آستانه‌ای یا Liminality، چارچوبی مفهومی برای نگرش به این پدیده فراهم آوریم و رویکردی متفاوت به این موضوع داشته باشیم. 

مفهوم وضعیت آستانه‌ای یا وضعیت بینابینی نخستین بار در اواخر قرن نوزدهم در علم روانشناسی  و بعدها در مطالعات انسان‌شناختی  مطرح شد، اما امروزه در حوزه‌هایی چون علوم سیاسی، فلسفه ، جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی نیز کاربرد دارد. نخستین بار، پژوهشگرانی چون آرنولد وان‌گنپ و ویکتور ترنر که در زمینهٔ انسان‌شناسی پژوهش می‌کردند، این مفهوم را برای توصیف موقعیت اجتماعی نامشخص و مبهم افراد در گذار از یک وضعیت به وضعیتی متفاوت، بکار بردند. آنها در مورد فرهنگهای مختلف و آیینهای گوناگونی که در جوامع مختلف وجود داشت، تحقیق می‌کردند. وان گنپ در مطالعات انسان شناختی و مردم شناختی‌اش و در بررسی آیینهای جوامع مختلف، سه مرحله برای  آنچه آن را وضعیت آستانه‌ای می‌خواند در نظر می‌گیرد که عبارتند از: مرحله پیشاآستانه‌ای که  فرد یا گروه ناگزیر است از وضعیت پیشین فاصله بگیرد و در شرایطی قرار می‌گیرد که به معنای گسست بنیادین از شرایط گذشته است. مرحله بعدی مرحله آستانه‌ای است که در آن قواعد و قانونمندیهای بدیهی گذشته بتدریج محو می‌شوند و شخص یا گروه در فضایی مبهم و تعریف نشده قرار می‌گیرد. مرحله سوم که مرحله پسا آستانه‌ای نام دارد مرحله کسب هویتی تازه برای فرد و استقرار شرایطی جدید است. از دیدگاه ترنر، وضعیت آستانه‌ای دوره تعلیق شیوه‌های زیست گذشته، کنکاش در ارزشها، بازاندیشی هویت و تلاش برای استقرار شیوه‌های نوین رفتار و کنش است. اما اشخاص یا گروههای اجتماعی و حتی کل یک جامعه  نمی‌توانند مدت زمانی طولانی در وضعیت آستانه‌ای یا بینابینی بمانند. آنها باید یا به وضعیت گذشته بازگردنند و یا بسوی آینده حرکت کرده، وضعیت جدیدی را شکل دهند. (عبدالکریم رشیدیان.فرهنگ پسا‌مدرن.تهران.نشرنی.چاپ دوم.۱۳۹۴.صفحه ۷۲۸).

از وضعیتهای آستانه‌ای می‌توان به دوران نامزدی (که طرفین با هم وارد رابطه جدی شده‌اند اما هنوز به شکل رسمی ازدواج نکرده‌اند)، حالات بین خواب و بیداری، گسستهای شخصیتی در روان، وضعیت انقلابی در جامعه (که نظام قبلی در حال فروپاشیست اما هنوز نظم جدیدی جایگزین آن نشده است) دوران نوجوانی (شخص در حال خارج شدن از دوران کودکیست اما هنوز توانایی کسب وظایف فرد بزرگسال را ندارد) ، جنگ و شرایط جنگی، و مانند آنها اشاره کرد. 

وضعیت آستانه‌ای یکی از مفاهیم مورد علاقه متفکران پسا‌مدرن است زیرا این متفکران به فرآیندهای  گذار و مرزهای نامتعین و شرایط و ساختهای در حال ظهور اما نامشخص علاقه خاصی دارند. در ادبیات پسامدرن، موضوعاتی همچون وضعیت مهاجران، هویتهای حاشیه‌ای، قومیتهای مختلط، امتزاج فرهنگها و مانند آنها بسیار مورد توجه قرار می‌گیرند.

زندگی در دوران معاصر در دنیای غرب که که آبستن تغییرات سریع و تحولات پیش‌بینی نشده بسیار است، انسان معاصر را در شرایط دشوار مواجهه دائمی با وضعیتهای آستانه‌ای قرار می‌دهد، وضعیتی که برای او تحمل ناپذیر است و در نهایت می‌تواند منجر به استیصال و تفکر نیهلیستی شود. اما همین وضعیت، در صورتی که با آن به درستی مواجهه شود می‌تواند منجر به خلاقیت و کشف مرزهای نوین تفکر و شیوه‌های جدید زیستن گردد. ولی بدون توجه به مفهوم شرایط آستانه‌ای نمی‌توان تحلیل درستی از برخی رفتارها و واکنشهای انسان معاصر داشت.
(Bjorn Thomassen. Liminality and the Modern: living Through the In Between. Farnham. Ashgate Publishing limited. 2014)

بسیاری از تحولات معاصر چون دو جنگ جهانی، انقلابهای معاصر، بحران اقتصادی دهه سی، جنگهای داخلی خونین چون جنگ داخلی سوریه، نشان می‌دهند که انسان معاصر در سطح کلان، وضعیتهای آستانه‌ای را به کرات تجربه کرده و در برخی موارد به وضعیتهای باثبات و معقول، و در بسیاری موارد دیگر به وضعیتهای فاجعه بار قدم گذاشته است. آنچه در فکر و احساس و تجربه وجودی انسان در وضعیت آستانه‌ای می‌گذرد، چشم انداز آنچه فراروی او در آینده است، و البته همچنین امکانات عینی و واقعی قابل تحقق برای آینده، شیوه کنش و نحوه شکل دهی به آینده را تعیین می‌کنند. وضعیتهای آستانه‌ای از یکسو امکان احیا و اصلاح و ارتقای ساختارهای قبلی و گذر به شرایطی بهتر را فراهم می‌سازند، اما از سوی دیگر، بخاطر درد و رنج و اضطراب و آشفتگی و هرج و مرجی که سبب می‌گردند، امکان استقرار ساختارهایی بیرحم و خشن و غیر انسانی را نیز فراهم می‌آورند که به یک معنا حرکت قهقرایی در تاریخ محسوب می‌شوند. استقرار نظامهای توتالیتر و دیکتاتوریهای خونخوار یا گذار به دموکراسیهای نسبتاً کارآمد نمونه‌هایی از روشهای برون رفت از وضعیت آستانه‌ای در دوران معاصر هستند. از این منظر، وضعیت آستانه‌ای در نظریه اجتماعی و فلسفه سیاسی وضعیتی راهگشا محسوب می‌شود که چشم اندازی بدیع در برابر متفکران این رشته‌ها قرار می‌دهد که متفاوت با رویکردهای کلاسیک است. Arpad Szakolczai. Liminality and Experience: Structuring) transitory situations and Transformative Events.International Political (Anthropology 2 (1)

پس وضعیت آستانه‌ای را زیستن در فضای بینابینی می‌توان دانست یعنی زیستن در فضایی که گذشته به هر دلیلی در حال محو شدن و فروپاشیست و امکان احیا یا بازگشت به آن وجود ندارد اما آینده نیز مشخص نیست و فرد یا گروه نمی‌داند چه چیزی در انتظارش است و در صورت گذر به شرایط جدید، چقدر توان سازگاری و انطباق  با آن را خواهد داشت. این فضای بینابینی فضایی برزخیست، فضای تعلیق ارزشها، هنجارها، و بدیهیات، و فضای شکل گیری ناشناخته‌ها. فضای گرگ و میش و سپیده دم است، عرصه توالی مرگ و باززاییست و ساحت رنگ باختن معنا و پدیدآیی مفاهیم نوین است. 

یعقوب و ملاقات با خدا در وضعیت آستانه‌ای

با توجه به آنچه در مورد وضعیت آستانه‌ای مطرح کردیم اکنون می‌خواهیم گریزی به کتاب مقدس بزنیم و جستارهایی در زندگی یعقوب داشته باشیم. 

یعقوب در زندگی خود لااقل دو بار در وضعیتی قرار می‌گیرد که می‌توان آن را وضعیت آستانه‌ای دانست. نخستین بار زمانیست که با فریب دادن برادرش، برکت نخست زادگی را از پدرش یعقوب می‌گیرد و برای فرار از خشم برادرش عیسو، موطن و منزل پدری را ترک کرده و با گوش سپردن به رهنمود مادرش ربکا، به فدان ارام می‌رود تا از دختران برادر مادرش، لابان، همسری برگزیند. اما او نمی‌داند چه در انتظارش است و شاید با بیم و امیدهای بسیار راهی سرزمینی جدید می‌شود تا سرنوشت جدیدی را تجربه کند. در باب ۲۸ کتاب پیدایش می‌خوانیم که او  در این مسیر، شب را در مکانی ناشناس، در حالی که سنگی زیر سر خود می‌گذارد، می‌خوابد. توصیف کتاب پیدایش در مورد شرایط یعقوب که «به مکانی رسید» و «سنگی زیر سر خود نهاده، در همان جا خوابید»، بیانگر وضعیت کاملاً نامشخص یعقوب است؛ مکانی نامشخص که نامی ندارد و او مجبور است زیر آسمان باز و بدور از هر آبادی، در حالی که سنگی را بالش کرده است، در تنهایی بخوابد. در همین شرایط تعلیق و ابهام، خدا در خواب به ملاقاتش می‌آید و وعده خود را به ابراهیم و اسحاق به یاد او آورده و به او نیز وعده می‌دهد که هر جا که برود او را برکت داده، محافظت خواهد کرد، و به سرزمین وعده باز خواهد آورد. (پیدایش ۲۸: ۱۳ و ۱۵). یعقوب پس از بیدار شدن متوجه می‌شود آن «مکانی» که بی نام و بی‌اهمیت بود، دقیقاً مکان حضور خداست و «جز خانه خدا نیست؛ این است دروازه آسمان» (پیدایش ۲۸: ۱۷). او آن مکان را بیت‌‌ئیل یا خانه خدا می‌نامد. 

ملاقات دوم خدا با یعقوب باز در شرایطی برای او رخ می‌دهد که می‌توان آن را وضعیت آستانه‌ای دانست. او همسران خود یعنی دختران لابان و کنیزانشان را و نیز  اموال فراوانش را که در ایام اقامت نزد لابان بدست آورده بود، برداشته و بدون اطلاع لابان او را ترک گفته، می‌گریزد.  لابان خشمگین او را تعقیب می‌کند اما خدا به او هشدار می‌دهد که به یعقوب آسیب نرساند. یعقوب در ادامه راه متوجه می‌شود که بزودی با برادرش عیسو، که بخاطر دزدیدن نخست زادگی‌اش از دست او خشمگین است و قصد قتل او دارد، روبرو خواهد شد. در اینجا یعقوب در وضعیت آستانه‌ای قرار دارد. از یکسو از منزل لابان خارج شده و امنیت نسبی زندگی در فدان ارام را دیگر ندارد. از سوی دیگر بزودی با برادرش روبرو خواهد شد که ممکن است او و خانواده‌اش را نابود سازد. شدت ترس یعقوب را از وقایعی که در پیش است و از تمهیداتی که برای مواجهه با عیسو می‌اندیشد و گله‌ها و اعضای خانواده‌اش را پیشاپیش در مقابل عیسو قرار می‌دهد، می‌توان مشاهده کرد. در این شرایط آستانه‌ای، باز خدا یعقوب را در کنار رود یبوق ملاقات می‌کند و او را برکت می‌دهد و در واقع نتیجه این ملاقات این است که خدا اسم جدیدی بر او می‌گذارد. در واقع یعقوب در این شرایط مبهم و نامشخص و دشوار، در ملاقاتی تازه با خدا، هویتی تازه یافته، اسرائیل نام می‌گیرد و هستی‌اش از نو تعریف می‌شود. او این مکان ملاقات را فنیئیل نام می‌نهد.

در بررسی هر دو ملاقات یعقوب با خدا درمی‌یابیم که او هر دو بار در شرایطی که می‌توان آن را شرایط آستانه‌ای نامید، خدا را ملاقات می‌کند، در شرایطی که مجبور به گسستی قطعی از گذشته و حرکت بسوی آینده‌ای نامعلوم است؛ یعنی در فضایی که همه چیز مبهم و مه‌آلود است و یعقوب بین زمین و آسمان معلق است. او در فضایی بینابینی قرار دارد که مدت زمان طولانی نمی‌توان در آن ماند، امکان بازگشت به گذشته نیز وجود ندارد و آینده هم نامشخص است. اما گویی این وضعیت آستانه‌ای فرصتی ایده‌آل برای خدا فراهم می‌سازد تا یعقوب را ملاقات کند. گویی فضاهای بینابینی فضاهایی برای ظرفیت سازی برای عمل الهی در انسان فراهم می‌آورند و گوش و چشم انسان را باز می‌کنند تا آنچه را که خدا برای او در نظر گرفته، درک کرده و دریافت کند. در زندگی یعقوب، سکونت او در فضای امن منزل پدری یا شرایط نسبتاً مساعد منزل لابان، این امکان را که او چنین ملاقاتهایی با خدا داشته باشد، فراهم نمی‌ساخت. اما پرتاب شدن او به شرایط آستانه‌ای، فضایی را بوجود آورد تا او با خدا ملاقات کند و آنچه منظور نظر خدا بود، بتدریج در زندگی او شکل بگیرد. این الگوی ملاقات با خدا در شرایط آستانه‌ای را در قسمتهای مختلف کتاب‌مقدس می‌توان به کرات مشاهده کرد.

 به عنوان نمونه‌ای دیگر می‌توان به ملاقات خدا با قومش در بیابان اشاره کرد. قوم اسرائیل از شرایط اسارت‌بار مصر آزاد می‌شوند اما پیش از ورود به سرزمین وعده می‌بایست مدت زمانی را در شرایط نامشخص و مبهم بیابان سینا بگذرانند. این شرایط برای قوم اسرائیل گاهی چنان تحمل ناپذیر می‌شد که آنها هوس بازگشت به مصر می‌کردند چرا که شرایط زندگی در مصر، با وجود بردگی، شرایطی مشخص و تعریف شده بود. اما در بیابان سینا هیچ چیز مشخص نبود و آنها می‌بایست هر روز منتظر هدایت خدا باشند. نان روزانه آنها می‌بایست هر روز از آسمان نازل شود و آنها می‌بایست آب را از صخره بنوشند. اما دقیقاً در همین شرایط مبهم و نامشخص بود که خدا بارها قوم خود را ملاقات کرد و با آنها سخن گفت. بیابان را می‌توان وضعیت گسست از گذشته در عین ابهام و تردید در مورد آینده و آنچه در پیش است تلقی کرد. بیابان سینا وضعیت بینابینی است که چون به درازا می‌کشد، سخت ناخوشایند است. اما همین فضای بینابینی، ساحت ملاقات و عمل الهیست. 

جالب است که کلام خدا دوران بیابان را به گونه‌ای دوران محبت جوانی و عشق نامزدی خدا با قومش توصیف می‌کند: «برو و در گوش اورشلیم ندا کن که خداوند چنین می‌گوید: محبت ایام جوانی و عشق دوران نامزدیت را به یاد می‌آورم، آنگاه که در بیابان و در زمین بایر از پی من می‌آمدی.» (ارمیا ۲: ۲)    

گشایش‌ها یا بن‌بست‌ها

بیمارستانهای مملو از بیماران مبتلا به کووید ۱۹، کودکانی که مادرشان را بر اثر کووید ۱۹ از دست داده‌اند، بیمارانی که در بخش مراقبتهای ویژه روزهاست که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، مسئولان بخش مراقبتهای ویژه که از شدت خستگی و فشار کاری‌ و دیدن مرگ مریضان مختلف در آستانه فروپاشی روانی‌اند، پزشکی که مجبور می‌شود دستگاه تنفس مصنوعی را از بیماری کهنسال جدا کند و به بیمار جوانی وصل کند چون همه تختهای بخش مراقبتهای ویژه اشغالند. بیمارانی که آخرین لحظات زندگی‌اشان را می‌گذرانند اما هیچیک از نزدیکانشان نمی‌توانند کنارشان باشند. و گورهای دسته‌جمعی ، مراسم تشییع جنازه‌ای که فقط چند نفراجازه دارند در آن شرکت کنند. اینها تجارب کسانیست که در معرض هجوم ویروس کورونا قرار گرفته‌اند. اما این ویروس در سطحی وسیع تقریباً زندگی تمام ساکنان کره خاکی را به شکلهای مختلف تحت تأثیر قرار داده است. اقتصاد جهانی به شدت آسیب دیده و بسیاری از کارخانه‌ها و بنگاههای تولیدی تعطیل شده‌اند. صنعت توریسم و جهانگردی تعطیل شده و میلیونها تن که زندگی‌اشان عمیقاً با صنعت توریسم گره خورده بود، در حال از دست دادن مشاغل خود هستند. مسابقات ورزشی، گردهم‌آییهای سیاسی، گالریهای نقاشی و سالنهای کنسرت موسیقی، سینماها و سالنهای تئاتر، بارها و رستورانها و مراکز تفریحی و همه اشکال زندگی اجتماعی تعطیل شده‌اند. تنها نهاد اجتماعی که در دنیای معاصر در معرض تهدیدات جدی و آسیبهای اساسی بود، یعنی خانواده، از این رخداد آسیب ندیده و حتی خون جدیدی به رگهای آن وارد شده است.  

در شرایطی که می‌توان آن را وضعیت آستانه‌ای نامید، انسان معاصر در آستانه تغییرات عمیق فکری، احساسی، فرهنگی و وجودی قرار دارد. دراین فضای بینابینی، او در حال بازاندیشی ارزشهای خود و گسستن از گذشته و فرارفتن بسوی آینده است. این انسان در شرایط بحران کورونا عمیقاً برآشفته و بحران زده است. ولی در همین شرایط آستانه‌ای است که خدای کتاب‌مقدس به سراغ انسانها می‌رود، به سراغ یعقوبهایی که تنها و وحشت‌زده‌اند، تا بیابان بی نام زندگی‌اشان را به بیت‌ئیل تبدیل کند، به سراغ یعقوبهایی که از ترس مواجهه با عیسو زن و فرزندان را به پیشواز او می‌فرستد و از دور نظاره گر وقایع می‌شود. این خدا یعقوب را ملاقات می‌کند تا نام او از یعقوب به اسرائیل تغییر کند و هویت تازه‌ای بیابد. 

خدا همچنین در پی ایجاد تغییرات بنیادین و ساختاری در جوامع بزرگ انسانیست. اینکه جوامع مختلف هر یک متناسب با ویژگیهای مختلفشان چگونه از این بحران خارج خواهند شد روشن نیست. آنچه روشن است این است که جهان پس از کووید ۱۹ تغییرات بسیاری را تجربه خواهد کرد. دامنه و شدت و عمق این تغییرات مشخص نیست اما خدا برای جوامع و اجتماعات بزرگ انسانی نیز به شکلهای مختلف عمل می‌‌کند و دست او را در تغییرات پدید آمده می‌توان مشاهده کرد.

نقشه خدا برای قوم  و کلیسایش چیست؟ یقیناً کلیسا نیز در شرایط بحرانی و پیش‌بینی ناشده و وضعیت آستا‌نه‌ای بسر می‌برد. در حال حاضر گردهم‌آییهای کلیسایی لغو شده و شیوه ارتباطی اعضاء با یکدیگر و نیز شیوه ارتباطی خادمان و رهبران با اعضاء تغییر کرده است. آیا کلیسا دعوت و خواندگی خود را در این شرایط آستانه‌ای درک می‌کند و مأموریت خود را انجام می‌دهد، مأموریتی که همانا اعلام خبر خوش و دادن تسلی و امید به جهان وحشت‌زده است؟ یقیناً خدا برای کلیسای خود نیز نقشه‌ها و برنامه‌هایی دارد و کلیسای خداوند نیز باید با تجربه کردن تغییر و دگرگونی به دنیای پساکورونایی قدم بگذارد. یقیناً طرز فکر رهبران و ساختارهای کلیسایی و استراتژیهای مربوط به گسترش پادشاهی خدا باید دچار تغییرات عمیق شوند. یقیناً ایمانداران نیز باید تجربیات جدیدی در شناخت خدای کتاب‌مقدس کسب کنند. شاید بسیاری از دیوارها و ساختارها باید خراب شوند و دیوارها و ساختارهای جدیدی باید بنا شوند. شاید کشتی کلیسا باید بارهای اضافه بسیاری را به دریا بریزد تا سریعتر بسوی مقصد اصلی حرکت کند. شاید باید بادبانهایش را بگشاید چراکه تندباد روح خدا در آستانه وزیدن است. 

 این نوشتار را با این آیات از کلام خدا به پایان می‌بریم:

و رودخانه‌ها را به بیابان بدل می‌سازد
و چشمه‌های آب را به زمین تشنه؛
و زمین بارور را به شوره زار، 
به سبب شرارت ساکنانش.
بیابان را به حوضهای آب بدل می‌سازد
و زمین خشک را به چشمه‌های آب!
…هر که حکیم است در این امور بیاندیشد
و در محبتهای خداوند تأمل نماید.

مزمور ۱۰۷: ۳۳-۳۵ و ۴۳