قدیس آپرات (آفراهات، پرهاد یا فرهاد، قرن چهارم م.) با کنیهٔ “حکیم پارسی”، یکی از برجستهترین پدران شناخته شدهٔ کلیسای پارس است و در رأس فهرست طویل نویسندگان سُریانی کلیسای پارس قرار دارد. قدیس آپرات در روزگار جفا رساندن شاپور دوم (۳۰۹-۳۷۹ م.)، امپراتور پارس، به مسیحیان ایرانی، به ایمان مسیحی گروید. ما چیز زیادی در مورد زندگی او نمیدانیم و حکایت سِمتِ اسقفی و همچنین ریاست وی بر دیر حضرت متی (واقع در دشت نینوای عراق کنونی)، توسط تاریخنگاران قرون بعدی مطرح شده است.
تنها اثر به جا مانده از قدیس آپرات بیست و سه کتاب توضیحی اوست (۳۳۷-۳۴۵ م.)، که به زبان سُریانی نوشته شده است. اثر فوق شباهت زیادی به موعظه و سخنرانی دارد. قدیس آپرات ده کتاب نخست خود را در سال ۳۳۷ م. نوشت؛ و گروه دوم (۱۱-۱۳، ۱۵-۲۲) را هشت سال بعد با لحنی تدافعی به نگارش درآورد. در آن هنگام مسیحیان، تحت جفای سازمانیافتهٔ دولتی (شاپور دوم) قرار داشتند و افزون بر آن کشمکشی مابین مسیحیان و یهودیان به وجود آمده بود. از این رو، قدیس آپرات در آن سالها از جایگاه تعلیمی پیشین خود فاصله میگیرد و در قامت مناظرهکنندهای توانا ظاهر میشود.
قدیس آپرات که خود شاهد عینی دوران جفای طولانی شاپور دوم بر کلیسای پارس بود، در انتهای کتاب ۲۳ام خود این طور مینویسد:
«این را برایت نوشتم، دوست من، در ماه آگوست (Ab)، در سال۳۵۶ام از پادشاهی اسکندر، پسر فیلیپ مقدونیهای، و سال ۳۶ام پادشاهی شاپور، پادشاه پارس، کسی که جفاها را موجب شد، و در پنجمین سال تخریب تمامی کلیساها، و در سالی که کشتار بزرگ شهدا در سرزمین شرقی به وقوع پیوست، …»
جفای سخت و نفسگیر شاپور دوم بر مسیحیان پارس، که تلفات جانی و مالی بسیار سنگینی در پی داشت، بسیار طولانی شده بود و بهظاهر هیچ نشانی از پایان آن مشهود نبود! از این رو، در آن هنگام پرسش قدیمی و چالشبرانگیزِ «خدای آنان کجاست؟»، به گوش میرسید. پرسشی که به روایت کتابمقدّس بهظاهر پیشِ روی ایمانداران تمامی دهرها قرار داشته است! به عنوان نمونه، نویسندهٔ مزمور مشهور ۴۲ شرایط روحی خود را به هنگام روبهرو شدن با این پرسشِ چالشبرانگیز این گونه توصیف میکند: «اشکهایم روز و شب خوراک من است، چون تمامی روز مرا گویند: ”خدای تو کجاست؟“» (آیهٔ ۳). نویسندهٔ مزمور ۱۱۵ نیز پرسش مورد بحث را پرسشی جدّی از سوی خداناباوران تلقی میکند و تلاش دارد پاسخی برای آن فراهم آورد (آیۀ ۲). به نظر میرسد که همین پرسش یحیی تعمیددهنده را نیز تا حد تردید در مورد رؤیا و پیغام مستقیم خداوند (یوحنا۱:۳۳-۳۴)، به چالش کشیده باشد!
قدیس آپرات در کتاب ۲۱ام خود تحت عنوان “جفا” در حقیقت در صدد برآمده است تا به این پرسش انتقادی – تخریبی خداناباوران و همچنین یهودیانی که ایمان مسیحی را به سُخره میگرفتند، پاسخ دهد. او کتاب جفا را این گونه آغاز میکند: «از ملامتی خبر یافتهام که مرا بسیار رنجانده است. مردمان ناپاک (بیدین) میگویند که این مردمانی که از تمامی ملل گرد هم آمدهاند، خدایی ندارند. اگر خدایی دارند، چرا او به جهت قوم خود خونخواهی نمیکند؟ و تاریکی بر من تیرهتر شد بدان جهت که یهودیان نیز ما را ملامت میکنند و خود را بر فرزندان قوم ما برمیافرازند. واقع شد مردی یهودی که حکیمش میخواندند مرا مورد پرسش قرار داد و گفت: ”مگر عیسی که شما او را معلم خود میخوانید، برای شما ننوشته است، اگر ایمانی به اندازهٔ دانهٔ خردل میداشتید، و به کوهی میگفتید جابهجا شو، از پیش روی شما برداشته میشد؛ و شما حتی میتوانید بگویید برداشته شده به دریا افکنده شود، و آن باید از شما اطاعت کند؟ بنابراین در بین تمامی افراد قوم شما شخص حکیمی یافت نمیشود تا دعای وی شنیده شود، تا از خدا بخواهد جفا بر شما متوقف شود …“»
با اندیشیدن در کتاب جفای قدیس آپرات، چند موردِ قابل تأمل و آموزنده به چشم میخورد: نخست این که قدیس آپرات از دادن پاسخی پُرشتاب و سطحی به پرسش طرح شده از سوی خداناباوران و یهودیان پرهیز میکند. از سوی دیگر، او علت جفا را در خودِ کلیسا جستجو نمیکند، بلکه در عوض با یادآوری نمونههای پُرشمارِ افراد جفادیدهٔ در کتابمقدس، مخاطب خود را با تصویر بزرگتری روبهرو میسازد. قدیس آپرات مینویسد: «… یوسف جفا دید… یوسفی که جفا دید، نمونهای از عیسای جفادیده است. پدر یوسف او را به جامهای رنگارنگ ملبس ساخت، و پدر عیسی نیز او را به واسطۀ باکرهای جسم پوشاند. پدر یوسف او را بیش از سایر پسران خود دوست میداشت؛ عیسی نیز فرزند حبیب پدر خود بود. … موسی نیز همانند عیسی جفا دید، … داوود همانند عیسی جفا دید، … ایلیا همانند عیسی جفا دید، … دانیال همانند عیسی جفا دید، … عزیزانم این یادآوری را در مورد عیسایی که جفا دید و پارسایانی که جفا دیدند برای شما بهجا آوردم تا آنانی که امروز به خاطر عیسایِ جفادیده تحت جفا هستند، تسلی یابند.»
مورد قابل توجه دیگر، پیوستن زنجیرهٔ ایمانداران جفادیدهٔ عهد قدیم به کلیسای تحت جفای پارس در همان تصویر بزرگ مورد اشاره است. قدیس آپرات در حقیقت کلیسای پارس را نیز همسان کلیسای (جفادیدهٔ) خواهر در غرب، عضوی از کلیسای جهانی مسیح معرفی میکند که میراثدار قوم خدا در عهد عتیق و آن قهرمانان مضروب و جفادیدۀ طریق ایمان، و همچنین پیرو خداوند زخمی خود است.
افزون بر این، نویسنده با شمارش گروهی از ایمانداران جفادیدهٔ اعصار مختلف به خوانندگان خود یادآوری میکند که ایماندارانِ تمامی دورانها همانند خداوند ما عیسی مسیح تحت جفا بودهاند و جفای شاپور بر کلیسای پارس را نباید پدیدهای شگفت و استثنایی به شمار آورد. قدیس آپرات سرانجام سخن عیسی مسیح در یوحنا۱۵:۲۰ و لوقا۲۱:۱۶و۱۷ را برهان قرار میدهد و میگوید: «زیرا او خود نوشت و ما را تسلی داد، و گفت: ”کلامی را که به شما گفتم، به یاد داشته باشید: ’بنده از ارباب خود بزرگتر نیست.‘ اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد؛ و اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت.“ ”حتی والدین و برادرانتان، و خویشان و دوستانتان شما را تسلیم دشمن خواهند کرد و برخی از شما را خواهند کشت. مردم همه بهخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت.“»
قدیس آپرات در جای دیگری میافزاید: «تمام این سخنان که برای شما نوشتم، عزیزانم، از ابتدا بدین جهت بود که یهودیان فرزندان قوم ما را ملامت میکنند؛ اما حال، تا آن جا که بتوانم دریابم، شما را در مورد جفادیدگان آموزش خواهم داد، که آنان پاداش بزرگ یافتهاند، در حالی که جفاکنندگان خوار و مورد تمسخر قرار گرفتهاند.»
قلم قدیس آپرات در نِیستانی پارسی روییده است، از این رو نفیرش نیز آهنگی شرقی دارد و با ترس، گریز، اندوه، زندان، رنج و شهادت بیگانه نیست! این قلم عطیهای الهی در دست یکی از پدران برجستهٔ کلیسای کهن سرزمین پارس است که فرزندان خداوند را در پیمودن مسیر دشوارِ ایمان یاری میرساند، و از توشهای ارزشمند برای آموزش فرزندان کلیسای خود در این روزگار نیز برخوردار است.
با سلام خدمت خادمین عزیز در کانون الهیات پارس
ممنون برای این مقاله عالی