به یاد کشیش رافی شاهوردیان
رافی شاهوردیان در سال ۱۹۶۱، در شهرک شازند اراک، در خانوادهای پر جمعیت چشم به جهان گشود. در سنین کودکی به همراه خانواده به شهر تهران مهاجرت کرد و در سال ۱۹۷۸، در سن نوجوانی با شنیدن موعظهای از برادر هایک هوسپیانمهر در کلیسای جماعت ربانی مرکز تهران، قلب خود را تسلیم عیسای مسیح کرد.
او از همان ابتدای ایمان، شور و اشتیاقی عمیق برای شناخت خداوند و رشد روحانی داشت و آنچه در توان داشت در کلیسا انجام میداد. رشد روحانی او و اشتیاق فراوانش برای خدمت از چشم رهبران کلیسا دور نماند و در سال ۱۹۸۱، رهبران کلیسای مرکز تهران، از او دعوت کردند وارد خدمت شود. او به شهر اراک فرستاده شد تا در کلیسای تازهتأسیس این شهر خدمت کند، و علیرغم مخالفتهای بسیار در این شهر، دو سال وفادارانه به ایمانداران شهر اراک خدمت کرد.
در سال ۱۹۸۳ به تهران بازگشت و در بخش نامهنگاری کلیسای جماعت ربانی مشغول خدمت شد. او در بخش نامهنگاری در زمینۀ خدمت بشارت، تعلیم نوایمانان و ارسال ادبیات مسیحی برای ایمانداران فعالیت میکرد و همزمان سردبیر ماهنامۀ «پیام کلیسا» نیز بود. در همین زمان او زیر نظر کشیش لئون هایراپتیان، شبان کلیسای جماعت ربانی منطقۀ مجیدیه در تهران، در این کلیسا مشغول خدمت شد. در همین کلیسا بود که با همسرش خواهر ژانت آشنا شد. آنها در سال ۱۹۸۴ ازدواج کردند و صاحب سه دختر به نامهای لوسینه، الیسا و لیلی شدند. در همین دوران برادر رافی در دورۀ مطالعات زبان و ادبیات ارمنی مشغول تحصیل شد. همزمان او در آموزشگاه کتابمقدس کلیسای جماعت ربانی هم به تحصیل پرداخت و سالها بعد موفق به کسب مدرک لیسانس الهیات از دانشگاه گلوبال شد.
برادر رافی پس از ۷ سال خدمت در بخش نامهنگاری و کلیسای مجیدیه، رهسپار شهر تبریز شد تا در این شهر کلیسای جدیدی تأسیس کند. علیرغم خدمات فداکارانۀ او و همسرش خواهر ژانت، ادامۀ خدمتشان، بهخاطر مخالفتهای جدی با تأسیس کلیسای جدید در شهر تبریز، ممکن نبود و آنها پس از دو سال به تهران بازگشتند.
در سال ۱۹۹۱ و پس از فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشور ارمنستان، کلیسای ایران به فکر فرستادن خادمینی به این کشور افتاد تا در این جمهوری تازه تأسیس کلام خدا را موعظه کنند و تعلیم دهند. برادر رافی پس از سفری که با برخی رهبران کلیسای ایران به ارمنستان داشت و با دیدن نیاز کلیساهای ارمنستان به شناخت عمیقتر کتابمقدس و تعلیم درست، که در طول هفتاد سال سیطرۀ کمونیسم بسیار محدود شده بود، پس از دعا و روزه تصمیم گرفت با خانواده برای خدمت به این کشور برود. پس از تأیید کلیسا، رافی و خانواده عازم ارمنستان و شهر ایروان شدند.
برادر رافی و خانواده از همان ابتدای ورود به ارمنستان با چالشهای بسیار روبهرو شدند. جمهوری تازهتأسیس ارمنستان که پس از فروپاشی نظام کمونیستی دچار هرجومرج و بحران اقتصادی بود، بلافاصله پس از استقلال وارد جنگی طولانی و خونین با جمهوری آذربایجان شد. در این سالها مردم ارمنستان شرایط بسیار دشواری را تجربه کردند. دسترسی محدود به آب و قطع دائم برق و گاز شرایط تحملناپذیری برای مردم ارمنستان بهوجود آورد. برادر رافی نیز در همین شرایط که حتی گاهی تهیۀ نان و مواد غذایی هم بسیار دشوار بود، خدمت خود را آغاز کرد.
در این سالها، بسیاری از کلیساهای ارمنستان، در نتیجۀ سالها خدمت فداکارانه و جدی برادر رافی و همسرش، خصوصاً در زمینه تعلیم کلام خدا و الهیات مسیحی، رشد قابلملاحظهای کردند. برادر رافی در این سالها همچنین کنفرانسهای کلیسایی بسیاری را سازماندهی کرد و در زمینۀ چاپ و تکثیر ادبیات مسیحی نیز بسیار فعال بود. برگزاری اردوهای مختلف کلیسایی برای سنین و گروههای مختلف و نیز تقویت خدمات کانون شادی در کلیساهای مختلف از دیگر خدمات برادر رافی در این سالها بود.
در سال ۲۰۰۱ برادر رافی بیداری روحانی عمیقی را تجربه کرد که زندگی و خدمتش را برای همیشه تغییر داد. صمیمیت تازه با روحالقدس، تجلی عطایای روحانی در خدمات روزانه و مسح و قوت جدید برای خدمت مؤثرتر، نتایج این بیداری عمیق روحانی در برادر رافی بود. یکی دیگر از نتایج این بیداری، آشنایی برادر رافی با خدمت شفای درون بود که در کلیسای ارمنستان و نیز کلیساهای فارسیزبان خدمت چندان شناختهشدهای نبود. پس از آن خدمت شفای درون همیشه بخشی جداییناپذیر از خدمت برادر رافی بود. او در موعظهها و تعالیمش و نیز در مشاوره، دعا و ملاقاتهای شبانی، اشخاص مختلفی را که هنوز از زخمهای عمیق گذشتۀ خود شفا نیافته بودند، خدمت میکرد.
در سالهای خدمت در ارمنستان برادر رافی پیوسته به ایران سفر میکرد و رابطهاش را با موطن و زادگاهش و کلیسایی که در آن ایمان آورده و بالیده بود، حفظ میکرد. طی همین سفرها او کلیسای ایران را با خدمت شفای درون بیشتر آشنا ساخت و در نتیجۀ تعالیم و موعظات او اشخاص بسیاری در کلیسای ایران شفای درون را تجربه کردند.
برادر رافی همچنین سفرهای بسیاری به کلیساهای فارسیزبان نقاط مختلف دنیا داشت و در کنفرانسهای کلیسایی و اردوهای مسیحی بسیاری تعلیم میداد. مسافرتهای متعدد او نیز موجب شد تا کلیساهای فارسیزبان در نقاط مختلف دنیا آشنایی بیشتری با خدمت شفای درون بیابند.
در سال ۲۰۰۳، برادر رافی جلسات کلیساییای را در دفتر کارش در طبقۀ پایین منزلش آغاز کرد که به شکلگیری کلیسای “قوم خدا” انجامید. این کلیسا در حال حاضر در ایروان چند صد عضو و شعب مختلفی در شهرهای مختلف ارمنستان دارد. برادر رافی سالها شبان ارشد کلیسای “قوم خدا” در ایروان بود و بر فعالیتهای دیگر شعب این کلیسا در شهرهای مختلف نظارت میکرد.
در سال ۲۰۰۸ برادر رافی با گروهی از خادمان کلیسای «قوم خدا» سفری به کشور ترکیه داشت که این سفر رخدادی منحصربهفرد در تاریخ ارامنه محسوب میشود. نتیجۀ این سفر و دستاوردهایش منجر به نوشته شدن کتاب “شراب ارمنی، نان ترکی” شد. این کتاب شرح تلاش برادر رافی و برخی خادمان کلیسای “قوم خدا” است که کوشیدند بین ملتهای ارامنه و ترک مصالحه و آشتی ایجاد کنند. ارامنه از زخم تاریخی قتلعام ۱۹۱۵ از سوی حکومت ترکهای جوان ترکیۀ عثمانی، رنج میبرند و همواره نفرت و دشمنی دیرینۀ عمیقی بین ارامنه نسبت به ترکها وجود داشته است. برادر رافی و خادمانش به کلیساهای ترک رفتند و از خشم و تنفر شدیدی که در دل ارامنه نسبت به ترکها وجود داشت سخن گفتند. بخشی از این تنفر در میان ارامنه هم به این دلیل بوده است که هیچیک از حکومتهای ترک هرگز واقعیت تاریخی کشتار ارامنه را تأیید نکرده و آن را به رسمیت نشناختهاند. شبانان ترک با درک خشم تاریخی خواهران و برادران ارمنیشان، پاهایشان را شستند و با تصدیق واقعیت تاریخی کشتار ارامنه از سوی حکومت عثمانی، بهجای این حکومت از آنها طلب بخشش کردند. برادر رافی و خادمان همراهش، نفرت و کینۀ شدیدی را که در دل نسبت به ترکها داشتند، تصدیق کرده، آن را در حضور خدا به برادران ترک خود اعتراف کردند و سپس با آنها در شام خداوند شرکت کردند. در مراسم شام خداوند، از طرف کلیسای ارمنستان شراب و از طرف کلیسای ترکیه نان به مراسم شام خداوند آوردند و برادران و خواهران ارمنی و ترک با همدیگر در فضای آشتی و مصالحه شام خداوند را برگزار کردند. این اتفاق و اتفاقات بعدی منجر به نوشتن کتاب “شراب ارمنی، نان ترکی” از سوی برادر رافی شد که به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است. ترجمۀ فارسی آن هم بهزودی به زیور طبع آراسته خواهد شد. از نظر برادر رافی این رخداد میتوانست نقطۀ شروع آشتی و مصالحهای باشد که دو ملت به آن نیاز داشتند.
برادر رافی کتب دیگری نیز نوشته است. یکی از کتابهای او در زمینۀ اصول و مبانی شفای درون است که “فریادهای شفابخش” نام دارد و به زبان فارسی هم ترجمه و چاپ شده است. کتاب دیگر او “اشکهایت را پاک” کن نام دارد که در زمینۀ خدمت به اشخاض سوگوار است. برادر رافی سالها بین اشخاصی که بهخاطر از دست دادن کسی سوگوار بودند خدمت مؤثری داشت و پس از جنگ ۴۴ روزۀ قره باغ در سال ۲۰۲۰ نیز خانوادههای سوگوار بسیاری را خدمت کرد که در غم از دست دادن فرزند و همسر سوگوار بودند. یکی دیگر از کتابهای برادر رافی کتاب “الفبای شاگردی” است، کتاب مفیدی در زمینۀ تعلیم به نوایمانان و شاگردی. همۀ کتابهای ایشان به زبان ارمنی نوشته و سپس به زبان فارسی ترجمه شدهاند.
برادر رافی طبع شعر لطیفی هم داشت و اشعار بسیار زیبایی از او بر جای مانده است. این اشعار در مناسبتها و جاهای مختلف خوانده و منتشر شدهاند ولی هنوز بهشکل یک مجموعۀ شعری درنیامدهاند.
برادر رافی همچنین یکی از معلمان کانون الهیات پارس بود و در کنفرانسهای رشد روحانی، که برای دانشجویان پارس برگزار میشود، تعلیم میداد و بسیاری از دانشجویان کانون الهیات پارس از تعالیم و مشاورههای ایشان برکت گرفتهاند.
برادر رافی شخصیتی بسیار دوستداشتنی و آرام داشت. قلبی پدرانه داشت و بسیاری از طریق او با پدر آسمانی و قلب پدرانۀ او آشنا شدند. نسبت به درد انسانها حساس بود و آنچه را که در توان داشت برای کمک به دیگران انجام میداد. افتاده و فروتن بود و همیشه برای مجروحان و افتادگان آغوش باز داشت. هیچ اشکی را نادیده نمیگرفت و با شادیِ فرزندان خدا به وجد میآمد. گوشش به صدای روحالقدس حساس بود و میتوانست در اوج هیاهو و شلوغیها ضربان قلب عیسی را بشنود. اولویت اصلی در خدمتش آشکار شدن جلال خدا بود و در خدمتش از قربانی کردن بهترینها برای خداوند اِبایی نداشت.
برادر رافی پس از هفت ماه مبارزه با بیماری سرطان، در روز ۱۹ ژانویه ۲۰۲۳، چشم از جهان فروبست و روحش به آسمان پرواز کرد تا نزد خداوند و نجاتدهندهاش که تمامی زندگیاش را وفادارانه به او خدمت کرد، آرام گیرد. روز ۱۹ ژانویه همچنین سالگرد شهادت شهید بزرگوار کلیسا هایک هوسپیانمهر نیز بود، خادمی که رافی با شنیدن موعظۀ او به عیسای مسیح ایمان آورد، سالها زیر نظر او خدمت کرد و یکی از الگوهای ایمان و خدمتش محسوب میشد. او به ابر شاهدانی پیوست که دور خود را به کمال رساندند و نبرد ایمان را سرافرازانه به پایان رساندند.
یاد و خاطرهاش گرامی.