Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

چند ماه پیش با دوستی قرار ملاقات داشتم. چند سالی بود او را ندیده بودم و در نتیجه هیچ خبری از زندگی و مسائل و چالش‌هایش نداشتم. در این وقت خوبی که با هم داشتیم از او دربارۀ حال و روزش سؤال کردم و در جواب مشکلاتی را که در سال‌های اخیر با آنها روبرو بوده، مطرح کرد و گفت که در نتیجۀ این تجربیات چقدر احساس افسردگی، خستگی، و بی‌ارزشی می‌کرد. او اخیراً در کلیسایی برای خدمت کشیشی دستگذاری شده بود و قرار بود مدتی تحت نظارت کشیش سابق آن کلیسا خدمت کند. کشیش ارشد سال‌ها در آن کلیسا و منصب خدمت کرده بود و آمدن فردی جدید که از نظر سنی هم جوانتر بود، تبدیل به چالشی شد که زنگ‌های‌ خطر را به صدا درآورد، هر چند در خفا. به گفتۀ این دوست، به مرور عکس‌العمل‌های اعضای کلیسا عمق این چالش را روشنتر ساخت چون اکنون دیگر همه در مورد این فرد جدید صحبت می‌کردند و موعظه‌هایش بر سر زبان‌ها بود و مورد بحث و تبادل نظر قرار می‌گرفت. همین موضوع باعث عوض‌شدن رفتار کشیش قبلی نسبت به این کشیش جوان شد. این ماجرا مرا به یاد داوود و شائول پادشاه انداخت. در اول سموئیل باب ۱۶در بخشی از آیۀ ۲۱ می‌خوانیم: «… شائول او (داوود) را بسیار دوست می‌داشت و داوود سلاحدار وی شد.» همه چیز خوب پیش می‌رفت تا زمانی که کامیابی داوود از طریق سرودهای شادمانی زنان در باب ۱۸ به گوش شائول پادشاه رسید. در آیۀ ۲۹ می‌خوانیم: «پس شائول پیوسته با داوود دشمنی می‌ورزید»! چقدر راحت آن دوستی و محبت تبدیل به دشمنی شد!

تجربۀ این دوست عزیز مدت‌ها در فکر من باقی ماند. فکر می‌کردم شاید در زندگی و خدمت ما نیز، در گذشته یا هم‌اکنون، چنین زنگ‌ خطرهایی به صدا در آمده‌اند و ما راحت از کنار آنها گذشته و بدون توجه به آنها به خدمت ادامه داده‌‌ایم بی‌آنکه به اثرات عمیق و مخربی که به جا می‌گذاریم، فکر کنیم. آیا صدای نواخته‌شدن زنگ‌های خطر را می‌شنویم؟ اگر صدای زنگی را می‌شنویم آن را ناشنیده نگیریم، بلکه با دقت به آن توجه کنیم. 

در داستان زندگی شائول، حسادت او نسبت به داوود کاملاً آشکار است. شائول نگران از دست دادن احترام، محبوبیت و احتمالاً جایگاهش به عنوان سردار، رهبر یا پادشاه بود. آیا ما نیز مانند شائول حسادت می‌کنیم و نگران هستیم که مبادا جایگاه خدمتی، موقعیت شغلی، و یا رهبری خودمان را از دست بدهیم؟ یا شاید نگران هستیم که مبادا اشتباهات تعلیمی ما آشکار شود چون آن فرد جدید دارای تحصیلات الهیاتی بالاتری است. کشیش ارشدی که به او اشاره شد در چنین شرایطی قرار گرفته بود و به دلیل ترس‌هایی که داشت، مانند شائول قدم‌هایی برداشت که در شأن مقام و خدمت او نبود. در نهایت، برای دوست من چاره‌ای جز ترک آن کلیسا و خدمت در کلیسایی دیگر باقی نماند. ولی اثرات این رابطۀ ناسالم مدت‌ها بر او باقی بود. داوود هم مجبور شد خدمت خود را ترک کند و برای مدتی سر به بیابان بزند. 

در مقابل این نمونه، شخصیت و روحیۀ باز و پذیرای خادم خدا، موسی، افکار مرا به خود جلب می‌کند. شاید برای رهبر کلیسا یا خادم خدا هیچ چالشی بزرگتر از این نباشد که فرد دیگری را زیر بال و پر خود بگیرد و او را تربیت کند تا در آینده خادمی موفق شود. در کتاب اعداد باب ۲۷، از آیۀ ۱۵به بعد، یوشع خادم و خدمتگزار موسی معرفی می‌شود و در آیۀ ۱۸رسماً برای این خدمت انتخاب و مسح می‌گردد. در ادامۀ همین متن، خدا فرمانی به موسی می‌دهد که عمل به آن مطلقاً آسان نیست: «از عزت خویش به او عطا کن تا تمامی جماعت بنی‌اسرائیل از او اطاعت نمایند.» زمانی که خدا به او گفت تا یوشع را مسح کند، نه تنها موسی مخالفتی از خود نشان نداد که در آیۀ ۲۳ با گذاشتن دست‌ها بر یوشع در حضور جماعت از فرمان خدا اطاعت کرد. چه نمونۀ زیبایی از پذیرش، فروتنی، اطاعت، و بلوغ روحانی. به یاد فیلیپیان باب ۲ آیۀ ۳ می‌افتیم که می‌گوید: «هیچ کاری را از سر جاه‌طلبی یا تکبر نکنید، بلکه با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید

در تثنیه باب ۱ آیۀ ۳۸ زمانی که موسی از ورود به کنعان منع می‌شود، خداوند چنین فرمانی به او می‌دهد: «یوشع پسر نون، که به حضور تو می‌ایستد، به آنجا داخل خواهد شد. پس او را تقویت کن، زیرا اوست که آن سرزمین را به ملکیت بنی‌اسرائیل در خواهد آورد.» نیز در تثنیه باب ۳ آیۀ ۲۸ خداوند به موسی می‌گوید: «… او (یوشع) را تشویق و تقویت کن.». و بعد رفتار فروتنانه و تشویق‌کنندۀ موسی در باب ۳۱ بسیار زیباست وقتی که در حضور قوم در آیات ۷ و ۸ به یوشع می‌گوید: «قوی و دلیر باش … خداوند خود پیشاپیش تو خواهد رفت و با تو خواهد بود. او تو را وا نخواهد گذاشت و ترک نخواهد کرد. پس مترس و هراسان مباش.» و در آیاتی دیگر نیز خداوند همین فرمان را تکرار می‌کند. چه آیات دلگرم‌کننده‌ای برای یک خادم جدید. 

یوشع از همان ابتدا سرمشق و الگوی زیبایی در کنار خود داشت. هنگامی که موسی برای دریافت ده فرمان به کوه نزدیک می‌شد، افتخار بزرگی نصیب یوشع شد تا تنها فردی باشد که موسی را تا پای کوه همراهی کند و در پای کوه منتظر بازگشت او بماند. نیز موسی صبورانه اجازه داد تا زمان‌هایی که او در خیمۀ ملاقات مشغول دعا و مشارکت با خدا بود، یوشع در کنار در خیمه بماند و مشارکت با خدا و ماندن در حضور او را یاد بگیرد (خروج ۳۳:‏۱۱). زمانی هم که یوشع برای دریافت مأموریت خود از خداوند در خیمۀ ملاقات حاضر شد، موسی، خادم وفادار خداوند نیز برای تشویق او حضور داشت. چه نمونۀ زیبایی! 

پس از فوت موسی نیز در باب ۳۴ تثنیه آیۀ ۹ چنین می‌خوانیم: «و یوشع پسر نون پر از روح حکمت بود، از آن رو که موسی دستان خود را بر وی نهاده بود.» مأموریت و وظیفۀ موسی دربارۀ یوشع انجام شد. موسی نترسید از اینکه بخشی از عزت خود را به دستیار خود منتقل کند و در نتیجه به‌عنوان یک رهبر و خادم خداوند یوشع را تشویق، تقویت و مسح کرد تا مأموریت خود را با حکمت خداوند به انجام رساند. 

دوستان، این پیام فقط برای رهبران و خادمان رسمی خداوند نیست. در هر جایگاه خدمتی که باشیم فرمان خداوند این است که یکدیگر را تشویق و تقویت کنیم و با محبت «برای گله نمونه باشیم.» (اول پطرس ۵ آیات ۲ و ۳)