بههنگام بروز اختلافنظر و درگیری، چه در کلیسا یا در خانواده، و چه در محل کار یا در میان دوستان، چه باید کرد؟ باید چارهای اندیشید و اقدامی کرد، چراکه درگیری ممکن است اثرات مخربی بر جای بگذارد و اگر یاد نگیریم درست با این اختلافات برخورد کنیم، به خودمان و به خانواده و کلیسا صدمه خواهیم زد.
پرسش مهم در این مورد این است که ما از چه راههایی برای حل معضلی که پیش آمده، استفاده میکنیم؟ راههای انسانی یا خدایی؟ خدا میخواهد با روشها و سِلاحهای خودش اختلافات را حل کنیم، نه با سِلاحهای انسانی. کلام خدا ما را در بهکارگیری روش خدایی یاری میدهد.
۱) رحمت و راستی را پی گیریم (امثال۳:۳-۶)
کلام خدا به ما میآموزد که به جای پیروی از روش دنیوی، که میگوید: «حق من چه میشود؟»، به روش کلامی، یعنی «رحمت و راستی» که نماد آن صلیب عیسی است، توسل جوییم. صلیب حق عیسی نبود ولی عملی درست بود، چراکه خواست خدا این بود. به علاوه، در صلیب رحمت نیز بود چون خدا توسط آن صلیب بر ما رحم کرد. احساس و افکار ما، نظر دیگران یا حتی نظر اکثریت مردم، شاخصِ راستی نیست. هر نظر و عقیدهای باید تسلیم حقیقت خدا شود.
۲) جنگ از آن خداوند است
شیطان همواره میکوشد ما را متقاعد کند که جنگ مال ماست؛ بهویژه هنگامی که روحاً خستهایم. او میکوشد ما را از خدا جدا کند تا جنگ را از آن خود بدانیم. کسانی که خود را از خدا جدا میبینند، زود خسته و کلافه میشوند. در چنین حالتی بود که پطرس از سِلاح جسمانی استفاده کرده، شمشیر کشید و لعنت و فحش و دروغ از دهانش درآمد. در هر درگیری باور داشته باش که جنگ از آن خداوند است.
۳) فکر مسیح را داشته باشیم (امثال ۱۶:۲۵؛ اوّلقرنتیان۲:۱۶)
طبع بشری ما چنین اقتضا میکند که برای ارزیابی دیگران، به اندیشههای انسانی تکیه کنیم. حتی ممکن است استدلالمان چنان قوی باشد که بتوانیم شخص مقابل را محکوم کنیم، اما اگر در این کار سِلاح خدایی را به کار نگیریم، از دیدگاه خدا بازندهایم. در عهدعتیق نوشته شده است: «بر عقل خویش تکیه منما» (امثال۳:۵)، و در عهدجدید نیز میخوانیم که: «ما فکر مسیح را داریم» (اوّل قرنتیان۲:۱۶). منطق بشری به فکر خودش است، منطق کتابمقدّسی به فکر دیگران. با منطق کتابمقدّسی است که میتوانیم در بحبوحه کشمکش، از دیدگاه خدا به اوضاع نگاه کنیم.
۴) جنگ ما با خون و جسم نیست (افسسیان۶:۱۲)
شیطان به تو نشان میدهد که دشمن تو فلان عضو کلیسا، شبان، شیخ، و یا همسر و فرزند … توست. اما دشمن، کسی دیگر است و باید با سِلاحی روحانی به جنگش رفت. «بدانید که جنگ ما با انسانها نیست بلکه … با لشکرهایی از ارواح شرور است.» (تفسیری).
“اسکات پِک” (Scot Peck) روانپزشک ملحدی بود که در حین طبابت خود متوجه شد که برخی از مشکلات روحی مریضانش ریشهای متافیزیکی دارند، و همین موجب شد او به وجود دنیای روحانی معتقد شده، به عیسی ایمان آورد. امروزه سازمانها و دولتهایی هستند که تحتتأثیر این نیروهای شیطانی عمل میکنند. متأسفانه وقتی ایمانداران این را تشخیص نمیدهند، درگیری در کلیسا به شکل دور باطل ادامه مییابد.
۵) سِلاح جسمانی را زمین بگذاریم (دوّم قرنتیان۱۰:۴و۵)
هر شِگِردی برای رسیدن به خواستههایمان که خدا در آن نباشد، جسمانی است. معمولاً در نزاعهای کلیسایی از چه سِلاحهایی استفاده میشود؟ توهین، تحقیر، مسخره، تهدید، دستهبندی بر ضد دیگران، مقصر دانستن طرف مقابل، غیبت …؟ در دعواهای خانوادگی چطور؟ سکوت، غُر زدن، فریبکاری؟ همۀ اینها، چیزی نیست جز تلافی بدی با بدی. سِلاح جسمانی برای کوتاهزمانی ممکن است مؤثر باشد، اما سرانجام، باخت درازمدت و همیشگی را در پی خواهد داشت.
۶) سِلاح روح را برگیریم
دعا مؤثرترین سِلاح در جنگ روحانی است. دعا فکر ما را به سوی خدا هدایت میکند و بر او متمرکز میسازد. دعا باعث میشود با دیدگاه ابدیت به مسائل نگاه کنیم. طرفین درگیر باید وقت به دعا بدهند تا بتوانند از دیدگاه خدا به قضایا نگاه کنند.
بخشیدن سِلاح مؤثر دیگری است که همۀ افراد درگیر را از خویشتن آزاد میسازد. “بخشایندۀ گناهان” در ما زندگی میکند و میخواهد ما قدم اوّل را برای بخشیدن برداریم، و نسبت به حق خود بمیریم. بخشیدن به معنی فراموش کردن و یا زیرِ پا گذاشتن عدالت نیست. در حین بخشیدن شاید لازم باشد حقیقت را نیز به طرف مقابل بگوییم. پولس در افسسیان۴:۲۵-۳۲ ما را هدایت میکند تا حق و حقیقت را با محبت بگوییم و از هر قید و بندی آزاد شویم. حافظ میگوید:
«فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم».
۷) با شادی جنگ را ببازیم!
قانون دنیا این است که باید در جنگ پیروز شد. اما مسیح به ما آموخته که در کشمکشها با سایر انسانها، بهتر است بازنده باشیم. باید از کنترل کردن دیگران دست برداریم و با آنان همکاری کنیم. به جای حکومت باید خدمت کنیم؛ به جای عوض کردنِ همه چیز مطابق میل خودمان، باید آنان را بپذیریم. اگر نتوانیم چنین کنیم، نمایانگر این است که در اعتقادات ایمانی خود اشکالاتی داریم. متأسفانه ممکن است برای اکثر ما، به قدرت متوّسل شدن آسانتر از محبت کردن، و کنترل کردن آسانتر از دوست داشتن باشد. هدف خدا برای ما این است که محبت کنیم، نه کنترل. “هِنری نوئن” میگوید: «نقش خدا را بازی کردن، آسانتر است از دوستداشتن و اطاعت او».
۸) اثبات حقّانیت من مهم است یا آشتی کردن؟ (اوّلقرنتیان۶:۷)
در فرهنگی زندگی میکنیم که همه از حق خود دفاع میکنند. شاید ما هم فکر میکنیم حق باید به حقدار برسد. شعار میدهیم که: «من سازشکار نیستم، من حق را میگویم.» اما وقتی حق و پیروز شدن را بر صلح و آشتی ترجیح میدهیم، جنگ شروع میشود. این نوع جنگهای نامقدّس در کلیساها فراوان دیده میشود.
آیا مسیحیان نباید مسیحگونه زندگی کنند؟ از نظر خدا چیز دیگری نیز هست که مهمتر از «حق با کیست»، است. پولس به دو ایماندار کلیسای قرنتس که برای حل اختلافاتشان پیش محکمهای دنیوی رفته بودند، مینویسد: «چرا حاضر نیستید زیان ببینید (ببازید)؟» منظورش این است که اگر برنده شدنِ تو به کلیسا لطمه میزند، بهتر است ببازی! ولی گاهی فکر میکنیم ممکن است آشتی، به بهای زیر پا نهادن عدالت تمام شود. منظور پولس از آشتی کردن، ماستمالی کردن و زیر پا لِه شدن، نیست. منظور این است که هرگز در درگیری و نزاع، از سِلاح جسم استفاده نکنیم. مواظب باشیم در مرافعه و درگیری، رفتار و حرکات جسمانی از ما سر نزند.
۹) من حق دارم خادم بمانم (یوحنا۱۳:۱-۱۱؛ عبرانیان۷:۷)
به عنوان پیرو مسیح من یک حق بیشتر ندارم، و آن حق، خادم و یا بهتر بگویم، خادم خادمین بودن است! عیسی حق داشت گناهان و معایب شاگردان را آشکار کند. اما در عوض، پاهایشان را شست، تا کثافتشان را از میان بردارد. وقتی پاهای کثیف کسی را میشویی، سخت است با نظر تحقیر به او نگاه نکنی. خادم واقعی نمیترسد آبرویش برود، یا مقامش را از دست بدهد. در عبرانیان۷:۷ میخوانیم: «کوچکتر است که از بزرگتر برکت مییابد.» اگر خود را بزرگ میدانیم، پس برکت بدهیم؛ و اگر طالب برکتیم، کوچک شویم! اگر بزرگیم، روحانیتریم و یا اینکه معلوماتمان بیشتر است، پس به دیگران برکت بدهیم، نه اینکه مخالفانمان را به لجن بکشیم و به چشم دشمن نگاهشان کنیم.
۱۰) تنش در جلجتا
دشمنان عیسی چگونه جنگیدند؟ با سِلاح جسمانی، با دروغ و با توسّل به منطقی آمیخته به خودخواهی. قصد آنان پیروزی در جنگ بود، پس عیسی را به مرگ محکوم کردند. اما عیسی چگونه جنگید؟ با طرحی مقدّس، با ترحم و حقیقت، با منطقی آمیخته به محبت. او کسانی را که عذابش میدادند، خدمت کرد و برکت داد. با چشمانی مملو از محبت، و ورای تقصیرات و معایبشان به آنها نگریست. ما در کدام قسمت جلجتا هستیم؟ کدام طرف برنده شده؟ و کدام طرف از قدرت خدا برخورداراست؟
با تقدیم سلام و عرض ادب و احترام حضور استاد ارجمند و گرامی کشیش سارو
امروز داخل تاکسی مطلب فوق را مطالعه کردم عجیب اینکه امروز ناخواسته وارد یک مشاجره در محل کار شده بودم و به جهت این که صد در صد حق با من بود ولی دچار یک جنگ روحانی با خودم بودم .ومطالعه این مطلب کاملا حالم را دگرگون کرد
سلامتی و برکت خدا با شما عزیزان باد
ممنون برای درج این مطلب