نویسندۀ نامی روس، لئو تولستوی، میگوید: «همه در فکر عوض کردن دیگرانند، نه عوض کردن خود.» انسان اصولاً دوست ندارد رفتار خود را عوض کند، چون کاری دردناک است. پس ترجیح میدهد از اطرافیان انتظار عوض کردن رفتار داشته باشد تا از خود.
اما اگر داشتن رابطۀ سالم با دیگران برای ما مهم باشد، فروتنانه خود را تسلیم خدا خواهیم ساخت تا زندگی ما را عوض کند و معایب شخصیتی ما را برطرف سازد. معایب شخصیتی ما به روابطمان با دیگران آسیب میرساند. پس لازم است برای رفع این معایب کوشید. پولس رسول به رومیان مینویسد:
«بدنهای خود را مانند قربانی زنده و مقدس به او تقدیم کنید، زیرا این است قربانیِ مورد پسند او… بگذارید خدا افکار و طرز فکرتان را دگرگون کند تا به انسانی جدید تبدیل شوید.”
رومیان ۱۲: ۱- ۲
دردهای روحی و عادتهای زشت سبب ایجاد رفتارهای ناخوشایند در ما میشوند ، رفتارهایی که ممکن است خود، متوجه آنها نباشیم اما اطرافیانمان از آن رنج ببرند. برخی از این دردهای روحی و عادات زشت رایج عبارتند از: پرخوری، مشروبخواری و استفاده از مواد مخدر، ولخرجی، سوگواریِ مدام برای آنچه از دست دادهایم، اعتیاد به کار، احساس گناه، خشم و انتقام، ترس و نگرانی و اضطراب، درد طلاق، بدخلقی، شهوت جنسی، ناامنی روحی، روابط نامشروع، تنپروری، قمار، دروغگویی، بدقولی، به تأخیر انداختن کارها، احساس نیاز به کنترل کردن دیگران و غیره.
برای شفا و آزادی از این معایب لازم است به سه پرسش مهم پاسخ دهیم:
- منشاء معایب شخصیتی من چیست؟
- چرا آزاد شدن از این معایب دشوار است؟
- چطور میتوانم با خدا همکاری کنم تا مرا عوض کند؟
۱. منشاء معایب شخصیتی من چیست؟
انسان موجودی پیچیده است، از اینرو ممکن است منشاء معایب شخصیتی او نیز متفاوت/گوناگون باشند. آنها ممکن است موروثی، اکتسابی یا انتخابی باشند.
الف) موروثی. هریک از ما از والدینمان ۲۳ کروموزم به ارث بردهایم. پس برخی از معایب شخصیتی ما ممکن است موروثی باشند. اما این دلیل نمیشود که ما والدینمان را برای گناهان و معایب شخصیتی خود مانند عصبانیت، تنبلی و غیره مقصر بدانیم و خود را تبرئه کنیم.
ب) اکتسابی. ما از والدین و معلمان و افراد دیگر آموختهایم چگونه نیازهایمان را برآورده کنیم، درد را تسکین دهیم، یا از خود دفاع کنیم. بسیاری از معایب شخصیتی ما در واقع تقلای نافرجامی برای فرونشاندن نیازهایمان هستند. برای مثال، یکی از نیازهای بنیادین ما نیاز به محبت و محترم شمردهشدن از سوی دیگران است. کسانی که در کودکی محبت کافی ندیدهاند ممکن است تا آخر عمر تشنۀ محبتشدن توسط دیگران باشند، و برای رفع این نیاز، رفتار ناهنجاری پیشه کنند. یا اگر کسی در کودکی با نیازهای شدید مالی و امنیتی روبهرو بوده، ممکن است در بزرگسالی به مادیگرایی کشیده شود.
پ) انتخابی. اغلب ناهنجاریهای شخصیتی، در اصل خصوصیات مثبتی بودهاند که با کاربرد غلط تبدیل به عادات زشت و معایب شخصیتی شدهاند. تداوم در انجام کاری به مدت طولانی، باعث میشود آن کار تبدیل به عادت شود، و وقتی عادت شد، رهایی از آن بسیار دشوار است. بهخاطر یک تصمیم اشتباه، کاری ناخواسته را که هرگز قصد آنرا نداشتیم، اکنون انجام میدهیم. به هر تقدیر، منشاء ناهنجاریها و معایب شخصیتی ما هرچه باشند، باید تدبیری برای تغییر و اصلاح آنها اندیشید. اما همانطور که یادآور شدیم، تغییر دادنِ شخصیت آسان نیست.
۲. چرا آزاد شدن از این معایب سخت است؟
چرا ترک عادت اینقدر دشوار است؟ چرا شرکت در سمینارها، گوش دادن به سی دیها، خواندن کتابها، رواندرمانی، استفاده از دارو و غیره چنانکه باید، بر این عادتهای زشت اثرگذار نیستند؟ دلیل آنست که سالها، یا شاید حتی از دوران کودکی به آنها عادت کردهایم. با اینکه میدانیم این عادتها مخربند، اما نسبت به آنها احساس راحتی میکنیم. درست مثل کفش کهنه که برای دویدن خوب نیست اما به پای ما راحت است. اغلب وقتی به کسی میگویند که رفتارش را عوض کند، پاسخ میدهد: «من همینم که هستم!» و پاسخ به این دلیل است که او سالیان دراز به آن رفتار عادت کرده و دوست ندارد عوض شود.
این رفتارهای ناپسند جزئی از وجود شخص شدهاند و او خود را با آنها میشناسد. شخص این عیب یا عادت بد را صفتی برای خود ساخته است و میگوید: «من اینم!» و میترسد با از دست دادنِ این معایب، خود را گم کند، و دیگر خودش نباشد!
دلیل دیگر برای حفظ عادت و رفتار زشت این است که نفعی از آن عاید ما میشود، وگرنه آنها را انجام نمیدادیم. این نفع ممکن است پوشاندن درد، فرار از احساس گناه، جلب توجه، یا کنترل کردن دیگران و غیره باشد. پس وقتی عادتی زشت یا رفتاری منفی را بهطور عادت تکرار میکنیم، هرقدر نیز مخرب باشد، حتماً نفعی برای ما دارد. چون ما هرگز کاری نمیکنیم که از آن فایده یا لذتی نبریم. از اینرو ما بهطور ناخودآگاه، نمیخواهیم این نفع و پاداش را از دست بدهیم.
برای مثال، مادری به بچههایش میگوید: «شام حاضر است». اما بچهها به حرف مادرشان اهمیت نمیدهند. پس او مجبور میشود داد بزند: «شام حاضر است!» سپس همه سر میز شام حاضر میشوند! بنابراین، مادر نتیجه میگیرد که داد زدن مؤثر است! پس او به داد زدن عادت میکند چراکه نفعی از آن عایدش میشود.
البته نباید فراموش کرد که شیطان نیز در سست کردن ما در خصوص تعییر شخصیت، سهمی دارد. ما در کلیسا موعظه میشنویم و تصمیم میگیریم حتماً آن را در زندگی خود بهکار بگیریم. اما تا از کلیسا خارج میشویم، شیطان در گوش ما نجوا میکند که «تو نمیتوانی!» یا میگوید: «اگر این عادت زشت را ترک کنی، مریض میشوی، میمیری!»
اما عیسی فرمود: «حقیقت شما را آزاد خواهد کرد!» و حقیقت آن است که شخصیت ما قابل تغییر است اگر با خدا همکاری کنیم. حال، ببینیم چگونه میتوان در این مورد با خدا همکاری کرد.
۳. چطور میتوانم با خدا همکاری کنم تا مرا عوض کند؟
«بگذارید خدا افکار و طرز فکرتان را دگرگون کند تا به انسانی جدید تبدیل شوید.» (رومیان ۱۲: ۱- ۲). فکر ما شبیه دستگاهی به نام « هدایتگر خودکار» (auto-pilot) است که در هواپیما و کشتی نصب میکنند تا آنها را بهطور خودکار در مسیر تعیین شده هدایت کند. اگر «هدایتگر خودکار» کشتی بهسمت شرق برنامهریزی شده باشد، نمیتوانیم سکان را بهزور بهسمت غرب بگردانیم و مدتی طولانی در آن حالت نگه داریم. زیرا پس از مدت کوتاهی خسته میشویم و سکان سرجایش برمیگردد. به همین ترتیب اگر فکر ما تحت فرمان عادتهای زشت باشد، قدرت ارادۀ ما برای غلبه بر آن عادتها کافی نیست، و ما پس از اندک زمانی خسته شده، دوباره به عادتهای زشت برمیگردیم. اگر میخواهیم عوض شویم باید افکار خود را تغییر دهیم: «بگذارید خدا افکار و طرز فکرتان را دگرگون کند.» وقتی کسی میگوید: «من همینم که هستم»، منظورش این است که تمایلی به عوض کردن افکارش ندارد.
برای عوض شدن باید با خدا همکاری کرد. چگونه؟ با برداشتن این هفت گام:
گام یکم: هربار بر یکی از معایب شخصیتی خود تمرکز کنم.
«هدف مردان عاقل تحصیل حکمت است، اما شخص نادان در زندگی هیچ هدفی ندارد.» (امثال۲۴:۱۷ ). برای موفقیت در هر کاری باید برای خود هدف بگذاریم. یکی از مهمترین اهداف ما برای بهبود روابط با اطرافیان این است که معایب خود را یک به یک اصلاح کنیم. به مکانی دنج بروید و به معایب خود بیاندیشید و از آنها فهرستی تهیه کنید. سپس با دعا و درخواست کمک از خدا، از روی این فهرست یکی از معایب را برگزینید و روی آن کار کنید. سراغ چندین عیب نروید چون ممکن است ناامید شوید.
گام دوم: هربار باید بر یکی از معایبم تمرکز کنم.
عیسای مسیح در دعای ربانی به ما آموخته است که بگوییم: «نان روزانۀ ما را امروز نیز به ما ارزانی دار.» (متی ۶: ۱۱). چرا نمیگوید نان ماهیانه یا سالیانه؟ چون خدا میخواهد برای یک روز عوض شدن به ما قدرت بدهد، نه بیشتر، تا هر روز به او متکی باشیم. مشکل ما نتیجۀ سالها زندگی طبق این عادات بوده است، پس نباید انتظار داشته باشیم یکشبه از بین بروند. اگر مشکل شما عصبانیت است، هر روز که از خواب بیدار میشوید از خدا بخواهید به شما کمک کند که آن روز عصبانی نشوید. این باعث میشود قول الکی به خدا ندهید: «قول میدهم هرگز عصبانی نشوم!». یا اگر کارفرمایی بدخلق دارید، دعا کنید به مدت سه ساعت روی خوش به او نشان دهید. دربارۀ فردا فکر نکنید، اینکه آیا سیگار خواهید کشید یا نه، عصبانی خواهید شد یا نه؛ دربارۀ امروز فکر کنید. «غصۀ فردا را نخورید، چون خدا در فکر فردای شما نیز می باشد. مشکلات هر روز برای همان روز کافی است» (متی ۶: ۳۴). در عصر تکنولوژی و سرعت، ما میخواهیم همه چیز را فوری بهدست آوریم. اما بهتر است برای ترک عادت، برای خود خط و نشان نکشید. در یک کلام، قدمهای کوچک بردارید و خدا را برای موفقیتی که امروز به شما داده شکر کنید.
گام سوم: بر قدرت خدا تمرکز کنیم، نه بر قدرت ارادۀ خود
قدرت اراده برای ترک عادات زشت چندان مؤثر نیست، اگر چنین بود بسیاری از مردم از این عادتها آزاد میشدند. برای شفا و آزادی، اتکا به قدرت نَفْس در واقع مانع ایجاد میکند. فقط به قدرت مسیح میتوان آزاد شد و شفا یافت. «آیا حَبَشی، پوست خویش را تغییر تواند داد؟ یا پلنگ خالهای خود را؟ به همینگونه، آیا شما که به بدی کردن خو کردهاید، کار نیک توانید کرد؟» این است وضع انسانی که میخواهد با نیروی خود عادات زشتش را ترک گوید. اما در فیلیپیان ۱۳:۴ دربارۀ وضعیت کسی میخوانیم که به قدرت مسیح اتکا میکند: «قدرت هر چیز را دارم در او که مرا نیرو میبخشد.»
بهجاست که به خدا بگویید: «خدایا، من به قدرت خود نمیتوانم خودم را عوض کنم. تو کمکم کن!» سپس مجسم کنید عصبانیت را در زبالهدان انداختهاید و کنار خیابان گذاشتهاید. خدا کسی را میفرستد تا زبالهدان را در ماشین زباله خالی کند. به خدا بگویید: «خدایا، من امروز ——– (عادت زشت و عیب خود را نام ببرید) را در زبالهدان میریزم.» خوبست زبالهدان را نه هفتهای یکبار، بلکه هر روز یا حتی هر ساعت بیرون ببریم، تا بوی تعفن نگیرد.
گام چهارم: بر آنچه میخواهیم تمرکز کنیم، نه بر آنچه نمیخواهیم
ما روی هرچه تمرکز کنیم، آن چیز بر ما اثر میگذارد و ما را بهطرف خودش میکشد. اگر کسی دائماً بگوید: «من دیگر مشروب نمیخورم، من دیگر مشروب نمیخورم»، درواقع بر مشروب متمرکز میشود، و نهایتاً بهسراغش خواهد رفت و مشروب خواهد خورد. کتابمقدس نمیگوید با وسوسه مقاومت کن، میگوید با شیطان مقاومت کن. بهجای مقاومت با وسوسه، تمرکزتان را بر چیزی دیگر بگذارید. اگر فیلم تلویزیونی وسوسهتان میکند، دعا نکنید خدا شما را از وسوسه دور نگه دارد، کانال را عوض کنید! برخی از ما شاید سالهاست بر افکار منفی متمرکز بودهایم، بنابراین، دائماً فکر منفی داریم. بهترین راه آزادی از افکار منفی، مطالعۀ آیات کلام خداست. آیات مناسبی را برگزینید و بر آنها تأمل کنید و بخشهایی مثل مزامیر را همچون مناجات بخوانید.
گام پنجم: بر کار خوب تمرکز کنیم، نه بر احساس خوب
«امّا میگویم به روح رفتار کنید که تمایلات نَفْس را بهجا نخواهید آورد».
غلاطیان ۱۶:۵
شاید بزرگترین مانع برای عوض شدن، احساسات ما باشد. بعضاً ما آنقدر به کار/رفتار زشتی عادت کردهایم که وقتی انجامش میدهیم احساس راحتی میکنیم. نمیخواهیم عادت زشت را کنار بگذاریم، چون از کار/رفتار جدید احساس خوبی به ما دست نمیدهد. اما تجربه نشان داده است که وقتی کار درست انجام میدهیم احساسمان نیز عوض میشود و از آنچه انجام دادهایم مسرور میشویم. برداشتن اولین گام برای عوض شدن دشوار است، اما وقتی آن گام را برداشتیم، احساس سختی کاهش مییابد.
گام ششم: با مشوقان در ارتباط باشیم نه کسانی که مانع عوض شدنمان هستند
ما برای شفا از دردها و آزادی از عادات/رفتارهای زشت، به گروه پشتیبان نیاز داریم. دانستن این گامهای هفتگانه خوب است اما کافی نیست. امروزه در سازمانهای گوناگون و نیز در کلیساها گروههای کوچکی برای کمک به افراد در جهت بهبودی و ترک عادات زشت وجود دارند. بنابراین، تحقیق کنید تا گروه مناسب را بیابید و در آن شرکت کنید. در ضمن احتیاط کنید تا از دوستان و افرادی که بهگونهای مانع رشد شخصیت شما میشوند بپرهیزید.
گام هفتم: کمالگرا باشید، نه کمالپرست
آدم کمالپرست از ندیدن تغییراتِ آنی و زودرس، مأیوس میشود. اما گروههای بهبودی به شما کمک میکنند تا گام بهگام جلو بروید. با فروتنی خود را به خدا بسپارید و او که کارش را در شما آغاز کرده، آن را به کمال خواهد رساند. «یقین دارم آن که کاری نیکو در شما آغاز کرد، آن را تا روز عیسای مسیح به کمال خواهد رسانید.» (فیلیپیان ۶:۱)
با درود به خادمین عزیز در کانون الهیات پارس، ممنون برای خدمات شما عزیزان
کشیش ساروی عزیز ممنون برای این مقاله عالی و اثر گذار.بسیار روی من اثر گذاست.
خدا روشکر برای وجودتون
خیلی خیلی ممنونم برای این مقاله زیبا و دلنشین
بسیار ساده و گویا بود و انگار هر خط با آدم حرف میزنه
فیض و برکت خدا با شما باشه
درود به شما استاد عزیز عالی بود.
من خودم اخلاق بد زیاد دارم که باید حتما داخل سطل زباله بریزم،
سپاسگذارم