همۀ ما طی تجربیات زندگی با پرسشهایی مهم روبهرو میشویم که دوست داریم خدا به آنها پاسخ دهد. یکی از پرسشها این است که چرا خدا دعاهای ما را مستجاب نمیکند؟ مانند ایوب نزد خدا شکایت میکنیم که «نزد تو فریاد برمیآورم، اما اجابتم نمیکنی؛ بر پا میایستم، اما فقط نگاهم میکنی»
ایوب ۲۰:۳۰
از زنی ایماندار که در رنج بسیار بود، پرسیدند: «خدا در این رنج چه کمکی به تو میکند؟» پاسخ داد: «او مانند مردی نجیب، دستهایش را در جیبش فرو برده و ایستاده، مرا تماشا میکند!»
آیا شما نیز مانند ایوب یا این زن چنین احساسی داشتهاید یا هماکنون نیز دارید؟
برای برخی دعا رازی است گیجکننده. نمیدانند چه وقت دعا کنند! برای چه دعا کنند! آیا منتظر جواب باشند یا نباشند! برای عدهای دیگر دعا بیهوده است و عادتی بیمعنی. برای برخی نیز دعا مانند چراغ جادوی علاالدین است، که هر وقت دست بر آن میکشند، منتظرند غولی دست به سینه ظاهر شود و هر خواهشی دارند، بهجا آورد. باز عدهای دعا را مانند جعبه کمکهای اولیه بهکار میبرند، و فقط وقتی از آن استفاده میکنند که صدمه دیده یا با خطر بزرگی روبهرو باشند. گروه آخر نیز کسانی هستند که به هنگام دعا با خدا درگیر میشوند و هر طور شده میخواهند خدا را مجبور کنند حاجتشان را برآورد.
برای شما دعا چه مفهومی دارد؟
از آیات کتابمقدس، چه در عهدعتیق چه در عهدجدید، چنین میآموزیم که خدا واقعاً مایل است به دعاهای ما پاسخ دهد، چنانکه به ارمیا میگوید: «مرا بخوان که تو را اجابت خواهم کرد …» (ارمیا ۳۳:۳). خدا بدون شک به دعای ما پاسخ میدهد.
چگونه؟ به سه طریق: گاهی خدا میگوید، “بله”؛ گاهی میگوید، “صبر کن”؛ و گاهی نیز می گوید، “نه”.
وقتی ابراهیم پیش از تولد اسحاق از خدا خواهش کرد اسماعیل را برگزیند، پاسخ خدا “نه” بود (پیدایش ۱۷:۱۸-۲۹). هنگامی که موسی از خدا استدعا کرد به او اجازه دهد وارد سرزمین موعود شود، خدا گفت “نه!” (تثنیه ۳:۲۳-۲۸). زمانی که داوود برای نوزادش دعا میکرد تا خدا شفایش دهد، پاسخ خدا “نه” بود (۲سموئیل ۱۲:۱۶-۲۰). آنگاه که یونس قصد داشت به تَرشیش برود، خدا گفت “نه!” «تو باید به نینوا بروی!» پولس طی سفر بشارتیاش میکوشید به آسیای صغیر برود، اما خدا نقشۀ دیگری داشت (اعمال ۱۶:۶-۸).
چرا خدا گاهی به دعای ما پاسخ منفی میدهد؟
دستکم سه دلیل وجود دارد:
۱.خدا دیدگاه وسیعتری دارد.
خدا آینده را میبیند، ولی ما نمیبینیم. در عبرانیان ۱۳:۴ میخوانیم «هیچچیز در تمام آفرینش از نظر خدا پنهان نیست، بلکه همه چیز در برابر چشمان او که حساب ما با اوست، عریان و آشکار است.» زندگی غیرقابلپیشبینی است. هیچکس نمیتواند آینده را پیشبینی کند. مشکل ما در مورد دعا دقیقاً همینجاست. اگر ما نیز مانند خدا میتوانستیم آینده را ببینیم، دیگر در این مورد مشکل نمیداشتیم. پس به خدایی که به دعای ما پاسخ منفی میدهد، اعتماد میکنیم چون میدانیم او دوستداران خود را حفظ میکند. «(خدا)… نگهبان طریقت وفادارانِ خویش است» (امثال ۲: ۸).
من و همسرم آناهید پس از ازدواج، قصد داشتیم برای تحصیل الهیات، به اروپا برویم. چند ماه منتظر دریافت پذیرش از دانشگاه الهیات بلژیک بودیم. من در امتحان ورودی دانشکدۀ ترجمۀ تهران نیز شرکت کرده، و منتظر نتیجۀ امتحان بودم. دعا میکردیم خدا راه را برای رفتن به بلژیک باز کند، اما پاسخی از بلژیک نیامد. از طرف دیگر در دانشکدۀ ترجمه پذیرفته شدم و تصمیم گرفتم در این دانشکده مشغول تحصیل شوم. پس از یک ماه تحصیل در دانشکدۀ ترجمه، پذیرش ما از دانشکدۀ بلژیک رسید. اما گویی خدا میخواست ما در ایران بمانیم و خدمت کنیم. در سالهای خدمت در ایران بود که مرا بهعنوان مسئول ترجمۀ تفسیری کتابمقدس دعوت به کار کردند. و باز در همین زمان بود که در آموزشگاه کتابمقدس به خدمت مشغول شدم. الآن که به گذشته فکر میکنم، میبینم ماندن ما در ایران نتیجۀ بسیار خوبی داشت.
دلیل دومی که خدا گاهی به دعای ما نه میگوید این است که…
۲. خدا نقشۀ بهتری دارد.
«افکار من افکار شما نیست، و نه راههای من، راههای شما. زیرا چنانکه آسمان از زمین بلندتر است، راههای من نیز از راههای شما و افکار من از افکار شما بلندتر است».
اشعیا ۵۵:۸-۹
راههای خدا با راههای ما فرق دارد. ما برای انجام مقاصد خود اغلب یک راه بیشتر نداریم. نحوۀ تفکر ما نیز اینگونه است؛ فکر ما معمولاً به روش علت و معلولی کار میکند. اما خدا از روشهای زیادی برای انجام کارها استفاده میکند که برتر از فکر محدود ماست.
برای مثال، ممکن است کسی برای مشکل مالیاش دعا کند و شخص ثروتمندی پیدا شود و مشکلش را حل کند. اما خدا راههای دیگری نیز دارد. مثلاً شاید کسی را سراغش بفرستد تا به او نشان دهد چگونه برنامهریزی اقتصادی کند، یا شغل دیگری بیابد که درآمدش بهتر باشد. کسی ممکن است برای بچهدار شدن دعا کند، اما خدا در دل او بگذارد که بچۀ یتیمی را به فرزندی بپذیرد. وقتی دعا میکنیم، بهتر است بگذاریم خدا در وقتش و به روش خودش عمل کند.
در کتاب عبرانیان میخوانیم که برخی قهرمانان ایمان آنچه را در دعا طلبیده بودند، یافتند، برخی نیز نیافتند. «اینان همه به سبب ایمانشان به نیکویی یاد شدند. با این حال، هیچیک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند. زیرا خدا از پیش چیزهای بهتری … در نظر داشت …» (عبرانیان ۱۱:۳۹-۴۰).
دانیال دعا کرد جلوی شیران نیفتد، ولی افکنده شد؛ اما خدا دهان شیران را بست. سه دوست دانیال دعا کردند در تون آتش نیفتند، ولی افکنده شدند؛ اما خدا در آتش در کنارشان بود تا نسوزند. پولس اشتیاق داشت به رُم سفر کند و به مردم آنجا بشارت دهد. اشتیاق او کاملاً برحق و روحانی بود. با اینحال او زندانی شد و همچون زندانی به رُم برده شد، آن هم پس از درهمشکستن کشتی و رویارویی با مشکلات دیگر. اما به هر تقدیر، خدا او را به رُم فرستاد و او به مدت دو سال از محلی که در آن تحت مراقبت بود به مردم بشارت داد و در همین زمان نیز چهار نامه نوشت که جزو کتب عهدجدید شدند. پولس چنان در امر بشارت فعال بود که اگر زندانی نمیشد شاید امروز ما این چهار نامه را نمیداشتیم. باری، خدا نقشۀ بهتری داشت (رومیان ۱:۱۱-۱۵؛ ۱۵:۲۲-۲۴؛ اعمال رسولان ۲۸:۱۶).
سومین دلیلی که خدا گاهی به دعای ما پاسخ منفی میدهد این است که …
۳. خدا هدف بزرگتری دارد.
«(خدا میگوید) تدبیر من برقرار خواهد ماند، و تمامی خشنودی خود را به جا خواهم آورد».
اشعیا ۴۶: ۱۰
خدا مجبور نیست آنچه را میکند برای ما توجیه نماید. خدا مقاصدی دارد که ما شاید تا زمانی که در این دنیا هستیم، نتوانیم آنها را درک کنیم. هر آنچه خدا در زندگی ما میکند، هدفی دارد، حتی وقتی به دعای ما “نه” میگوید. پولس رسول در بطن مشکلات و عدم اجابت دعاهایش، همچنان به خدا وفادار بود و نگاهش را به ابدیت دوخته بود. «پس دلسرد نمی شویم … زیرا رنجهای جزئی و گذرای ما جلالی ابدی برایمان به ارمغان میآورد که با آن رنجها قیاسپذیر نیست. پس نه بر آنچه دیدنی است، بلکه بر آنچه نادیدنی است چشم میدوزیم، زیرا دیدنیها گذرا، اما نادیدنیها جاودانی است» (۲قرنتیان ۴:۱۶-۱۸). پولس در پَس هر مسئله و مشکلی، مقصودی الهی و جاودانی میدید.
جانی اریکسون که از سن جوانی بدنش فلج شد، میگوید: «حوادث زندگی همچون تشک هستند. اگر روی آنها دراز بکشیم، راحت میخوابیم و استراحت میکنیم. اگر زیر آنها برویم خفه میشویم! تفاوت در این است که کجا قرار میگیریم.» جانی اریکسون برای شفا بارها دعا کرد و از ایمانداران دیگر نیز خواست برایش دعا کنند، اما شفایی صورت نگرفت. با اینحال، خدا او را بهطرز حیرتانگیزی بهکار گرفته است. او سازمانی بینالمللی دارد که برای مفلوجان دنیا صندلی چرخدار میفرستد. این یکی از دهها خدمت ارزندهای است که او انجام میدهد. خودم شخصاً هر بار موعظۀ او را که نشسته بر صندلی چرخدار ایراد کرده، شنیدهام، تحت تأثیر قرار گرفته و برکت یافتهام. خدا برای اریکسون هدف بزرگتری داشت.
دربارۀ ضعف بدنی پولس نیز در دوم قرنتیان ۱۲:۷-۱۰، چنین میخوانیم: «امّا برای اینکه عظمت بیاندازۀ این مکاشفات مغرورم نسازد، خاری در جسمم به من داده شد، یعنی عامل شیطان، تا آزارم دهد و مرا از غرور بازدارد. سه بار از خداوند تمنا کردم آن را از من برگیرد، امّا مرا گفت: ”فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف به کمال میرسد.“ پس با شادیِ هر چه بیشتر به ضعفهایم فخر خواهم کرد تا قدرت مسیح بر من ساکن شود. از همین رو، در ضعفها، دشنامها، سختیها، آزارها و مشکلات، به خاطر مسیح شادمانم، زیرا وقتی ناتوانم، آنگاه توانایم.»
نشانۀ بلوغ روحانی این است که شخص بتواند پاسخ “نه!” خداوند را بپذیرد. کودکان نمیتوانند پاسخ “نه!” را بپذیرند، چون هنوز بالغ نشدهاند. حتی عیسی پس از اینکه در باغ جتسیمانی دعا کرد که خدا پیالۀ مرگ را از او دور کند، آموخت که پاسخ منفی خدا را بپذیرد و بهسوی صلیب برود. اما خدا او را تنها رها نکرد، بلکه فرشتهای فرستاد تا او را در رنجهایش تقویت کند.
یادآوریهایی برای وقتی که خدا می گوید “نه”
وقتی برای موضوعی دعا کردهایم و خدا اجابت نکرده است، نباید ناامید شده، از خدا روی برتابیم. در چنین مواقع باید به خود برخی حقایق را یادآوری کنیم …
۱- هرچه خدا انجام میدهد، از محبت او ناشی میشود.
هرگز به محبت خدا نسبت به خودمان شک نکنیم. کلام خدا به ما دوستداران خدا دلداری میدهد: «میدانیم در حق آنان که خدا را دوست می دارند …همۀ چیزها با هم برای خیریت در کار است» (رومیان ۲۸: ۸). با ایمان بپذیریم که آنچه خدا برای ما میکند، یا نمیکند، برای خیریت ماست. شاید این حقیقت را نتوانیم با عقل و احساسمان درک کنیم، اما باید با ایمان آن را بپذیریم. اصولاً تمام روابط ما با خدا از طریق ایمان است. خدا میداند چرا برخی چیزها را به ما نمیدهد. چون او بیشتر خواهان رشد ما است تا راحتی ما.
۲- خدا به ما فیض می بخشد، وقتی میگوید “نه”.
«سه بار از خداوند تمنا کردم آن را از من برگیرد، اما مرا گفت: ”فیض من تو را کافی است، زیرا قدرت من در ضعف به کمال میرسد“» (۲قرنتیان ۱۲:۷-۹).
خوانندۀ عزیز، نمیدانم شما الآن در چه وضعی هستید. شاید دچار توفانید و از خدا میخواهید هرچه زودتر آن را آرام کند. شاید خدا به شما میگوید این توفان الآن آرام نخواهد شد، ولی من به تو فیض میدهم تا در میان آن از آرامش من برخوردار شوی. شاید او میخواهد تو را در این توفان تقویت کند و نشان دهد که با قدرت خودت نمیتوانی آرامش بیابی.
واکنش شما چیست؟
آیا در برابر خدا مقاومت میکنید؟ آیا از خدا خشمگین هستید که چرا طبق میلتان عمل نمیکند؟
آیا به محبتش شک میکنید؟ آیا از او دلخورید؟ آیا میگویید: «این حق من نیست! چرا، ای خدا، چرا؟»
دعا میکنم که در همین سختیها محبت خدا را احساس کنید و مطمئن باشید او میداند چه میکند. بپذیرید که آنچه میکند برای خیریتتان است. دید او وسیعتر از دید شماست و او نقشۀ بهتر و بزرگتری برایتان طرح کرده است. خدا هیچ دردی را بیثمر نمیگذارد. او از خارهای زندگی ما استفاده میکند تا از ما انسانهای بهتری بسازد.
من به تجربه فهمیدهام که در ضعفها، چه عاطفی چه جسمانی چه روابطی، نیروی بیشتری مییابم و شخصیتم ساخته میشود. خدا به ما میگوید در همین ضعفهاست که فیض خود را به یاریتان میفرستم. اگر به نیروی خود بتوانیم کارهایمان را انجام دهیم، دیگر نیازی به فیض خدا نداریم.
خادمین خدا در سختیهاست که ایمانشان پروده میشود. همسر جان وسلی از مخالفین سرسخت زندگی ایمانی او بود. میگویند که هر وقت وسلی موعظه میکرد، زنش فریاد برمیآورد که شوهرم دروغ میگوید! ویلیام کِری که خدمات ارزندۀ میسیونری انجام داده است، زنی داشت که به مرض روحی مبتلا بود و کِری میبایست دایم از او مراقبت میکرد. این خادمین مطمئناً برای رفع چنین مشکلات طاقتفرسایی دعا کرده بودند، اما خدا آنها را در این موارد اجابت نکرده بود. با اینحال، خدا آنها را بهطرزی عالی برای پادشاهیاش بهکار برد.
با درود خدمت شما خادمین عزیز، ممنون برای این مقاله پر برکت.
بسیار عالی و پربرکت بود خداروشکر برای خداوندی که شما رو ب ما بخشیده و راههای خداوند بهتر از ماست و تدبیرهایش بینظیر