Free ebook download

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت ششم

آیا مسیح و عیسی دو هویت جدا از هم هستند؟ دیدگاه مسیح کیهانی نسبت به هویت عیسی چیست؟

خدا قوم خود را می‌خواند تا مقدس باشند زیرا او قدوس است (لاویان۱۱:‏۴۴). قوم خدا خوانده شده‌اند تا بر اساس معیارهای کلام خدا در محبت، یکدلی و پاکی و تقدس زندگی کنند. کلیسا به‌عنوان قوم خدا در عهدجدید، اگر چه در جهان است، اما از جهان نیست و دعوتش این است که در جهان مملو از گناه و ناراستی، نور و نمک باشد. قوم خدا به‌عنوان جامعۀ الهی، نباید همشکل این جهان شود بلکه باید تجسم‌بخش ارزشهای الهی‌ای باشد که خدا در کلامش آشکار کرده است. کلیسا به‌عنوان بدن مسیح باید طبیعت او را منعکس کند و عدالت و راستی و تقدس را در پیش بگیرد. اینها حقایق بنیادینی هستند که کتاب‌مقدس در مورد کلیسا به‌عنوان قوم خدا تعلیم می‌دهد. اما در بسیاری از موارد ممکن است ایمانداران و کسانی که عضو جامعۀ الهی هستند، در مراحلی از زندگی خود مرتکب گناه شوند و آشکارا برخلاف معیارهایی که کلام خدا برای ایمانداران مشخص کرده، رفتار کنند. در این موارد برخورد کلیسا چگونه باید باشد؟ و اساساً توبیخ و تنبیه افراد خاطی در کلیسا چگونه انجام می‌شود و منظور از انضباط کلیسایی چیست؟ در این نوشتار سعی ما بر این است تا به‌طور اجمالی مطالبی را در ارتباط با انضباط کلیسایی مطرح کنیم.

در عهدعتیق خدا احکامی جدی در مورد تخطی از فرامین شریعت صادر می‌کند، و حتی برای آمرزش گناهانی که فرد به‌اشتباه و از روی غفلت نسبت به خدا و دیگران انجام داده، توبه و انواع قربانی پیش‌بینی می‌شود. در مواردی که شخص به‌عمد گناهی مرتکب می‌شود که آسیب جدی به دیگران می‌زند، یا رفتاری در پیش می‌گیرد که به‌منزلۀ عناد و خصومت آشکار با احکام الهی است و باعث تضعیف ارزشهای الهی می‌شود، احکامی سنگین و حتی شامل مرگ و سنگسار شدن، در نظر گرفته می‌شود.

در عهدجدید که فیض و محبت خدا با عمقی تازه در شخصیت عیسای مسیح آشکار می‌شود، انسانها دعوت می‌شوند به فیض و محبت خدا که در فرزندش عیسای مسیح آشکار شده، پاسخ مثبت دهند و وارد پادشاهی او شوند. خدا همۀ انسانها را دعوت می‌کند تا با توبه و ایمان آوردن، آن نجات عظیمی را که برایشان در نظر گرفته، دریافت کنند و داوطلبانه به جامعۀ الهی یا کلیسا ملحق شوند. اما اگرچه فیض و محبت و بخشش ویژگی‌های غالب بر این جامعۀ الهی‌ست، لیکن برای زندگی در این جامعه و تداوم حیات نوینی که توسط روح‌القدس به فرد عطا شده، کلام خدا بر رعایت برخی اصول و معیارها تأکید می‌کند. تخطی از این اصول و معیارها و شکستن عمدی آنها به‌منزلۀ این است که فرد خاطی یا معنا و مفهوم حیات نوینی را که در مسیح یافته، درک نکرده یا به‌مرور زمان درک و حساسیت روحانی خود را نسبت به اهمیت این حقایق از دست داده و دیگر حاضر به رعایت معیارها و ارزشهایی که از هویت مسیحی او جدایی‌ناپذیرند، نیست. در چنین مواقعی، فرد با عدم رعایت معیارها و ارزشهای مسیحی، به جامعۀ الهی و مشارکت مقدسان و اعضای بدن مسیح، آسیب می‌زند. کلام خدا در خصوص گناهان آشکار، نحوۀ هشدار دادن به فرد خاطی، و در صورت لزوم تنبیه، و در حالت جدی‌تر اخراج او از جامعۀ الهی دستورالعمل‌هایی روشن و مشخص ارائه می‌دهد. اگرچه کلام خدا برای هر فرد ارزش بسیار قائل است، تا بدان حد که مسیح به‌خاطر انسان گنه‌کار جانش را بر صلیب فدا کرد، اما اذعان می‌دارد که تداوم زندگی گناه‌آلود می‌تواند آسیب‌هایی جدی به خود فرد و دیگر اعضای جامعۀ الهی بزند. در واقع راه‌کار کلام خدا برای برخورد قاطعانه با فردی که اسیر گناهان جدی است و قصد ترک آنها را نیز ندارد، از محبت خدا نسبت به فرد گناهکار سرچشمه می‌گیرد. قدم‌های مشخصی که برای آزاد شدن فرد از این وضعیت برداشته می‌شود بدین منظور است که او از پیمودن راهی که مؤدی به هلاکت است بازایستد زیرا از نظر کلام خدا، «مزد گناه مرگ است» (رومیان ۶:‏۲۳). نوع گناه شخص، میزان تأثیر آن بر دیگران، پیشینه‌اش، مدت زمان حیات روحانی شخص گناهکار و‌…، در تشخیص شبان در مورد نوع انضباط کلیسایی و نیز شدت و جدیت آن نقش دارند.

مسیح در مورد خطای ایمانداری نسبت به ایماندار دیگر به صراحت خاطرنشان می‌سازد که باید ابتدا در خلوت خطایش را به او گوشزد کرد، و در صورت عدم پذیرش باید در حضور شاهدان دیگر این موضوع را مطرح نمود، و در صورت سرسختی فرد خاطی، این موضوع باید در کلیسا و در حضور جمع مؤمنان مطرح شود و در نهایت اگر باز هم فرد خطای خود را نپذیرفت و بر آن پافشاری کرد، باید با او به‌عنوان کسی که دیگر عضو قوم خدا نیست، برخورد کرد (متی ۱۸:‏۱۵‏-‏۱۷).

در تعلیم مسیح، برای اینکه شخصی به اشتباه خطایی را به برادر/خواهر خود نسبت ندهد، ابتدا بر آشکار ساختن موضوع و در میان گذاشتن مشکل با فرد مورد نظر تأکید می‌شود و سپس در صورت تمرد از جانب او، مداخلۀ ایمانداران بالغ دیگر ضرورت می‌یابد تا مبادا به اشتباه و بر اساس برداشت‌های ذهنی در مورد کسی قضاوت شده باشد. مداخلۀ افراد غیرذینفع به فرد خطاکار خاطرنشان می‌سازد که خطای او برداشت یک نفر نیست، و در نهایت از نظر نمایندگان قوم خدا هم ناپذیرفتنی است. در این حالت، حجّت بر فرد تمام می‌شود و در صورت تمرد، از امتیاز عضویت در قوم خدا و بدن مسیح یعنی کلیسا بازمی‌ماند تا متوجه وضعیت ناگوار خود گشته متنبه شود و از کردۀ خود پشیمان شده، توبه کند. به بیانی، مجازاتِ اصلی گناه در عهدجدید جنبۀ آخرت‌شناختی دارد اما در این جهان نیز فرد در صورت اصرار ورزیدن بر تداوم وضعیت گناه‌آلودش، با دور ماندن از قوم خدا، از فیض مشارکت در جامعۀ الهی، محروم می‌شود. در عهدجدید در مواردی خاص که افراد گناهان وحشتناکی مرتکب می‌شوند که باعث لغزش دیگران می‌گردد و تصویری منفی از کلیسا به جهان ارائه می‌کند (برای مثال به اول قرنتیان ۵:‏۱‏-۵ نگاه کنید)، یا تعلیمی نادرست و خطرناک در کلیسا رواج می‌دهند (اول تیموتائوس ۱‏:‏۳‏-۷)، کلام خدا از اصطلاح «سپردن آنان به شیطان» سخن می‌گوید. اصطلاح “سپردن شخص به شیطان”، در واقع به معنای خارج کردن او از حریم حفاظت الهی است که شخص ایماندار به‌خاطرتعلقش به بدن مسیح از آن برخوردار است. هدف این انضباط آن است که فرد به‌واسطۀ آسیب‌هایی که با خارج شدن از حریم حفاظت الهی متحمل می‌شود، به خود بیاید (۱قرنتیان ۵‏:‏۵؛ ۱تیموتائوس ۱‏:‏۵).

کلام خدا در مورد به‌کارگیری روشهای دیگر برای تنبیه، توبیخ و انضباط کلیسایی نیز سخن می‌گوید. اما در هر حال به شبانان توصیه می‌شود که ابتدا موضوع را در خلوت با فرد مطرح کرده، او را به ترک رویۀ نادرست، و توبه دعوت کنند و در صورتی که فرد به رویۀ گناه‌آلود خود ادامه داد، عمل او را آشکار کنند (۱تیموتائوس ۱‏:۲۰). در اول تیموتائوس ۵:‏۱۹و۲۰ در مورد گناه مشایخ تأکید می‌شود که در مورد آن باید با احتیاط عمل کرد و پس از کسب اطمینان لازم و شهادت چند نفر، او را توبیخ نمود. اما در صورتی که شیخی به گناه خود ادامه دهد، در برابر همه باید توبیخ شود تا دیگران درس عبرت بگیرند. بنا بر این آیات، اگر آشکار کردن گناه مشایخ برای حفظ سلامت روحانی کلیسا ضروری است، پس می‌توان نتیجه گرفت که از نظر پولس رسول توبیخ ایمانداران دیگر در صورت ادامه دادن آنها به گناه، اجتناب‌ناپذیر است. کلام خدا همچنین به تنبیهات دیگری چون دوری جستن از فرد خاطی و معاشرت نکردن با او (۲تسالونیکیان ۳‏:‏۱۴) اشاره می‌کند، ولی در عین حال به این موضوع نیز اشاره می‌کند که نباید این فرد را دشمن شمرد بلکه باید چون برادر به او هشدار داد (۳‏:‏۱۵) و این مجازات به معنای خارج شدن فرد از جمع مشارکتی قوم خدا نیست بلکه حالت تنبیهی دارد.

اگرچه ممکن است از نظر بسیاری این‌گونه برخوردها کمی تند و خشن جلوه کنند، اما هدف کلام خدا از این تنبیهات، بیدار کردن فرد خاطی، و رهانیدنش از وضعیت خطرناکی ا‌ست که در آن به‌سر می‌برد. انگیزۀ این انضباط اصلاح و رستگاری شخص خاطی است. عیسای مسیح در ارتباط با مردم، از خاطرنشان ساختن خطای‌شان اجتناب نمی‌کرد و اگرچه محبت او به گناهکاران چنان بود که جانش را برای آنان فدا ساخت، اما با گناه در زندگی انسانها سازش نمی‌کرد و بارها حتی شاگردان خود را به‌خاطر بی‌ایمانی، حسادت و خطاهای دیگر توبیخ نمود. در واقع شبانی که قلبش پر از محبت به مسیح است، از توبیخ و تنبیه عضوی که اسیر گناهی جدی است، اِبایی ندارد، زیرا اگرچه ممکن است اشخاص به‌خاطر انضباط‌ها نسبت به او کینه به دل بگیرند، ولی او با انگیزۀ محبت وظیفۀ دشوار شبانی را انجام می‌دهد چون به فکر سلامت روحانی آنها است. وظیفۀ شبان خشنود نگه داشتن اعضای کلیسا تحت هر شرایطی نیست. شبان باید حقیقت را در مورد وضعیت روحانی اشخاص به آنها بگوید و اقدامات لازم را نیز در این مورد انجام دهد. اما او باید این کار را با انگیزۀ محبت انجام دهد و «با بیان محبت‌آمیز حقیقت» (افسسیان ۴‏:‏۱۵)، خطای اشخاص را به آنها گوشزد کند. همچنین محبت شبان به دیگر اعضای بدن مسیح نیز به او حکم می‌کند که در صورت لزوم، عضو خطاکار را که با رفتار گناه‌آلود یا تعالیم نادرستش به جامعۀ الهی آسیب می‌زند، مدتی از بدن دور سازد تا دیگر اعضای بدن آسیب نبینند.

پولس رسول به تیتوس اندرز می‌دهد که «با کمال اقتدار تشویق و توبیخ» کند (تیتوس ۲‏:‏۱۵) و به تیموتائوس جوان نیز می‌گوید: «با صبر بسیار و تعلیم دقیق، به اصلاح و توبیخ و تشویق» ایمانداران بپردازد (۲تیموتائوس ۴:‏۲). در هر دوی این آیات در کنار تشویق، به ضرورت توبیخ نیز در خدمت شبانی اشاره می‌شود. پولس همچنین در اشاره به کتاب‌مقدس می‌گوید که برای «برای تعلیم و تأدیب و اصلاح و تربیت در پارسایی سودمند است» (۲تیموتائوس ۳:‏۱۶). با تعلیم و موعظۀ صحیح کلام خدا، ایمانداران همچنین تأدیب و اصلاح و تربیت می‌شوند، زیرا کلام خدا شمشیر برّنده‌ای است که افکار و نیت‌های دل را محک می‌زند و آنچه را که نفسانی است، از روحانی جدا می‌سازد (عبرانیان ۴‏:‏۱۲).

بنابراین، تعلیم صحیح و کامل کلام خدا که در آن بر همۀ حقایق روحانی تأکید می‌شود و در آن مفهوم صلیب، توبه از گناهان و ضرورتِ داشتن زندگی مقدس بیان می‌گردد، پیوسته به ایمانداران خاطرنشان می‌سازد که به‌عنوان قوم خدا چه ارزش‌ها و معیارهایی باید بر زندگی آنها حاکم باشد. روح‌القدس این کلام را در زندگی ایمانداران به‌کار می‌گیرد و آنان را به گناهان‌شان ملزم ساخته، ایشان را توبیخ و تأدیب می‌نماید. متأسفانه در برخی کلیساها در مورد گناه، توبه، صلیب و ضرورت زندگی مقدس بسیار کم موعظه می‌شود. این امر باعث می‌شود روح‌القدس نتواند شمشیر کلام را چنان که باید در زندگی ایمانداران به‌کار گیرد و در نتیجه احساس الزام و هوشیاری نسبت به گناه در آنها به‌وجود نیاید.

اجازه دهید در مورد توبیخ شبانی و انضباط کلیسایی به چند موضوع مهم دیگر نیز اشاره کنیم. توبیخ و تأدیب از سوی شبان یا رهبران هیچگاه نباید به فرصتی برای تسویه‌حساب شخصی یا سرکوب کردن افرادی که با شبان مشکل دارند، تبدیل شود. همچنین توبیخ و تأدیب فرد باید به‌طور مشخص در مورد گناهان و خطاهایی اِعمال شود که در کلام خدا مشخص شده‌اند و شبان نه برحسب حدس و گمان بلکه با اطمینان می‌تواند در مورد آنها با فرد سخن بگوید. همچنین مشکل فرد ابتدا باید در خلوت با خود وی مطرح شود و به او فرصت داده شود تا از عملکرد اشتباه خود توبه کند. شبان نیز در این حین با دعا، مشورت و همراهی با فرد خاطی باید به او کمک کند تا از شرایطی که در آن قرار گرفته، آزاد شود. در برخی موارد که فرد اسارتی جدی چون اعتیاد به مواد مخدر و الکل دارد، کمک و همراهی درازمدت شبان و استفاده از منابع دیگر و یا حتی ارجاع او به مراکز بازپروری یا روانشناس برای آزادی وی از شرایط اسارت‌باری که دارد، ضروری است.

 در مشاورۀ شبانی و فنون مشاوره مبحثی تحت عنوان مشاورۀ مواجهه‌ای (Confrontational Counseling) وجود دارد که در مورد افرادی که مشکلات شخصیتی خاصی دارند و در مورد اعمال‌شان احساس گناه نمی‌کنند، به‌کار گرفته می‌شود. در مشاورۀ مواجهه‌ای تلاش می‌شود تا فرد با عواقب رفتار نادرست خود و آسیبی که از آن به خود و دیگران وارد می‌کند، مواجه شود. مشاورۀ مواجهه‌ای عمدتاً در مورد افرادی باید انجام شود که از گناه و رفتار ناشایست درک درستی ندارند و وجدان اخلاقی به‌گونه‌ای درست در آنها شکل نگرفته است. در مورد این افراد روشهای عادی توبیخ و تأدیب مؤثر واقع نمی‌شود زیرا قادر به دیدن گناه و خطای خود نیستند و عواقب و نتایج مخرب رفتارشان باعث تغییر رفتار آنها نمی‌گردد. در این‌گونه مشاوره، هدف نه فقط روبه‌رو ساختن فرد با مشکلات شخصیتی خود و اثرات و نتایج گناه است، بلکه همچنین تلاش می‌شود تا موجبات رشد وجدان اخلاقی فرد نیز فراهم آید. 

عامل دیگری که در انضباط شبانی و توبیخ و تأدیب باید به آن توجه داشت، نقش روح‌القدس است. شبان همواره باید این موضوع را مد نظر داشته باشد که اگرچه او به‌عنوان شبان نقش مهمی در بهبود شرایط روحانی افراد دارد و توبیخ و تأدیب او می‌تواند اشخاص را بیدار سازد، اما روح‌القدس است که افراد را به گناهان‌شان ملزم می‌سازد و می‌تواند آنها را با وضعیت واقعی‌شان روبه‌رو سازد. شبان نه می‌تواند، و نه باید، نقش روح‌القدس را در ملزم کردن اشخاص به گناه بازی کند. بنابراین، او پس از انجام وظایف خود در این موارد و دادن تذکرات لازم، باید دعا کند تا روح خدا افراد را متوجه وضعیت‌شان سازد. گاهی به دلایل مختلف ممکن است افراد به عملکرد روح‌القدس واکنش نشان ندهند و از رفتارهای گناه‌آلود خود دست نکشند. در این‌گونه مواقع شبان باید اقدامات عملی دیگری در مورد این اعضا انجام دهد تا آنها به شکل جدی‌تری به شرایط روحانی خود بیندیشند.

در دنیای معاصر در بسیاری از کلیساها گاهی انضباط کلیسایی و توبیخ و تأدیب شبانی، چنانکه باید انجام نمی‌شود و عملکردهای شبانی در این زمینه نابسنده است. در برخی کلیساها نه فقط انضباط روحانی از سوی شبان اعمال نمی‌شود، بلکه در مورد گناه و توبه و ضرورت داشتن زندگی مقدس نیز موعظه نمی‌شود، و در نتیجه به‌تدریج سازش با گناه و همشکل شدن با جهان به ویژگی غالب حیات کلیسا تبدیل می‌شود. در مورد فقدان انضباط روحانی به عوامل مختلفی می‌توان اشاره کرد که در این نوشتار می‌خواهیم به دو عامل مشخص اشاره کنیم: عامل اول ترس شبان در مورد از دست دادن اعضای کلیسا است. برای برخی شبانان حفظ اعضا به هر قیمت به هدف اصلی تبدیل می‌شود و شبان از انجام هر کاری که به ترک کلیسا از سوی اعضا منجر شود، خودداری می‌کند. کم شدن اعضای کلیسا به کم شدن درآمدهای کلیسا نیز منجر می‌شود. از سوی دیگر، اگرچه رشد کلیسا از ویژگی‌های کلیسای سالم است و کلیسای زنده باید پیوسته شاهد توبه گناهکاران و ورود اشخاص جدید باشد، اما وقتی این ویژگی تنها ملاک اصلی موفقیت کلیسا محسوب می‌شود و رشد کیفی و روحانی کلیسا و رعایت معیارهای اخلاقی و روحانی عهدجدید مغفول می‌ماند، برای شبان حفظ اعضای موجود و پیوستن اعضای جدید به هدف اصلی تبدیل می‌شود. در برخی موارد ممکن است شبان به‌خاطر رعایت معیارهای روحانی و سازش نکردن با گناه و عدم مدارا با عضوی که سالها در گناه زندگی کرده و حاضر به تغییر نیست، مجبور شود علی‌رغم میل باطنی و در هماهنگی با دیگر رهبران کلیسا، عضوی را از کلیسا اخراج کند. کلیسا در عین حال که با بشارت و خدمت به دیگران رشد می‌کند و اعضایش بیشتر می‌شود، ممکن است به‌خاطر رعایت معیارهای کتاب‌مقدس در مورد زندگی روحانی، برخی اعضا را نیز از دست بدهد. اما در نهایت خدا کلیسایی را که بر اساس معیارهای کتاب‌مقدس عمل می‌کند، برکت می‌دهد و علی‌رغم همه فراز و نشیب‌ها، کلیسا از نظر کمی و کیفی روندی صعودی می‌یابد. اما اگر تنها مِلاک موفقیت در کلیسا افزایش اعضای آن در نظر گرفته شود، این خطر هست که انضباط روحانی جدی در آن اعمال نشود.

عامل مهم دیگری که در اِعمال صحیح انضباط روحانی وقفه ایجاد می‌کند، وجود کلیساهای متعدد در کنار یکدیگر و باز بودن درِ آنها به‌روی اعضای خاطی و یاغی دیگر کلیساها است. متأسفانه به‌خاطر وجود رقابت بین فِرَق مختلف کلیسایی، گاهی فردی که از سوی شبانانش توبیخ و یا از کلیسا اخراج شده، به کلیسایی دیگر می‌رود و بسیاری از شبانان به‌خاطر زیاد شدن اعضای جدید، او را می‌پذیرند و در مورد علل ترک کلیسای قبلی از او پرس و جو نمی‌کنند. بدین‌شکل ممکن است عضو خاطی و نافرمانِ پیشین در کلیسای جدید هم به رویه سابق خود ادامه دهد و پس از برخورد با تأدیب شبان جدید، به کلیسای دیگری برود و سال‌ها در حال چرخیدن در کلیساهای مختلف باشد و هیچگاه احساس نکند که نیاز به تغییر و توبه دارد. بنابراین، ایماندارانی را می‌بینیم که توبه نکردنشان، آنها را از مشارکت در حیات کلیسایی محروم نمی‌کند زیرا همیشه کلیساهایی هستند که حاضرند با آغوش باز آنها را بپذیرند. فرقه‌گرایی و ناهماهنگی بین فِرَق مختلف کلیسایی آسیب‌های زیادی به بدن مسیح می‌زند و اِعمال جدیِ انضباط شبانی را مشکل می‌سازد. 

خدمت شبانی بسیار جدی و دشوار است و توبیخ و تأدیب و اِعمال انضباط روحانی، بخشی جدایی‌ناپذیر از آن را تشکیل می‌دهد. اِعمال انضباط روحانی نه فقط وظیفه شبان، بلکه رویه‌ای است که همه رهبران و اعضای کلیسا باید خود را ملزم به رعایت آن ببینند و در همکاری و همیاری با یکدیگر بکوشند کلیسا را که عروس مسیح است، بدون عیب و لکه نگاه دارند. مسیح روزی بازمی‌گردد و کلیسا را نزد خود می‌برد، اما او نه عروسی بی‌وفا و آلوده به ناپاکیهای این جهان، بلکه عروسی وفادار و تقدیس‌شده می‌خواهد. مسیح به آبِ کلام کلیسا را می‌شوید (افسسیان ۵:‏۲۶) و با عمل روح‌القدس آن را تقدیس می‌کند (۱پطرس ۱:‏۲). اما او شبانان و خادمان را نیز به کلیسا بخشیده تا بر جانهای مؤمنان دیدبانی کنند (عبرانیان ۱۳:‏۱۷)؛ در واقع آنها همکاران و همخدمتان مسیح در آماده‌سازی عروس او هستند و انضباط شبانی یکی از راه‌کارهای مهمی است که باید به‌کار گرفته شود تا کلیسا آن عروس زیبایی شود که مشتاق ملاقات با داماد و شایسته اوست.