«شیر» و «گوشت» در مسیحیت آغازین و در روزگار ما
در بررسیِ جامع تعمید از دیدگاه کتابمقدس باید نقش تعلیم را در آمادهسازی متقاضیان تعمید در نظر گرفت. اگرچه میزان و عناصر تعلیم در آمادهسازی تعمیدگیرندگان در مسیحیت اولیه قابل بحثند لیکن نمیتوان در خصوص تعلیمی که همراه تعمید بود، تردید نمود.
تعمید ورود شخص به زندگی مبتنی بر تعلیم بود. شرح کلیسای اولیه، چنانکه در کتاب اعمال آمده، به نقش تعلیم در جامعۀ مسیحی اشاره دارد. پیروان عیسای قیامکرده خود را پیروان “طریقت” یا “شاگردان” میخواندند. کلمۀ “شاگرد” احتمالاً شکل موجز عبارت «شاگردان خداوند» (۹:۱)بود. پیوستن به کلیسا بهمثابۀ پیوستن به اجتماعی بود که خود را وقف آموختن تعالیم عیسی و زندگی بر اساس آنها کرده بود.
با توجه به عملکرد کلیسای اولیه، بیانات سی. اس. لوئیس خطاب به حقجویان امروز بهجاست. «خدا همانقدر از تنبلی در بهکارگرفتن عقل کراهت دارد که از تنبلیهای دیگر. اگر قصد مسیحی شدن دارید، شما را هشدار میدهم که گام در راهی میگذارید که همه چیزتان را میطلبد، عقل و هوش و هرچه دارید. اما خوشبختانه این سکه روی دیگری هم دارد. هرکه صادقانه قصد مسیحی شدن دارد زود درمییابد که عقل و هوشش تیز شده. اینکه مسیحی شدن تحصیلات خاص نمیطلبد بدین سبب است که مسیحیت خودْ تحصیل است.»
با توجه به نقش محوریِ تعلیم و آموزش در مسیحیت اولیه، وضعیت آن در کلیساهای معاصر ممکن است تعجبانگیز باشد.
مؤسسات آموزشی، اگر صحیح عمل کنند، خود را سازمان میدهند تا بهنحوی فزاینده و روز افزون، سطح مهارتهای خود را بالاتر ببرند. رشد مهارت مستلزم رشد فزایندۀ تعلیم است- یعنی مراحل مشخص آموزش و مهارتهای عملی. سطوح نمرات در مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان، و همچنین تعداد فزایندۀ واحدهای آموزشی و پیشنیازهای رشتههای دانشگاهی، همه نشاندهندۀ فرض رشد مهارتند. حتی برنامههای ورزشی نیز برای افراد در سنین مختلف دورههای آموزشی متنوعی دارند.
اما آیا امروزه سطوح مشخصی برای آموزش شاگردان عیسی وجود دارد؟ به تجربه دیدهام که فقط برخی کلیساها بر اساس سطح بلوغ روحانی افراد کلاسهای تعلیمی مختلف برگزار میکنند. اما اغلب کلاسی در مورد کتابمقدس برگزار میشود و از آن انتظار میرود به همۀ ایمانداران در سطوح مختلف خوراک دهد، از جوان و نوایمان گرفته تا سالمند و بالغ و غیره. ممکن است بپرسیم از اینگونه تعالیم چه ایمانی حاصل میشود؟ آیا کلیسای معاصر تنها نهادی است که شیوۀ تعلیمیِ آن از رشد محروم مانده است؟
برعکس این روش، کلیسای باستان انتظار داشت ایمانداران در شاگردی رشد کنند و تعالیم خود را مطابق نیازها و توان آنها تنظیم میکرد. نوشتههای عهدجدید نشان میدهند که این از روزگار آغازین کلیسا رعایت میشده است.
اگر از پیروان اولیۀ عیسی میپرسیدند که موارد تعلیمی را دستهبندی کنند به احتمال زیاد از واژگان رایج امروز استفاده نمیکردند. حتماً از واژۀ “الهیات” پرهیز میکردند. اگرچه پیروان اولیه اغلب خود را دارای “فلسفهای” میدانستند، اما این واژه به گفتمان یا تعلیمی خاص دراین زمینه اشاره نداشت.در اینجا، فلسفه برشیوهای منسجم و جامع برای زندگی دلالت نداشت و موضوع درس و بحث نبود.
مسیحیان اولیه در کنار استفاده از واژگانی چون «تعلیم»، «پند و اندرز»، «تشویق»، «وعظ»، و «بشارت» استعارۀ مرکب و خاص دیگری را برای اشاره به سطوح مختلف تعالیم بکار گرفتند. هدف این مقاله بررسی مجموعه استعارات است.
استعارۀ شیر و گوشت (یا غذای سنگین)، اگرچه در سراسر عهدجدید به چشم نمیخورد، لیکن در چند جای آن آمده است (۱قرنتیان ۳:۲و عبرانیان ۵:۱۲. واژۀ “شیر” همچنین در ۱پطرس ۲:۲ آمده، البته بدون تقابل با گوشت). بهعلاوه، بررسی منصفانۀ نگرش مسیحیت اولیه در خصوص «تنوع» و «تکثر» نشان میدهد که بهکارگیری این استعاره انسجام معناییِ بسیاری داشته است. دستِکم، من بر این اساس بحث خواهم کرد.
درست است که فلاسفۀ باستان برای نامیدن جنبههای مختلف فرایند آموزش از استعارههای خوردن و گوارش (هضم) استفاده میکردند، لیکن استعارههای آنان در مورد مطالعه یا آموختن بهمثابه خوردن، بر پایۀ نوعی توازی میان روح و جسم استوار بود. همچنانکه بدن به خوراک برای بقا نیاز دارد، روح نیز برای رشد به حقیقت نیازمند است.
فلاسفه اغلب بهطور خاص روی مطالعه تمرکز میکردند. استعارۀ خوردن در این زمینه به آداب مطالعه اشاره داشت. مثلاً میگفتند که شخص ممکن است ولع داشته باشد و بیش از توان ذهنیاش مطلب ببلعد. نتیجه هم چیزی نیست مگر رودل کردن و اغتشاش فکری. بلعیدن یکبارۀ حجم زیادی از مطالب سبب میشود شاگرد چیزی را که سریع و بدون هضم بلعیده است «بالا آوَرَد». در زبان انگلیسی برای بیان این معنا، از کلمۀ sophomore استفاده میشود (که مفهوم لغوی آن با توجه به ریشههای یونانیاش) یعنی فرزانۀ ابله! چنین شاگردی آموختههای سنگینی را که نتوانسته هضم کند، با شور و اشتیاق تکرار میکند یا به عبارتی بالا میآورد، اما یک کلمه از معنی گفتههایش را نمیداند! ممکن است صورت گفتههایش درست باشد، اما مبانی فکری و تجربی لازم برای فهم موضوع را ندارد.
تمایزی که مسیحیان اولیه بین شیر و گوشت یا غذای سنگین قائل بودند، بیارتباط با تشبیه یادگیری به تغذیه نزد فیلسوفان نبود. لیکن با تعالیم فلاسفۀ ملحد یکی نبود. استعارهای که مسیحیان استفاده میکردند در بستر استعارههای همریشهای افادۀ معنا میکرد که در میان مکاتب فلسفی همتا نداشت. بدینسان، تمایز خاص بین شیر و غذای جویدنی، یک طیف معنایی متمایز را در جنبش عیسی شامل میشد.
چه عناصری سازندۀ طیف استعارههایی هستند که استعارۀ شیر و گوشت در بطن آنها معنا مییابد؟ عنصر اول به خاطرات آغازین کلیسا از تعلیم عیسی بازمیگردد. عیسی در مَثَلهایش پیامش را دربارۀ پادشاهی خدا به «بذر» تشبیه کرد. کلمات «اسپرما، اسپورا، و کلمات مشابه» را میتوان هم در بستر تاریخ بهکار برد هم در حوزۀ بیولوژیک. مردمان کهن بین ذرات آغازگر حیات گیاهی و حیوانی تمایز دقیقی قائل نمیشدند.
در مَثَلهای اناجیل همنظر، [۱]Synoptic Gospels – منظور سه انجیل متی، مرقس و لوقا است که وقتی در یک نظر به آنها مینگریم شباهتهای زیادی در آنها … Continue reading عیسی تصویری از کشاورزی بهکار میگیرد. «بذرها» بر خاکهای متفاوتی میافتند که تعیینکنندۀ پذیرش و تأثیر آنها هستند. بدینسان، پذیرش و تأثیر پیام عیسی نیز به قلب شنوندگان بستگی دارد. بذر نوعی جدید از حیات گیاهی پدید میآورد. اما استعارۀ بذر گیاهی بهوضوح به آغاز نوینی از حیات انسانی اشاره دارد.
این کلمات در بافت و زمینههایی که به معنای استعاری کلمه، بیولوژیک یا زیستی هستند نیز کاربرد دارند. برخی از پیروان اولیۀ عیسی اذعان میداشتند که حیاتی نوین از کلام خدا پدید میآید، و بدین منظور از استعارۀ «بذر» استفاده میکردند که نطفه یا آغازی برای جسمی نوین پدید میآوَرَد. بدینسان، بشارت را میتوان بهطور استعاری «بهوجود آوردن» یا «تولید کردنِ» حیات نوین تعریف کرد. کسی که حیاتی نوین در او پدید آمده بود، دارای «تولد تازه» یا «تولدیافته از بالا» خوانده میشد. ریشۀ کلمۀ “گِننائو” (gennaō) را میتوان «بهدنیا آوردن» یا «مولود و متولد ساختن» ترجمه کرد، بسته به مؤنث و مذکر بودنِ فاعل جمله. در انجیل یوحنا، خدای پدر است که مولود میسازد، بنابراین، بهطور استعاری فاعلِ مذکر است. خوانندۀ هوشیار انجیل یوحنا از همان آغاز به فحوای مذکر بودنِ فاعل توجه خواهد کرد. زیرا نور حقیقی به ایمانداران حق میدهد تا فرزندان خدا شوند. آنان که نه با تولدی بشری، (در یونانی: «نه از خونها») نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند.
بهلحاظ شبانی، مهم است که بین «مولود کردن» یا «تولید کردن» و «تولد تازه یافتن» تمایز قائل شویم، زیرا ما تحت تأثیر ایدههامان زندگی میکنیم و زبان نیز ادراک ما را شکل میدهد. وقتی از تعابیر رایج برای «تولد تازه» استفاده میکنیم، ذهنمان دورۀ زمانیِ کوتاه و نفسگیر ظاهر شدن طفل را تداعی میکند. تولد معمولاً بین چند ساعت یا حتی یک روز کامل طول میکشد. از سوی دیگر، وقتی از تولد یافتن از بالا سخن میگوییم طبیعتاً انتظار داریم عوامل بسیاری در این فرایند رشد و تحول دخیل باشند. توبه و بازگشت را معمولاً «تولد تازه یافتن» میفهمیم، چیزی مثل تجربۀ «راه دمشق» برای پولس. اما توبه و بازگشت بهمثابه «تولد یافتن از بالا» شخص را برای شرایطی آماده میسازد که ممکن است یکسال طول بکشد و آنهم در قالب جستجو و تغییر شکل یافتنِ تدریجی بهسوی زندگیِ نوین.
البته، نه تولد یافتن نه تولید شدن، هیچیک هدف نهاییِ این مجموعه استعارات نیست. وقتی زندگی نوین پدید آمد، شخص همچون نوزاد پا به دنیا میگذارد و بهسوی بلوغ کامل پیش میرود. بارداریِ روحانی به تولد یک زندگی جدید میانجامد که در آغاز مستلزم تغذیۀ روحانی و اخلاقی مناسب برای این مرحله است. هر مرحله از رشد تغذیۀ خاص خود را میطلبد.
حال که قالب این استعاره را توضیح دادیم، میتوانیم به شرح اهمیت تمایز بین شیر و گوشت و مصداقهای آن بپردازیم.
لیکن پیش از شرح بیشتر، لطفاً در نظر داشته باشید که این قالب طبیعتاً در مورد توبه و بازگشت و بلوغ روحانی انتظاراتی در سطوح مختلف و مبتنی بر فرایندی تدریجی پدید میآورد. هدف فقط «تولد تازه یافتن» نیست بلکه رشد و بلوغ است. امیدوارم از اینکه میگویم این فرایند ممکن است حتی چند دهه بهطول بینجامد رنجیدهخاطر نشوید. ما اکنون شاهد هزاران تن هستیم که «تولد تازه» یافتهاند اما قصدی برای رشد و بلوغ یافتن و رسیدن به پری مسیح ندارند (افسسیان ۴:۱۳). در مسیحیت اولیه، تبدیل و تحول طولانیتر و کاملتری را انتظار داشتند. تمامی زندگی در مسیح تازه میشود- شکلی نوین از حیات انسانی که مستقیماً از تعالیم عیسی نشأت مییابد.
محتوای «شیر» روحانی: Catechetical یا تعلیم پیش از تعمید
اگرچه چندین نوشتۀ عهدجدید به «شیر» و نیاز خوانندگانشان به «شیر» اشاره میکنند، اما محتوای این واژه، بدون استثنا، ضمنی مانده است. مثلاً نویسندۀ نامه به عبرانیان فهرست کوتاهی از موضوعاتی ارائه میکند که جزو «شیر» هستند (۶:۱-۲). از قضای روزگار ما این فهرست را اتفاقاً به این دلیل داریم که نویسنده میخواهد بگوید که باید از آن فراتر رفت (۶:۳). با اینحال، فهرست ارائهشده سازنده است زیرا تعالیم بنیادین مسیحیت اولیه را، چنانکه نویسندۀ عبرانیان از آن آگاه بوده، شامل میشود.
چهار موضوع بهعنوان معادل برای «شیر» فهرست شدهاند. ترتیب موضوعی ممکن است به ترتیب و توالی تعلیمات اشاره داشته باشد. به بیانی دیگر، ممکن است برای سؤالی که اکنون مطرح میکنیم پاسخی بیابیم. فرض کنید شخص «حقجویی» در قرن اول در خصوص ایمان کلیسا تحقیق میکرد. بدینسان، محتوا و ترتیب تعلیمات اولیهای که به او میدادند چه میبود؟ من این فهرست را از چشمانداز فوق ارائه خواهم داد.
۱. تعلیم اولیه دربارۀ مسیح (عبرانیان ۶:۱)
به حقجوی واقعی ابتدا خلاصهای مهم از روایت عیسی بهعنوان تبلور امیدهای مسیحایی ارائه میشد. برای شخصی از زمینۀ غیریهودی، شرح کوتاهی از کار پیشین خدا در قوم اسرائیل ضروری مینمود. تعالیم بعدی چارچوبی روایتی و موجز از روایت عیسی ارائه میکرد که شرح خلقت و طغیان آغازین بشر، طوفان و تقسیم شدن ملل، برگزیدن ابراهیم، خروج از مصر و اِعطای تورات، انتخاب شدن داوود، شهادتهای نبوتی، تبعید و بازگشت یهودیان را شامل میشد.
لیکن تأکید اصلی روی زندگی، تعالیم، مرگ و قیام عیسی بود. بیان این وقایع با تعابیر رایج در عهدجدید، که در عبرانیان به آنها اشارات معدودی شده (فقط در ۴:۲، ۶)، همانا موعظۀ انجیل بود. برای تسهیل در درک امور، خوانندۀ انجیل چنین میفهمید که همه چیز به اناجیل ختم میشود. روایت عیسی همانا انجیل در مسیحیت آغازین است. روایت عیسی قاعدهای بود برای توبه و ایمان آوردن کلیسای اولیه.
۲. بنیان نصایح اخلاقی (عبرانیان ۶:۱)
نویسندۀ عبرانیان خیلی کوتاه از «اعمال منتهی به مرگ، و ایمان به خدا» سخن میگوید. ترجمۀ ما از این عبارت اغلب آن را جذب دیدگاه الهیاتی خاصی میسازد که تهرنگی از الهیات پولس دارد ولی در اصل لوتری و عبارتست از رهایی از «اعمال شریعت». اما نویسندۀ عبرانیان چیزی واقعاً متفاوت در نظر دارد. «اعمال مرده» اشاره به اعمال غیراخلاقی و زندگی بتپرستانهای دارد که منتهی به مرگند. این جزو دفاعیات یهودیت معبد دوم و اعلان آغازین مسیحیت اولیه بود.
ساختار اساسیِ نصایح اخلاقی بهگونهای است که فرد را در برابر دو گزینه قرار میدهد. (به بیانی دیگر، اندرزی که انتخاب بین خوب و بد را که منتهی به زندگی یا مرگ میشود پیش روی انسان قرار میدهد). از منظر منهیات، شخص حقجو میآموخت که از اعمال بد و منتهی به مرگ بپرهیزد. اتکا به بتها، که تهی و بیهودهاند، منتهی به حماقت و مرگ میشود. پیروی از شیوۀ زندگی امتها را نیز باید رد میکردند. اما از منظر نصایح، به معنای اتکای روزافزون به خدا بود. نوگرویدگان با آموختن توکل به خدای زنده، زندگی نوینی را کشف میکردند.
۳. تعالیم اساسی دربارۀ فرایض و آداب زندگی و عبادت جمعی (عبرانیان ۶:۲ب)
نوایمانان همچنین باید ضمن رعایت آداب عبادت جمعی، میآموختند که چگونه در جمع زندگی کنند. این مرحله از تعلیم شامل نظم و خِرَد برای زندگی جمعی میشد.
«آموزش تعمیدها و دستگذاریها» جزو تعالیم پایهای بودند. واژۀ جمع «تعمیدها» احتمالاً بدینمعنا است که این تعلیم بر اساس رویکرد قیاس و تقابل بوده است. تعمید در نام عیسی، به معنای صحیح و واقعی، فقط تعمیدی دیگر نبود، و با غسلهای مداوم دیگر که در مراسم طهارت توسط فریسیان و نهضت نوظهور رابیها و شاگردان یحیی انجام میشد کاملاً تفاوت داشت (ن.ک. اعمال ۱۸:۲۴-۲۶). آنها که به جمع پیروان عیسی میپیوستند میبایست تمایز تعمید گرفتن در نام او را خوب میفهمیدند.
برای «دستگذاریها» دو مصداق میتوان فرض کرد. دستگذاری به هنگام تعمید که میتوانست نماد تأییدی از جانب روحالقدس باشد (ن.ک. اعمال ۸:۱۴-۱۷؛ ۱۹:۵-۶) لیکن گزینۀ محتملتر در این متن، رسمی است برای آغاز مأموریت و تحکیم خدمت (۱تیموتائوس ۴:۱۴؛ ۵:۲۲؛ ۲تیموتائوس ۱:۶) که در تورات نیز سابقه دارد. بهعنوان نمونه، موسی بر یوشع دست نهاد و او را به رهبری منصوب نمود (اعداد ۲۷:۱۵-۲۳؛ تثنیه ۳۴:۹). گزینۀ دوم محتملتر است زیرا نویسندۀ عبرانیان به کسانی اشاره میکند که اخیراً از کنیسهها اخراج شده بودند. در چنین شرایط حادی، او تفاوتهای بین دو جنبش را برمیشمارد. کنیسهها اگرچه نام «سِمیخاه» (semikhah بهمعنای دستگذاری) را برای مراسم انتصاب رابیها به خدمت حفظ کردند، لیکن بهجای گذاشتن دست بر آنها صرفاً آن را زباناً اعلام میکردند؛ به احتمال زیاد بهخاطر اینکه بین آداب خود و آداب پیروان نهضت عیسی تمایزی قائل شوند. این رسم فراخوانی بود برای روحالقدس تا قوت لازم را برای خدمت به خادم خود ببخشد. (تثنیه ۳۴:۹)
حتی از نظر تعهد شخصی، نوگرویدگان میبایست با طیف خدماتی که در بطن جامعۀ مسیحی با قوت روحالقدس انجام میگرفت آشنا میشدند. این در آغاز زندگی جمعی برای آنها الگویی فراهم میساخت. بدینسان، این دو آیین، ساختاری اساسی برای زندگی جمعی در کلیسای اولیه فراهم میکردند.
این عنصر از تعالیم دینی شامل حکمت عملی است. زندگی کلیسایی برای نوایمانان ممکن است قدری گیجکننده باشد. اگر این ساختارها رسماً ارائه نمیشدند، کلیسا قطعاً بهطور غیررسمی ناگزیر به ارائهشان میشد زیرا فقدانشان همانا باعث ایجاد تنش و بینظمی در جامعۀ مسیحی میگشت.
۴. اشاره به مفاهیم اساسی در مورد آخرتشناسی (اسکاتولوژی) (عبرانیان ۶:۲ب)
سرانجام، به حقجو تعالیمی در مورد «قیامت مردگان و مجازات ابدی» داده میشد. اینها عناصر بنیادینِ تعالیم مسیحی در مورد جهان آینده هستند. این انتظارات نه تنها برخاسته از روایات اناجیلاند، بلکه با رهنمودها و پندهای اخلاقی و مذکور در نامههای عهدجدید نیز هماهنگی دارند.
البته تعالیم قرون بعدی به انگیزههای اخلاقی اشاره دارند که ایمان به داوری آینده را در نوگرویدگان پدید میآوَرد. اگرچه بین نصایح اخلاقی مکاتب فلسفی و منابع مسیحیت اولیه تشابهاتی وجود دارد لیکن ثمرۀ رهنمودهای مسیحی بسی بیشتر متحولکنندهاند. چرا؟ زیرا بهزعم متفکران اولیۀ مسیحی، این تفاوت را میتوان ناشی از دیدگاه مسیحیت دربارۀ امور نهایی (اسکاتولوژی) دانست. اگرچه فلاسفه در مورد حقایق اخلاقی سخن میگفتند، قدرت نداشتند رفتار خود را تغییر دهند، زیرا به داوریِ آینده و قیام مردگان اعتقادی نداشتند. ایمانِ واقعی تقویتکنندۀ تحول اخلاقی است.
برنامۀ آموزشیِ مربوط به مرحلۀ «شیر» چقدر رایج بوده است؟
این خلاصۀ تعالیم احتمالاً در مسیحیت اولیه شایع بوده است. البته اثبات قطعی این فرض مقدور نیست. زیرا بنا به طبیعت موضوع، هر نظری در مورد آن نوعی گمانهزنی است. ما فقط بر مبنای برخی متون میتوانیم به نتایجی دست یابیم. با اینحال، چون به هرروی در این مورد باید نظری داشت، من عقیده دارم که اگر فرض را بر این بگذاریم که این تعلیمات به همین شکل ادامه یافتند همان اندازه فرض ما معقول است که بگوییم تعالیم متفاوتی ارائه میشدند. در واقع، اگر ترتیب موضوعاتی که در عبرانیان ۶:۱-۲ آمدهاند، کموبیش نشاندهندۀ ترتیب و توالی تعالیم در جماعتهای اولیه مسیحی هستند، میتوان احتمالات دیگر را تقویتکنندۀ این فرض دانست.
بهعنوان مثال، تعلیم کوتاهشده در نامه به تسالونیکیان و محتوای تعلیم متعاقب آن توسط پولس رسول را در نظر بگیرید. ۱تسالونیکیان فرض را بر این میگذارد که خوانندگان پولس پیام انجیل را شنیدهاند و با عیسی آشنا شدهاند «که ما را از عقوبت آینده میرهاند» (۱تسالونیکیان ۱:۱۰). پولس به جهت یادآوری، بر نصایح اخلاقی که پیشتر دریافت کردهاند تأکید میکند (۴:۱-۱۰ الف). توضیحات تازهای که ارائه میدهد عمدتاً به دو مقولۀ پیشین مرتبطند. مخاطبان او در خصوص مسائل جمعی به توضیحاتی نیاز دارند- مثلاً اینکه چگونه در کار به یکدیگر کمک کنند (۴:۱۰ب – ۱۲)، یا اینکه چگونه در جماعت رفتار کنند (۵:۱۲-۲۲). اما مقولۀ آخر برای تسالونیکیان عمدتاً ناشناخته است. آنها میدانند که عیسی بازخواهد گشت (۱:۱۰)، اما نمیدانند که پیروانِ درگذشتۀ او، از مردگان قیام خواهند کرد (۴:۱۳)؟ چرا آنها از برخی موارد آگاه بودند و از برخی غافل؟ پولس چند هفتهای، و قطعاً کمتر از یک ماه، از شهر دور شده بود (سه شبات، ن.ک. اعمال ۱۷:۲). تعلیم اولیۀ او با این سفر کوتاه شده بود. اگر ترتیب تعالیم ارائهشده در عبرانیان ۶:۱-۲ در مسیحیت اولیه رایج بوده باشد، تمرکز خاص ۱تسالونیکیان میتوانست روی پرداختن به موضوعات قابل پیشبینی و کامل ساختن تعالیم ناتمام قرار گیرد.
هدف از بهکارگیریِ استعارۀ «شیر»: پرورش روحانی در بُعد شخصی
معیار حرکت از تعلیمات مرحلۀ “شیر” بهسوی تعلیمات مرحلۀ «گوشت» یا خوراک جویدنی، مورد توافق نویسندگان عهدجدید است. من پیش از اشاره به این متون، اغلب از شاگردان حاضر در کلاس میپرسم که چه معیاری پیشنهاد میکنند. چگونه میتوان تشخیص داد که شخصی آماده است تا تعالیم غنیتری در مورد پیروی از مسیح بیاموزد؟ ما معمولاً فرض میکنیم که بهترین علامت، موفقیت در آزمونهای مربوط به درک متون عهدجدید است. لیکن، بدینسان از هدف اصلی نویسندگان عهدجدید دور میشویم.
در نوشتههای پولس رسول و نامه به عبرانیان، معیار اصلی برای پیشرفت همانا پرورش اخلاقی است. در این مسیر، درک نویسندگان عهدجدید از هدف آموزش به فلاسفۀ باستان نزدیکتر است تا به درک امروزیِ ما از پیشرفت تحصیلی. از نظر نویسندۀ نامه به عبرانیان هرکه در درک و فهم پارسایی خام و بیتجربه است، به شیر نیاز دارد (۵:۱۳). نوآموزِ اخلاقیات، به برنامهای تعلیمی نیاز دارد که تمرکز آن بر رهنمودهای اخلاقی باشد. اگر شالودۀ این تعلیم گذاشته نشود، مطالعه در سطح عالی ممکن است باعث تخریب شود. «گوشت» مناسب کسانی است که به آسانی خوب و بد را تشخیص میدهند زیرا قوۀ تشخیص جزو طبیعتشان شده است (۵:۱۴). به دیگر بیان، نویسنده به تمرین و ممارست روزانه اشاره دارد، که با «شیر» تعالیم تغذیه و هدایت میشود، تا رفتار و عادات شخص را اساساً متحول کند. پیشرفت اخلاقیِ نوایمان، نه صِرفاً توانایی او در شرح و بیان تعالیم پیشین، نشانگر آمادگی او برای دریافت تعالیم عمیقتر است.
پولس رسول نیز پیش از ارائۀ تعالیم «گوشتین» به همین نشانه توجه دارد. البته او از واژگان خاصی استفاده میکند. او از ۱قرنتیان ۲:۶ به بعد میان «بالغ» (۲:۶) و «روحانی» (۲:۱۳، ۱۵؛ ۳:۱) و نفسانی (۲:۱۴؛ ۳:۱، ۳) تقابلی قائل میشود. او این اعضای نفسانی را «نوزاد» میخواند که محتاج «شیرند» (۳:۱-۲). ضعف اخلاقی آنها نشانگر آن است که هنوز نوزادند. مخصوصاً حسادت و رقابت میان دستههایی از جماعت نشانگر شکست آنها در رسیدن به بلوغ است (۳:۳-۴). آنها همچنان به «شیر» تعلیمیِ بیشتر نیاز داشتند (۳:۲). به احتمال زیاد اگر آنها نشان میدادند که از شالودۀ تعالیم بنیادین برخوردارند، پولس با خوشحالی آنها را به تعالیم عمیقتر و رازهای ایمان (۲:۶) رهنمون میشد.
بنابراین، در چهار عنوان تعلیمی، تحول اخلاقی، کمابیش هدف یا دستِکم نشانۀ اصلیِ موفقیت، برای تعلیمات است. و این در میان پیروان اولیۀ عیسی مورد توافق بوده است.
خوراک «گوشتی» چیست؟
برای ارائۀ شرحی کامل در مورد این استعارۀ مرکب نخست باید به سؤالی پاسخ بدهیم. اینکه، خوراک «گوشتی» چیست؟ متأسفانه عهدجدید به این سؤال پاسخ سرراست نمیدهد. اگرچه نویسندگان عهدجدید تعالیم عمیق و متعالی را «گوشت» یا «جویدنی» میخوانند، اما در متون مد نظر ما، فقط مخاطبان را بهخاطر عدم آمادگی برای دریافت چنین تعالیمی مذمت میکنند.
اما اگر به سنت مسیحی معتقد باشیم، ممکن است سرنخهایی به دست دهد که در درک «خوراک بالغان» در عهدجدید به ما کمک کند. خواننده خود باید تصمیم بگیرد که این سنت معتبر است یا خیر. در متنی مربوط به اواخر قرن دوم میلادی، که آداب دینداری رسولان را با سنتهای غامض مکاتب فلسفی مقایسه میکند، کلمنت اسکندرانی اذعان میدارد که منظور پولس از «شیر» همان تعالیم اولیه است و «گوشت» «تأمل رازورانه و عرفانی». تعالیم «گوشتین»، همچون تعالیم کلیدیِ مکاتب فلسفی، عمداً بهصورت شفاهی به شاگردان داده میشدند تا کتبی. چنانکه کلمنت شرح میدهد، تعالیم «گوشتین» همانا مطالعۀ عمیق عهدعتیق است که در آن قدرت و ذات خدا بهواسطۀ تفسیر تمثیلی شناخته میشود. کلمنت نمونهای نیز میآورد. مثلاً ۱قرنتیان ۵:۷ب را نقل میکند که میگوید «مسیح، برۀ پِسَخ ما، قربانی شده است»، و این را نمونۀ تأمل عرفانی میخواند.
اشارۀ کلمنت بر این کورهراه قدری نور میتاباند. اگر او درست گفته باشد، به زبان پولس «خوراک گوشتین» همانا «راز» است- چیزهایی که خدا از اعصار پیشین در ذهن داشت و در کتابمقدس به آنها اشاراتی شده است، اما فقط در ایام آخر بر پیروان مسیح مکشوف شدهاند (رومیان ۱۶:۲۵-۲۷). ا قرنتیان ۲:۶-۳:۱۷ نیز مؤید چنین قرائتی است. پولس با بالغان از «رازها» سخن میگوید. و به این رازها بهواسطۀ نقلقولهایی از اشعیا اشاره میشود که در آنها حکمت خدا بهواسطۀ صلیب بر پولس مکشوف میگردد. بررسیِ مکاشفۀ پولس از «رازها» نشان میدهد که آنها اغلب تأملی عمیق بر نوشتههای عهدعتیقاند، چنانکه حقایقی را در مورد مسیح و کلیسا پیشگویی میکنند. (ن.ک. رومیان ۱۱:۲۵؛ ۱قرنتیان ۲:۶؛ افسسیان ۵:۳۱-۳۲).
در نامه به عبرانیان نیز خوراک گوشتی معادل راز است. نویسندۀ عبرانیان قصد دارد در تعالیمش از «شیر» فراتر رود و مصمم است چنین کند اگر خدا اجازه دهد (۶:۳). بخش عمدهای از موعظۀ مکتوب او (یعنی نامهاش) دقیقاً شامل تعابیری نمونهشناختی از متون مقدس عهدعتیق است که این تعابیر را پولس مصداق “راز” میداند.
در پرتو این همگراییها، فکر کنم بتوانیم قرائت مسیحشناختی از متون مقدس عهدعتیق را حاوی «گوشت» یا «خوراک جویدنی» بدانیم. مطالعۀ عمیق متون، دستِکم متون برجسته، برای ایماندارانی در نظر گرفته میشد که عمیقاً متحول شده بودند، و این بصیرتها بهطور شفاهی و حضوری به آنها انتقال مییافت تا بهطور مکتوب. برای نوایمانان در حال رشد، «شیر» روحانی در چهار عرصهای که بدانها اشاره کردیم، رهنمودهایی فراهم میساخت و هدف عمده این بود که شخصاً متحول شوند و به شباهت مسیح درآیند.
کاربرد این تعلیم در کلیسای امروز
اگر دیدگاهی که در این مقاله ارائه شد درست باشد، به سؤالی که همواره میان مبشرین و خادمین مطرح است پاسخ میدهد. در تعلیم حقجویان از کجا باید آغاز کرد؟ در مراحل اولیه چه چیزی مناسب است و چه چیزهایی را باید برای مراحل بعدی نگه داشت؟ چه در کتابمقدس رهنمودی دراینباره ارائه شده باشد چه نشده باشد، بههرحال خادمین باید دنبال جواب این سؤالات باشند. بدون هدایت کتابمقدسی ناگزیریم رویکردی از خود ابداع کنیم. لیکن خدا به ما لطف داشته و سرفصلهای دروس مقدماتی لازم را در اختیار ما قرار داده است. بهعلاوه، در این برنامه، تمام نشانههای حکمت عمیق و عملی برای آموزش به حقجویان را میتوان دید. من بهعنوان مبشری کهنهکار در شگفتم که هرگز نتوانستهام به این فهرست از عناوین اساسی چیزی بیفزایم.
اکنون میخواهم طرحی از آموزشهای مقدماتی مسیحی ارائه کنم. نخست، با تعریف داستان زندگی عیسی در اناجیل شروع کنید. بگذارید روایتها در ذهن شنونده سؤال ایجاد کنند، و سعی کنید آن سؤالها را با زندگی، تعالیم، مرگ و قیام عیسی ارتباط دهید. برای اینکه این شرح در خصوص عیسی برای خواننده مفهوم باشد، شرحی خلاصهوار از داستان تعامل خدا با بشریت از خلقت آغازین تا خلقت نوین در عیسی ارائه کنید. همواره عیسی را در کانون صحبت خود نگه دارید.
دوم، از تعالیم عیسی بهره بگیرید – مخصوصاً از موعظۀ بالای کوه. رهنمودهای اخلاقی نیز باید جایگاهی مرکزی داشته باشند. این را بهراحتی میتوان با ارائۀ روایتها در هم تنید. وقتی روایات عهدعتیق و عهدجدید را بازمیگویید، نکات مثبت و منفی را در آنها برجسته کنید- توکل به خدا موجد حیات است، و اعمال خلاف ارادۀ او مایۀ مرگ. اکثر تعالیم اخلاقیِ عیسی در مواجهه با افراد خاصی بیان میشوند که طی آن رهنمودها و اصلاحات لازمه را فراهم میآورند. ما نیز باید رهنمودهای اخلاقی را در چارچوب روایات بگنجانیم.
سوم، پیوستن به کلیسا مقولهای برای آینده نیست. ما مردم را بهسوی ایمان آوردن به عیسی هدایت میکنیم و هرگز نباید این مهم را از کانون توجه خود دور سازیم. لیکن، ایمان آوردن شامل پیوستن به جامعهای است از شاگردان عیسی. باید از روی محبت ترتیبات لازم برای زندگی در یک جماعت جدید ایمانی را فراهم کنیم و بر اساس اصول کتابمقدس و الهیات، لزوم آن را ثابت نماییم. ما ایمانداران قدیمی گاه فراموش میکنیم که زندگی و آداب کلیسایی چقدر ممکن است برای بیایمانان عجیب باشد. بنابراین، اگر در مورد چگونگی امور در جماعت کلیسایی توضیحاتی بدهیم، هم مسیحیان جدید را از گیجی درمیآوریم و هم از نگرانی آنها میکاهیم.
سرانجام، به شرح قیام مردگان و فرارسیدن روز خداوند بپردازید. امید انگیزهبخش است. نوگرویدگان در روند تغییر زندگیشان، روزهایی سخت میگذرانند. بنابراین، انتظارات صریح و روشن، اراده را متمرکز میسازند و تغییر پدید میآورند. شرحی اساسی در خصوص امید مسیحی، تمام انگیزههای لازم و مفید را فراهم میسازد.
مترجم: نادر فرد
پاورقی
↑۱ | Synoptic Gospels – منظور سه انجیل متی، مرقس و لوقا است که وقتی در یک نظر به آنها مینگریم شباهتهای زیادی در آنها میبینیم. مترجم |
---|