Free ebook download

آشنایی با مدرسۀ الهیات مسیحی نصیبین در ایران باستان

شهر نصیبین در حال حاضر در جنوب ‫شرق کشور ترکیۀ امروزی و در مقابل شهر قمشلی سوریه و در پنجاه کیلومتری جنوب شرق ماردین واقع شده است

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

عیسی آنجا را ترک گفت و در منطقۀ صور و صیدون کناره جست. روزی زنی کنعانی از اهالی آنجا، نزدش آمد و فریادکنان گفت: «سرور من، ای پسر داوود، بر من رحم کن! دخترم سخت دیوزده شده است.» امّا عیسی هیچ پاسخ نداد، تا اینکه شاگردان پیش آمدند و از او خواهش کرده، گفتند: «او را مرخص فرما، زیرا فریادزنان از پی ما می‌آید.» در پاسخ گفت: «من تنها برای گوسفندان گم‌گشتۀ بنی‌اسرائیل فرستاده شده‌ام.» امّا آن زن آمد و در مقابل او زانو زد و گفت: «سرور من، مرا یاری کن!» او در جواب گفت: «نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن روا نیست.» ولی زن گفت: «بله، سرورم، امّا سگان نیز از خرده‌هایی که از سفرۀ صاحبشان می‌افتد، می‌خورند!» آنگاه عیسی گفت: «ای زن، ایمان تو عظیم است! خواهش تو برآورده شود!» در همان دم دختر او شفا یافت.

متی۱۵:‏۲۱-‏۲۸

یکی از صفات بارز ایمان حقیقی که در کتاب‌مقدس به آن توجه زیادی مبذول شده است، “پافشاری و اصرار” در تقاضا و درخواست از خدا می‌باشد. در رویارویی افراد مختلف با عیسی، آنان‏ که اصرار می‌ورزیدند، هیچگاه با بی‌توجهی او روبه‌رو نمی‌شدند. برای نمونه، بارتیمائوس کور که علی‌رغم سرزنش و ممانعت مردم، دست از فریاد زدن برنمی‌دارد و حتی برای اطمینان از اینکه صدای او در میان همهمه و عتاب جمعیت به گوش عیسی می‌رسد، بی‌وفقه بر شدت فریاد خود می‌افزاید (مرقس۱۰:‏۴۶-‏۵۲‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏).

برای تأکید بر اهمیت اصرار ورزیدن در دعا، عیسی داستانی را نقل می‌نماید که روایت آن در انجیل لوقا۱۸:‏۱-‏۱۸ درج شده است. در این داستان عیسی دو شخصیت را که از نظر نفوذ و مرتبۀ اجتماعی کاملاً متضاد هم بودند، در مقابل هم قرار می‌دهد: از یک سو بیوه‌زنی را می‌بینیم که نمایندۀ یکی از ضعیف‌ترین اقشار جامعۀ آن روز بود، و از سوی دیگر، قاضی قدرتمندی را که احتمالاً به دلیل اقتدار شغلی و رتبۀ اجتماعی خود، اهمیتی برای هیچ‌کس و هیچ مقامی، حتی خدا، قائل نبود. ولی می‌بینیم که همین بیوه‌زن به‌ظاهر ضعیف، سِلاحی در اختیار دارد که حتی قاضی سنگدل نیز در مقابل آن یارای مقاومت در خود نمی‌بیند. به‌طوری که سرانجام “سماجت و اصرارِ” این بیوه‌زن در دادخواهی، قاضی را به ستوه آورد و او را واداشت تا به درخواست وی رسیدگی کند. با ذکر این داستان و تقابل شخصیت منفی این قاضی با شخصیت مهربان خدا، عیسی بر تأثیر اصرار در دعا و رابطۀ آن با ایمان، بسیار تأکید می‌نماید.

همچنین در انجیل متی۱۵:‏۲۱-‏۲۸ می‌خوانیم که روزی عیسی برای کنار گرفتن از هیاهوی انبوه مردم و شاید به منظور صرف وقت بیشتر با شاگردان خود، به منطقۀ صور و صیدون می‌رود. در آنجا به زنی کنعانی برمی‌خورَد که رفتارش نمونۀ زنده و بارزی از شخصیت بیوه‌زن مذکور در داستان عیسی را به نمایش می‌گذارد. حتی به یک معنا این زن، در پافشاری و اصرار، بر آن بیوه‌زن سبقت می‌گیرد چرا که، حتی لحن ظاهرا توهین آمیز عیسی هم او را از رسیدن به مقصود بازنمی‌دارد. اما، عیسی در واکنش به سماجت و سرسختی‌ این زن، او را خطاب کرده، می‌گوید: «ای زن، ایمان تو عظیم است!»

چقدر شنیدن چنین جمله‌ای از دهان عیسی آن هم خطاب به یک زن اجنبی، می‌توانست برای شاگردان سنگین باشد، چراکه آنها نه‌تنها هیچگاه توسط عیسی مخاطب چنین سخنی قرار نگرفته بودند، بلکه برعکس و به‌دفعات، به خاطر کم‌ایمانی و حتی بی‌ایمانی مورد شماتت عیسی واقع شده بودند (متی۱۴:‏۳۱؛ ۱۶:‏۸ و ۱۷:‏۱۷).

اما عیسی مقصود دیگری را دنبال می‌کرد. او رویارویی با این زن را موقعیتی استثنایی برای عرضۀ تعلیمی عملی در مورد ایمان به حساب می‌آورد. از این رو، به تعمد رفتاری را از خود بروز می‌دهد که بیشتر به رفتار قاضی سنگدل در داستان مذکور در انجیل لوقا شبیه می‌باشد تا به شخصیت مهربان و دلسوزِ همیشگی خود او. 

متی در انجیل خود می‌نویسد که زن کنعانی فریادزنان نزد عیسی می‌آید و علی‌رغم مواجهه با سکوت و بی‌توجهی عیسی، از خواست خود دست نمی‌کشد و فریادکنان به دنبال او به راه می‌افتد .شاید فریاد این زن بیشتر به جیغ و داد و شیون شبیه بود تا به صدای فریادی بلند، چون شاگردان را به ستوه می‌آورد. همان شاگردانی که احتمالاً با دیگران همراه شده بودند تا بارتیمائوس کور را ساکت کنند، این‌بار خود واسطه می‌شوند تا عیسی به درخواست زن رسیدگی نماید با این امید که هرچه زودتر از مزاحمت او خلاصی بیابند. چقدر انگیزۀ شاگردان در این ماجرا به انگیزۀ قاضی سنگدل در داستان عیسی شباهت دارد (رسیدگی به دادخواست دیگران برای نیل به راحتی شخصی خود). 

اما صدای فریاد این زن در گوش عیسی طنین دیگری داشت. برای او این فریاد، موسیقی گوشنوازی بود که توسط ایمان این زن نواخته می‌شد. زنی که اجازه نداده بود تفاوت قومی و دشمنی موجود بین نسل او (بت‌پرست) و نسل یهود (تنها قوم یکتا‌پرست در آن زمان)، مانعی در تقرب او به عیسی ایجاد کند. 

برخلاف شاگردان، عیسی مایل نبود که صدای این موسیقی، خیلی زود خاموش گردد، لذا با بی‌توجهیِ خود مانع به مراتب بلندتری را بر سر راه این زن قرار داد. برای بسیاری از ما، بی‌توجهی از طرف آنان که دوستشان داریم، توهین بزرگی به شمار می‌آید، و گاهی چنان به دل و وجود ما آسیب می‌رساند که شاید هیچگاه قادر به فراموش کردن آن نباشیم. اما این زن برای رسیدن به مقصود، حاضر بود هر بهایی را بپردازد و خود را تا هر اندازه که لازم باشد، فروتن بسازد. او خوب می‌دانست که با چه کسی روبه‌رو است و به‌خوبی آگاه بود که این تنها فرصت ممکن برای آزادی دخترش خواهد بود. القابی که زن کنعانی در خطاب به عیسی به کار می‌بَرد، حاکی از شناختی عمیق از مقام عیسی بود: “سرور من”، “ای پسر داود”.

در پاسخ به درخواست شاگردان مبنی بر مرخص کردن زن (متی۱۵:‏۲۳)، عیسی می‌گوید که تنها برای گوسفندان گم‌گشتۀ بنی‌اسرائیل فرستاده شده است. با این وجود، فضای حاکم بر این واقعه، دلالت بر مفهوم و منظوری دیگری دارد. او که از شفا دادن در روز شَبّات ابایی نداشت و به‌کرّات به غیریهودیان توجه نشان داده بود، چگونه می‌توانست در مقابل التماسهای این زن چنین پاسخی بدهد؟ اما علی‌رغم شنیدن پاسخ عیسی، زن در مقابل او زانو می‌زند و می‌گوید: «سرور من، مرا یاری کن!». و با این عمل خود، معنای تلویحی گفتۀ عیسی را ظاهر می‌سازد. شاگردانی که قصد خلاصی از حضور این زن را داشتند، حال با حیرت کسی را پیش روی خود می‌دیدند که شایستگیهای کامل یک فرزند ابراهیم را در جلوی چشم آنها به نمایش گذاشته بود.

در این برحه، دیگر انتظار می‌رود که عیسی به تقاضای این زن توجه و رسیدگی کند. ولی درخشش جواهر ایمان زن هنوز به طور کامل چشم شاگردان را خیره نکرده بود و پسر خدا درصدد به نمایش گذاردن کامل این ایمان بود. بنابراین، در پاسخ به التماس زن، عیسی مانعی به مراتب بلندتر (یعنی پائین آوردن شخصیت) را بر سر راه او قرار می‌دهد: «نان فرزندان را گرفتن و پیش سگان انداختن، روا نیست». شاید پایمال شدن شخصیت مانعی باشد که عبور از آن برای بسیاری از مردم غیرممکن به نظر برسد ولی گویا هیچ مانعی نمی‌توانست موجب دلسردی، سوءتفاهم و عقب‌نشینی زن کنعانی شود. از این رو، پاسخی بس شگفت‌انگیز به عیسی می‌دهد و می‌گوید: «بله، سرورم، اما سگان نیز از خرده‌هایی که از سفرۀ صاحبشان می‌افتد، می‌خورند!» او حاضر شد سگ سفرۀ فرزندان خدا باشد تا شخصی آزاد در دنیایی به‌دور از خدا.

و با ایمان خود ثابت کرد که شایستگی احراز مقام فرزندی خدا را دارد.

در این واقعه، عیسی با موانعی که ایجاد می‌کند، فرصتهایی را در مقابل زن کنعانی قرار می‌دهد تا قابلیتهای ایمان او را نمایان سازد. ایمانی که هیچ مانعی جلودارش نیست، چون به‌خوبی می‌داند با چه کسی روبه‌رو است؛ کسی که توانائیهایش را حد و مرزی نیست. و درست به خاطر همین شناخت است که زن خود را تا به این درجه فروتن می‌سازد و از خواسته‌ای که دارد، لحظه‌ای عقب نشینی نمی‌کند. براستی این ایمان موجب تکریم و جلال عیسی شد.

بسیاری از ما ایمانداران، پس از روبه‌رو شدن با ناملایمات، در ایمان خود دلسرد شده و امید خود را به قصد نیکوی خدا از دست می‌دهیم. ولی زن کنعانی در تجربه‌ای که با عیسی داشت ثابت کرد که خدا نیکوست، حتی زمانی که در مشکلات ما ساکت است و یا در پاسخ به احتیاجات ما، بی‌توجه و یا حتی سختدل به‌نظر می‌رسد. چقدر عالی است که چنین ایمانی را نمونه و سرمشق زندگی ایمانی خود قرار دهیم، ایمانی که هرگز و به هیچ قیمتی دست بردار نیست.