شهر نصیبین در حال حاضر در جنوب شرق کشور ترکیۀ امروزی و در مقابل شهر قمشلی سوریه و در پنجاه کیلومتری جنوب شرق ماردین واقع شده است. نصیبین، پس از افتادن به دست آشوریان، در ابتدا، پاسگاه مرزی امپراتوری آنان به شمار میرفت. به واقع، در اسناد به جای مانده از آشوریان، ادد نیراری دوم (۸۹۱-۹۱۱ پ.م.)، پادشاه آشور، ادعا میکند که در بین سالهای ۹۰۰-۹۰۱ پ.م. پی در پی نور ادد، پادشاه شهر مزبور، را شکست داده است. با اینحال، گشودن و افزودن نصیبین به قلمرو آشوریان تا یورش دیگری از سوی سپاهیان آشوری که به سال ۸۹۶ پ.م. روی داد، به تأخیر افتاد (Bryce 2009: 513-14). شهر مزبور، بعدها به سال ۶۸ پ.م. توسط لوسیوس لیسیوس، سردار رومی، گشوده شد. از آن پس، نصیبین مابین رومیان و پارتیان دست به دست میشد. در ادامه، از آنجایی که ساسانیان خود را میراثدار هخامنشیان برمیشمردند، در تلاش بودند قلمرو پیشین ایران را از همسایگان بازستانند. در همین راستا، شاپور دوم (۳۷۹-۳۰۹ م.)، امپراتور ساسانی، به سال ۳۶۳ م. نصیبین را تصرف کرد (Neusner 1999: 81). بعدها، اعراب تازه مسلمان، در سال ۶۴۰ م. آن را بر قلمرو خود افزودند. نصیبین تا سدۀ سیزدهم میلادی تحت کنترل اعراب باقی ماند و به شکوفایی خود ادامه داد، اما در آن هنگام به دست نیروهای مغول افتاد. جهانگردی به نام بن بتوتا[۱]Ibn Battuta که در سدۀ چهاردهم میلادی از شهر نصیبین دیدن کرد، در نوشتههای خود آن را شهری در حال افول توصیف کرده است (Sykes 1934: 87).
شکلگیری نخستین هستۀ مدرسۀ الهیات نصیبین
منابع مرتبط با کلیسای سریانی،[۲]این کلیسا در تاریخ با عنوان یعقوبی نیز شناخته میشود. ادعا میکنند که یعقوب نصیبینی، اسقف این شهر، مدرسهای به منظور آموزش الهیات در نصیبین بنیان نهاده بود که خدمات آموزشی و ادبی مهمی به کلیسای سریانی ارائه میکرد. این ادعا بر اساس نوشتههای بارخدهبشابا (فرزند یکشنبه)، که اسقف حلوان، (در شمال سلوکیه-تیسفون)، در اوایل سدۀ هفتم م. بود، مطرح شده است. فرد مذکور کتابی تحت عنوان دلیل تأسیس مدارس تألیف و در آن ادعا میکند که یعقوب، اسقف نصیبین، مدرسهای در آن شهر تأسیس و افرایم (یا اپریم) سریانی مفسر[۳]Mpassqana در زبان سریانی به معنی مفسر است. پرآوازه را به ریاست آن منصوب کرده بود(Murray 2006: 23). یعقوب، اسقف نصیبین، همان یعقوبی است که در شورای نیقیه (۳۲۵ م.) نیز حضور داشت و موضع راستدینی اختیار کرده بود (Ayres 2004: 230). یعقوب به سال ۳۳۸ م. درگذشت و نوشتهای از او باقی نمانده است. آپرات، یکی از پدران پرآوازۀ کلیسای پارس، نیز که در دوران یعقوب میزیست، نام یعقوب را بر خود گرفته بود (Kurtz 1889: 294). برای مدتی، نوشتههای آپرات به یعقوب نصیبینی نسبت داده میشد (Jonse 1986: 205). اما بعدها، واقعیت تعلق آنها به آپرات مشخص شد (Louth 2004: 362).
پایان کار مدرسه نصیبین و گشایش مدرسۀ پارسیان ادسا
با اینحال، پس از شکست و مرگ ژولیان[۴]ژولیان، سزار بخش غربی امپراتوری روم از ۳۵۵م. تا ۳۶۰ و امپراتور روم از ۳۳۱ تا ماه جون ۳۶۳ بود و در جنگ با شاپور دوم زخمی … Continue reading (Jovian)، امپراتور روم، از شاپور دوم، امپراتور ساسانی (۳۰۹-۳۷۹ م.)، در سال ۳۶۳ م.، ژووین (فرمانروایی 3۶۳-۳۶۴ م.)، جانشین وی شد و در نهایت رومیان پنج استان خود را به ساسانیان واگذاردند. نصیبین یکی از شهرهایی بود که به موجب آن توافق، میباید به پارسیان واگذار میشد. از همینرو، بسیاری از ساکنان نصیبین از جمله کادر آموزشی مدرسۀ نصیبین که از رفتار و دشمنی شدید شاپور دوم با مسیحیان آگاه بودند از آن شهر گریختند. شماری از ساکنان نصیبین از جمله اساتید مدرسۀ نصیبین به ادسا که در قلمرو رومیان باقی مانده بود، پناه بردند (Cone 2019: 111).
آن پناهندگان نصیبینی، مدرسهای را در ادسا بنیان نهادند که به باور برخی به دلیل شمار غالب دانشجویان آن، به مدرسۀ پارسیان ادسا شهرت یافت (Gillman 2016: 116). گفته میشود که مهاجرت اجباری اپریم سریانی از نصیبین به ادسا، شماری از دانشجویان مدرسه را گرد او جمع کرد و برخی از تاریخنگاران وی را یکی از بنیانگذارانِ به نام مدرسۀ پارسیان در ادسا برمیشمارند (Sabagh 1998: 19). با اینحال، وُبوس بر این باور است که بر پایۀ گزارش بارخدهبشابا، اسقف حلوان، نمیتوان اپریم سریانی را در جمع بنیانگذاران مدرسۀ پارسیان ادسا جای داد، اما شاید بتوان این احتمال را مطرح کرد که او در فراهم آوردن مقدمات کار سهمی ارائه کرده باشد (Grillmeier 1975: 239).
سازماندهی مدرسۀ پارسیان در ادسا
اساتید تبعیدی نصیبین در ادسا کمیتهای [۵]به سریانی knusya (کنوشیه). را شکل دادند که نوبۀ خود چارچوبی برای زندگی روزمرۀ مسیحی تعریف و مقرارت سختی برای آن وضع کرد. آنان درست بهسان مدارس یهودی، رئیس [۶]رئیس مدرسه به سریانی resa (رِیشَه). مدرسه را «آقای ما»[۷]«آقای ما» یا Rabban (رابان) به سریانی. (رابان) مینامیدند. رئیس مدرسه، همواره کرسی علم تفسیر آن را در دست داشت. ناظم ارشد[۸]ناظم در زبان سریانی rabbayta نامیده میشد. مدرسه ناظر آن بهشمار میرفت. دیگر اعضای کادر مدرسه آموزگار،[۹]آموزگار در زبان سریانی maqryana نامیده میشد. آموزگار دروس پایه،[۱۰]آموزگار علوم پایه در مدرسه ادسا به زبان سریانی mhaggyana نامیده میشد. محقق[۱۱]badoqa یا محقق به احتمال زیاد آموزگار علوم سکولار بود. (ظاهراً آموزگار علوم سکولار)، نامیده میشدند. دانشجویان مدرسه نیز در ادسا eskolaye (از واژۀ یونانی σχολη گرفته شده است) خوانده میشدند. و اما در مورد برنامۀ درسیشان، میتوان تصور کرد که تفاسیر تألیفشده توسط اپریم سریانی بر کتابهای پیدایش و خروج، و همچنین کتب تفسیر او بر دیاتسرون تاتیان و اعمال رسولان شماری از مواد برنامۀ درسی مدرسۀ الهیات ادسا را که توسط اساتید تبعیدی نصیبین راهاندازی شد، تشکیل میدادند (Murray 2006: 23).
الهیات نخستین رشتۀ تحصیلی مدرسه ادسا بود و علم پزشکی نیز دومین حیطۀ تحصیلی آن بهشمار میرفت. اساتید مدرسۀ ادسا که با زبان یونانی آشنایی کافی داشتند و از نسخ دستنوشتۀ فلسفی، الهیاتی و پزشکی بهرهمند بودند، به احتمال قوی آثار بقراط و جالینوس را در رشتۀ پزشکی آموزش میدادند (Dougherty 2009: 119). غیرت مذهبی مسئولان مدرسه سبب شده بود آنان تمامی روشهای درمانی بابلی و مشرکان را کنار نهند. از همینرو، مدرسۀ پارسیان ادسا در سدۀ چهارم م. نیز هنوز به شکل ثابت و تغییرنیافتهای بر سنت علم پزشکی یونانی تأکید میکرد و آن را بهکار میگرفت (Medicine 2001: 526).
رویکرد الهیاتی کلیسای ادسا و مدرسۀ پارسیان
سالی پس از رد و محکومیت نظرات مسیحشناسانۀ منتسب به نستوریوس در شورای افسس (۴۳۱ م.)، ربولا، اسقف مقتدر ادسا، فراخوانی به منظور تشکیل شورای کلیسایی در ادسا صادر کرد. آن شورا، اندیشههای تئودور موپسوئستیایی (۴۲۹/۴۲۸-۳۵۰ م.) را محکوم کرد و حکم به سوزاندن نوشتههای او داد. افزون بر این، هیبا، یکی از رهبران ارشد مسیحی، نیز به دلیل جانبداری از اندیشههای نستوری از شهر ادسا اخراج شد (Gillman 2016: 50-51).
در این بین، تأثیر اندیشه و نوشتههای تئودر موپسوئستیایی بر گسترش و دوام رویکرد مسیحشناسی انطاکیهای بسیار اساسی برآورد میشود. بر پایۀ اطلاعاتی که منابع سریانی در اختیار ما قرار میدهند تئودور موپسوئستیایی مردی بااستعداد و باهوش بود، و در ادبیات کلاسیک و سخنوری آموزش دیده بود. گفته شده است که شور و غیرت ایمان وی در سنین جوانی پس از چندی رو به سردی نهاد و تصمیم گرفت به زندگی معمول دنیوی برگردد. با اینحال، به سبب اندرز کوتاهی از سوی یوحنای زریندهان (۴۰۷-۳۴۷ م.)، دوست پرآوازه و اندیشمند خود، در مسیر ایمان ماند و در آن ادامه داد. نخستین کار تئودور، نگارش تفسیری بر کتاب مزامیر بود. تئودور در نگارش آن، رویکرد انطاکیهایِ تفسیر تاریخی-دستورزبانی (ادبی) خود را بروز داده است. او بعدها، اشتیاق فراوانی به نوشتن مطالب الهیاتی-جدلّی از خود نشان داد. بهطوری که نامبرده مطالبی بر ضد پیروان اوریجن، آریانیسم، آپولیناریوس و… نوشت (Green 2012: 93-94). نوشتههای ماهرانۀ او عنوان مرد دانا را برایش به ارمغان آورد. تئودور در سال ۳۹۲ م. انطاکیه را ترک گفت و به استاد پیشین خود دیودور در طرسوس پیوست. تئودور در ۳۹۲ م. به احتمال فراوان با حمایت دیودور به مقام اسقفی موپسوئستیا منصوب و سیوشش سال در آن سمت به خدمت پرداخت.
تئودور موپسوئستیایی نیز بهسان استاد خود، دیودور طرسوسی، در مسیر سنتی اندیشۀ انطاکیهای حرکت کرد و بر تمایز موجود مابین دو طبیعت مسیح بیش از اتحاد آنان تأکید گذارد. با اینحال، تئودور در تأکید به اندازۀ دیودور که قائل به وجود دو پسر[۱۲]از سویی پسر، کلام خدا، فرزند یگانه پدر، و از سوی دیگر پسر مریم که از آن باکره زاده و سپس متحمل رنج و درد، جفای … Continue reading در مسیح بود (Meconi 2015: 149)، پیش نرفت. در حقیقت، تمایز و اتحادی که تا به اینجا تئودور از آن سخن میگفت همان موضعی بود که ترتولیان نیز پیشتر در قالب اتحاد «دو طبیعت» در فردی واحد اختیار کرده بود. اما تئودور موپسوئستیایی در مقابله با آپولیناریوس از جناح اسکندریه که عیسی را صرفاً معبد لوگوس برمیشمرد (Parr & Collier, 1837, p. 140)، ادعا کرد که لوگوس نه بدنی صِرف، بلکه انسانی کامل را برگرفته است. به واقع، تئودور حضور الوهیت در عیسی را با واژۀ «سکونت» توصیف کرد. از همینرو، این ایراد به مسیحشناسی وی گرفته شده است که او جایی برای واقعیت کلام خدا که جسم شد در نظر نگرفته بود (Lohse 1966: 88-89). تئودور موپسوئستیایی به همراه استادش دیودور طرسوسی در دوران حیات خود راستدین بهشمار میآمدند. اما شورای پنجم قسطنطنیه (۵۵۳ م.)، نزدیک به سدهای پس از درگذشت آنان، محکومشان کرد و آثار بهجامانده از ایشان را مغایر با راستدینی قلمداد کرد (“The Ancient Word” 2003: 93-94).
اما ربولا، اسقف ادسا، به منظور جایگزینی کارهای تئودور و دیگر آثار همسو با اندیشۀ نستوری تلاشهای زیاد و مستمری را در حوزۀ تألیف و ترجمه انجام داد. گفته میشود که سیریل، پاتریارک اسکندریه، یکی از کتب خود را به منظور ترجمه به سریانی به ربولا داد و برگردان آن کتاب آغاز فعالیتهای مجموعه خدمات ادبی کلیسای مُنوفیزیت سریانی (یا یعقوبی)، قلمداد میشود (Gillman 2016: 53).
پس از درگذشت ربولا، اسقف ادسا، به سال ۴۳۵ م.، مدرسۀ پارسیان ادسا بار دیگر شاهد تغییر رویکرد الهیاتی خود بود. در آن هنگام، هیبا، جانشین ربولا شد و نرسی پارسی ریاست مدرسه را در سال ۴۳۷ م. بر عهده گرفت. از اینرو، مدرسۀ ادسا مرتبهای دیگر و در حقیقت برای آخرین بار در تاریخ خود، به رویکرد الهیاتی انطاکیهای برگشت. اما با هیبا در شورای افسس (۴۴۹ م.)، بهشدت مخالفت شده و او محکوم شد. با بالا گرفتن تنشهای عقیدتی، زنون، امپراتور روم، فرمان بستهشدن مدرسۀ ادسا را در سال ۴۸۹ م. صادر کرد. در نتیجه، اساتید مدرسۀ ادسا به اجبار این مرتبه راه نصیبین را در امپراتوری پارس در پیش گرفتند. گفته میشود که شماری از پزشکان آن مدرسه نیز راهی گُندیشاپور شدند. شهری که مدتها محل استقرار پاتریارک کلیسای پارس بود (Elgood, 2010, pp. 45, 46).
پس از بسته شدن مدرسۀ پارسیان ادسا، ساختمان آن به کلیسایی تبدیل و وقف مادر خدا (Theotokos)، شد. زنون، امپراتور روم، از طریق بستن مدرسۀ پارسیان ادسا، قدم مهمی در راستای رشد و توسعۀ الهیات امپراتوری در جهتی خاص برداشت. حذف تفکرات مسیحشناسی انطاکیهای که توازن معقولی در برابر میراث الهیاتی اسکندریه بهوجود آورده بود، دیگر نمیتوانست توسط شورای کالسدون (۴۵۱ م.) برگردانده شود. با محکومیت شخص و نوشتههای تئودور اهل موپسوئستیا، نوشتههای تئودورت اهل سایروس، و نامۀ ابیس، اهل ادسا، به ماری پارسی توسط شورای جهانی قسطنطنیه به سال ۵۵۳ م.، که در جایگاه پنجمین شورای فراگیر کلیسایی عمل میکرد، دیدگاه الهیاتی انطاکیهای کاملاً کنار گذاشته شد (Baum 2003: 25-26).
احیای مدرسۀ نصیبین
پس از آن که مدرسۀ پارسیان ادسا در سال ۴۸۹ م. به دستور اسقف آن شهر بسته شد، مدرسۀ نصیبین احیا گردید. در حقیقت، وقتی سایروس، اسقف ادسا، به دستور زنون، امپراتور روم، دستور بستن مدرسۀ پارسیان ادسا را صادر کرد، دستِکم نیمی از اساتید و دانشجویان مدرسۀ پارسیان با طی مسافتی نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر به شهر مرزی و مهم نصیبین در امپراتوری ساسانی رسیدند. شواهد موجود از احتمال وجود جلسات آموزشی در شهر نصیبین در دورۀ پیش از ۴۸۹ م. حکایت دارند. همچنین گمان بر این است که شماری از آن گروه نخست به مهاجران مدرسۀ پارسیان ادساپیوسته باشند. در اواخر سدۀ پنجم، گروه مورد اشاره تحت رهبری نرسی پارسی، آخرین مدیر مدرسۀ پارسیان ادسا، و با پشتیبانی بارصوما، اسقف مناقشهبرانگیز شهر نصیبین، مقرراتی را پایهگذاری کرد که شباهت فراوانی به قوائد موجود در صومعههای آن روزگار داشت. بدینترتیب، مدرسۀ نصیبین روندی را آغاز کرد که پس از چند دهه آن را به مرکز اصلی آموزش کلیسای پارس تبدیل ساخت. در ابتدای سدۀ هفتم، دانشجویان مدرسه از سراسر امپراتوری ساسانی گرد میآمدند (Becker, 2013, p. 2).
مواد درسی مدرسۀ نصیبین
اسنادی در دست است که اطلاعاتی در مورد مواد درسی مدرسۀ نصیبین در اختیار ما میگذارد که از آن جمله میتوان به کارهای فردی که در اسناد بیزانسی از او با نام پولس پارسی یاد شده، اشاره کرد. پولس پارسی به سال ۵۲۷ م. در قسطنطنیه مناظرهای با مانویان داشت. او بعدها کتاب فن تفسیری را که در نصیبین تدریس میشد برای جولیوس، رئیس امور مالیۀ قصر قسطنطنیه، به یونانی برگرداند. این اثر، از سویی، نشانگر نزدیکی رویکرد تفسیری انطاکیه، ادسا و نصیبین است، و از سوی دیگر، رابطۀ نزدیک با منطق ارسطویی را نشان میدهد. بخش نخست کتاب، برداشت آشکاری از کتاب نحوۀ مطالعۀ کتاب[۱۳]How to Approsch Reading a Book اثر پوفری-ارسطویی[۱۴]Porphyrian-Aristotelian نویسنده نوافلاطونی اهل صور. است که برای خواندن کتابمقدس بهکار میرفت؛ و واژگان آن بهطور مستقیم از ترجمۀ قدیمی سریانیِ کتاب یک تفسیر گرفته شده است. قسمت دوم کتاب، اصول الهیاتی با روشی آموزشی، اساس مطالعۀ کتابمقدس قرار میگیرد: خدا، حضور و قدرت او؛ اسامی الهی؛ خلقت و مشیت الهی؛ دنیای حاضر؛ خلقت و ادارۀ آن؛ تحلیل ارادۀ آزاد و کارهای آن؛ و در نهایت، جهان آینده (Leaman, 2013, p. 50).
مواد دروس الهیاتی مدرسۀ نصیبین به دلیل قرار گرفتن در قلمرو ساسانیان و دور بودن از خطر فشار و جفای بیزانس، به شکل عمده از آثار تئودور استخراج میشد. دورۀ آموزشی سه سالۀ مدرسۀ نصیبین با تأکید بر جنبۀ تاریخی و ادبی کتابمقدس طی میشد، در حالی که در مدارس غرب به شکل عمده آن را با گرایش تمثیلی مورد مطالعه قرار میدادند (Johnson, 2017, p. 136).
مدیریت، مجموعه مقررات مدرسه نصیبین و پایان کار
بهنظر میرسد که پس از چند دهه، گردانندگان امور مدرسه به کاستیهای مقررات اولیۀ وضعشده پی بردند و در نهایت بر آن شدند تا مجموعه مقررات جدیدی برای آن وضع کنند. این مهم به سال ۴۹۶ م. انجام شد، اما در سال ۵۹۰ م. طی دوران مدیریت حنانیا اهل ادیبنه ((Henana of Adiabene، آن مقررات بار دیگر مورد تجدیدنظر قرار گرفتند. تغییرات صورت گرفته بهسال ۶۰۲ م. مورد تأیید قرار گرفت. احتمال میرود بهسبب بحرانی که در دوران زمامداری حنانیا گریبان مدرسه را گرفت، افول آن آغاز شده باشد. مابین نرسی پارسی و حنانیا شمار قابلتوجهی از افراد زمامداری مدرسه را بر دوش گرفتند که برجستهترین آنان، ابراهیم بت رابان بود که مدرسه را کمابیش شصت سال رهبری کرد. از همینرو، جای شگفتی باقی نمیماند که چرا نویسندۀ کتاب تاریخ کلیسایی[۱۵]ٍEcclesiastical History آن فصل از کتاب خود را که به زندگی و خدمت نرسی بزرگ اختصاص داده بود با فصلی پیرامون ابراهیم بت رابان ادامه میدهد و به پایان میرساند (Becker 2008: 7).
مدرسۀ نصیبین در دوران مدیریت ابراهیم بت رابان بیشترین شمار دانشجویانش را که به بیش از یکهزار تن میرسیدند به خود دید. ابراهیم به برخورداری از زهد پرآوازه بود، محققی که شهرتش تا قسطنطنیه پیش رفته بود. ابراهیم چنان شهرتی به هم رسانده بود که ژوستینین اول، امپراتور بیزانس (حکمرانی ۵۶۵-۵۲۷ م.)، در تلاش بود وی را در نشست مسیحشناسی که به سال ۵۳۳ م. برگزار میشد، دخیل سازد یا دستِکم از حضور وی در آن نشست چون نمایندۀ کلیسای پارس بهره برند. بهنظر میرسد که ابراهیم پژوهشگری به نام پولس را که آثارش به یونانی برگردانده شده بود به آن نشست فرستاد. با اینحال، مباحث و مجادلات کالسدونیان با مُنوفیزیتیان به موضوع اصلی آن نشست بدل شد، و از همینرو، ثمری در بر نداشت. از سوی دیگر، اکرام دیودور اهل طرسوس، و تئودور اهل موپسئستیا، از سوی ابراهیم بت رابان، هر راهحلی از سوی ژوستینین، امپراتور بیزانس و سوروس (Severus) را جهت آشتی دادن دوبارۀ کلیسای پارس با کلیسای بیزانس به بنبست میرساند. بهنظر میرسد مدرسۀ نصیبین تحت فشار خسرو اول (۵۷۹-۵۰۱)، پادشاه ساسانی، بهمدت دو سال (۵۴۰-۵۴۱) به تعطیلی کشیده شد (Gilman & Klimkeit, 2013, p. 123).
مدرسۀ نصیبین در اواخر سدۀ ششم، بهسبب تنشها و مناقشههای داخلی پیرامون مبحث مسیحشناسی، موقعیت ممتاز خود را از دست داد و مدرسهای که توسط مارآبا، پاتریارک برجستۀ کلیسای پارس بنیان نهاده شده بود تا حدی نقش نصیبین را بر دوش گرفت (The Sacrifies of Isaac 2002: 115). افزون بر این، در آن ایام، بَوّی کبیر و همکارانش بهسختی در تلاش بودند تا از میراث الهیاتی تئودور دفاع کنند. در همین راستا، شماری مدرسۀ رقیب در نصیبین، بالاد، و صومعۀ ابراهیم تأسیس شد. در آن دوره، صومعۀ ابراهیم که ریاستش در دست بَوّی بود، موفق شد شماری از دانشجویان مدرسۀ اصلی نصیبین را جذب کند (Church Schism & Corruption n.d.: 222).
Bibliography
- “The Ancient Word.” In. 2003. edited by Frank N. Magill. N.p.: Taylor & Francis.
- Ayres, Lewis. 2004. Nicaea & Its Legacy: An Approach to Fourth-Century Trinitarian Theology (OUP Oxford: UK).
- Baum, Wilhelm., Winkler, Dietmar W. . 2003. The Church of the East: A Concise History (Routledge: London).
- Baumer, Christoph. 2016. The Church of the East (I. B. Tauris & Co. Ltd: London & New York).
- Becker, Adam. 2008. Sources for the Study of the School of Nisibis (Liverpool University Press: Liverpool).
- Bryce, Trevor, Baker, Heather D. 2009. The Routledge Handbook of the Peoples and Places of Ancient Western Asia(Routledge: UK).
- The Cambridge Edition of Early Christian Writings. ۲۰۲۲. (Cambridge University Press).
- Church Schism & Corruption. n.d. (N.p.).
- Cone, Steven D. & Rea, Robert. 2019. A Global Church History: The Great Tradition through Cultures, Continents and Centuries (T & T Clark: London).
- Dougherty, Jude P. 2009. Wretched Aristotle: Using the Past to Rescue the Future (Lexington Books: United States).
- Gillman, Ian & Klimkeit, Hans-Jachim. 2016. Christians in Asia before 1500 (Routledge: London & New York).
- Green, Joel B. 2012. Practicing Theological Interpretation: Engaging Biblical Texts for faith and Formation (Baker Publishing Group: United States).
- Grillmeier, Alois, . Hainthaler, Theresia. 1975. Christ in Christian Tradition (Mowbrays: UK).
- Jonse, Cheslyn., Yarnold, Edward., Wainwright. 1986. The Study of Spirituality (Oxford University Press: United States).
- Kurtz, Johann Heinrich. 1889. Attempts At Regeneration in Germany (Funk & Wagnalls: United States).
- Lohse, Bernhard. 1966. hort History of Christian Doctrine (Fortress Press: United States).
- Louth, Andrew., Young, Frances., Ayres, Lewis. 2004. The Cambridge History of Early Christian Literature(Cambridge University Press: Kiribati).
- Meconi, David Vincent. 2015. Sacred Scripture and Secular Struggles (Brill: Netherlands).
- Medicine, The Oxford Illustrated Companion to. 2001. The Oxford Illustrated Companion to Medicine (Oxford University Press: UK).
- Murray, Robert. 2006. Symbols of Church & Kingdom: A Study in Early Syriac Tradition (T & T Clark International: Edinburgh).
- Nafisi, Saeed. 2013. Christianity in Iran until Beginning of Islam (Asatir: Tehran).
- Neusner, Jacob. 1999. A History of the Jews in Babylonia: Later Sassanian Times (Scholares Press).
- Sabagh, Georges, . Hovannisian, Richard G. 1998. The Persians Presence in the Islamic World (Cambridge University Press: UK).
- The Sacrifies of Isaac. ۲۰۰۲. (Brill: Germany).
- Sykes, Sir Percy. 1934. A History of Exploration from the Earliest Times to the Present Day (G. Routledge & Sons, Limited: UK).
- Thomas, Kenneth. 2015a. A reastless Search: A History of Parsian Translations of the Bible (Society of Biblical Literature).
- Thomas, Kenneth. 2015b. By the Power of the Spirit (Associated of Iranian Pesbyterian Churches and Fellowships in North America: United States).
- Vööbus., A. 1988. “Babay the Great.” In Encyclopedia Iranica III. Encyclopedia Iranica.
- Waterfield, Robin E. 1973. Christians in Persia (Clarke, Doble & Brendon Ltd: Great Britain).
پاورقی
↑۱ | Ibn Battuta |
---|---|
↑۲ | این کلیسا در تاریخ با عنوان یعقوبی نیز شناخته میشود. |
↑۳ | Mpassqana در زبان سریانی به معنی مفسر است. |
↑۴ | ژولیان، سزار بخش غربی امپراتوری روم از ۳۵۵م. تا ۳۶۰ و امپراتور روم از ۳۳۱ تا ماه جون ۳۶۳ بود و در جنگ با شاپور دوم زخمی کشنده برداشت و در نهایت بر اثر آن زخمها درگذشت. م. |
↑۵ | به سریانی knusya (کنوشیه). |
↑۶ | رئیس مدرسه به سریانی resa (رِیشَه). |
↑۷ | «آقای ما» یا Rabban (رابان) به سریانی. |
↑۸ | ناظم در زبان سریانی rabbayta نامیده میشد. |
↑۹ | آموزگار در زبان سریانی maqryana نامیده میشد. |
↑۱۰ | آموزگار علوم پایه در مدرسه ادسا به زبان سریانی mhaggyana نامیده میشد. |
↑۱۱ | badoqa یا محقق به احتمال زیاد آموزگار علوم سکولار بود. |
↑۱۲ | از سویی پسر، کلام خدا، فرزند یگانه پدر، و از سوی دیگر پسر مریم که از آن باکره زاده و سپس متحمل رنج و درد، جفای صلیب و مرگ شد و در نهایت از مردگان برخاست. |
↑۱۳ | How to Approsch Reading a Book |
↑۱۴ | Porphyrian-Aristotelian نویسنده نوافلاطونی اهل صور. |
↑۱۵ | ٍEcclesiastical History |