چه درسهایی میتوان از تاریخ کلیسا آموخت؟
رودنی استارک در کتاب جذاب و خواندنی خود با عنوان «ظهور و گسترش مسیحیت» از چشم انداز جامعه شناسی تاریخی، به بررسی برخی از عواملی میپردازد که در قرون اول تا چهارم میلادی باعث شدند تا مسیحیت از جنبشی کوچک که تحت فشار و آزار امپراتوری روم بود، به جنبشی نیرومند و فراگیر، و در نهایت به دین رسمی امپراتوری روم تبدیل شود. او یکی از این عوامل را شیوع امراض فراگیر و کشنده در قرون نخست شکل گیری مسیحیت در جهان آن زمان، و شیوه واکنش مسیحیان به این بیماریها میداند.
در سال ۱۵۶ میلادی و در زمان امپراتوری مارکوس آورلیوس، بیماری واگیردار وحشتناکی بخش بزرگی از قلمرو امپراتوری روم را در بر گرفت و گفته میشود که حدود یک چهارم ساکنان امپراتوری روم جان خود بر اثر این بیماری از دست دادند. کسی نمیدانست در مقابله با این بیماری چه باید کرد و واکنش اغلب مردم این بود که از هر گونه تماس با حتی اعضای خانواده خود خودداری میکردند. پزشک معروف رومی، گالن، روم را ترک کرد و تا اتمام شیوع این بیماری در مکانی دور دست ساکن شد تا از گزند این بیماری محفوظ بماند. اما در این زمان، مسیحیان پراکنده در نقاط مختلف امپراتوری روم، بهجای ترک بیماران، مراقبت از آنها را بر عهده گرفتند و سعی کردند آنچه از دستشان بر میآمد برایشان انجام دهند. آنها برخی از اصول ابتدایی پرستاری را انجام میدادند و یا در دوران نقاهت کسانی که در حال بهبودی بودند، در کنارشان میماندند و خوراک لازم را برایشان تدارک میدیدند. بدینسان جان اشخاص بسیاری نجات یافت و در مناطقی که مسیحیان چنین خدماتی را انجام میدادند، آمار مرگ و میر بهشکل قابل توجهی پایین آمد. البته بسیاری از این مسیحیان نیز در این حین به آن بیماری مبتلا شده و جان خود را از دست دادند. اما این عملکرد مسیحیان تأثیر عمیقی بر غیر مسیحیان اطرافشان گذاشت و بسیاری از آنان با مشاهده چنین رفتاری جذب مسیحیت شدند.
بین سالهای ۲۴۹ تا ۲۶۲ میلادی تمدن غرب باز شاهد بلای هولناک دیگری بود. گسترش و شیوع طاعون در امپراتوری روم هر روزه باعث مرگ هزاران نفر میشد و تنها در شهر روم روزانه ۵۰۰۰ نفر جان خود را بر اثر این بیماری از دست میدادند. برخورد مسیحیان با این طاعون بسیار متفاوت با برخورد غیر مسیحیان پیرامونشان بود. آنها نخست گروههای کوچکی برای مراقبت از مسیحیان بیمار تشکیل داده، آنچه از دستشان بر میآمد برای کمک به یکدیگر انجام میدادند. سپس به کمک غیر مسیحیانی میشتافتند که از سوی اعضای خانوادهاشان در خیابانها رها شده بودند، چون در آن شرایط گاهی والدین فرزندان خود را نیز تنها رها میکردند. بسیاری از مسیحیان در فرآیند کمک به بیماران جان خود را از دست دادند اما عملکرد آنها در این مورد تأثیر عمیقی بر غیر مسیحیان پیرامونشان بر جای نهاد بگونهای که بسیاری از غیر مسیحیان تحت تأثیر محبت مسیحیان قرار گرفته و بعدها جذب کلیساها شدند. شرح رخدادهای این واقعه را میتوان در نوشتههایی که از اسقف اسکندریه دیونیسیوس و نیز اسقف معروف، سیپریان، بر جای مانده ، مطالعه کرد. آنها مسیحیان را تشویق میکنند که به کمک مسیحیان دیگر و نیز غیر مسیحیانی بشتابند که در شرایط سخت بیماری نیاز به کمک دارند. مسیحیان از این موضوع نیک آگاه بودند که چنین عملکردی ممکن است به قیمت جانشان تمام شود اما فداکارانه به مدد دیگران میشتافتند و در این راه بسیاری نیز جان خود را از دست میدادند. نیز نوشتههای بسیاری از سوی غیر مسیحیان آن زمان در مورد رفتار عجیب مسیحیان بر جای مانده است. در کتاب رودنی استارک میخوانیم که یک قرن پس از این واقعه ، امپراتور غیر مسیحی روم، جولیان در نامهای از این موضوع شِکوِه میکند که یکی از دلایل رشد مسیحیت در قلمرو امپراتوری روم همین رفتار پر محبت مسیحیان نسبت به همدیگر و نسبت به غیر مسیحیان در زمان بیماریهای واگیردار است. او مینویسد: «محبت آنها نسبت به اشخاص غریبه، توجه و احترام آنها به قبر مردگان و زندگی ظاهراً مقدسشان، باعث جذب مردم بسوی آنها میشود.» او با لحنی خصمانه به مسیحیان حمله میکند و مینویسد: «واقعاً برای ما باعث شرمساریست که این جلیلیهای ناپاک نه فقط از فقیران خودشان بلکه از فقیران ما هم مراقبت میکنند.» او کاهنان معابد هلنیستی را تشویق میکند که در این مورد از مسیحیان سرمشق بگیرند.
نویسنده دیگری به نام گَری فرگرین، در کتاب خود تحت عنوان «پزشکی و مراقبت پزشکی در مسیحیت اولیه»، به موضوع نقش مهم مسیحیان اولیه در زمان شیوع بیماریهای واگیر قرون اولیه میپردازد و نقش مهم مسیحیان را در مراقبت از بیماران و شکلگیری شبکههایی که بعدها سنگ بنای پدید آمدن نهاد بیمارستانها شدند، شرح میهد. در زمان کنستانتین که مسیحیت دین رسمی امپراتوری روم شد، مسیحیان در اثر تجربیاتشان، زیرساختهای لازم را برای پدید آوردن مراکز درمانی اولیه در اختیار داشتند. آنها در این زمان ابتدا در دیرها و صومعهها، فضاهایی را برای نگهداری از بیماران در نظر گرفتند و بعدها مکانهایی را تماماً به امر مراقبت و پرستاری از بیماران اختصاص دادند که این مکانها به یک معنا سنگ بنای بیمارستانها محسوب میشوند.
درسال ۱۳۴۷ طاعون مرگباری بخش اعظم اروپا و نیز بخشهایی از شمال آفریقا و خاورمیانه را درنوردید که از آن به عنوان مرگ سیاه یاد میشود. برخی منابع تاریخی به مرگ بیست میلیون نفر یا یک سوم جمعیت جهان در این زمان اشاره میکنند. گزارشات تاریخی وحشتناکی در مورد ابعاد هولناک این بیماری که تا سال ۱۳۵۰ به طول انجامید، بر جای مانده است. برخی از شهرها و روستاها ۲۰ درصد ساکنان خود و برخی دیگر تا ۹۰ درصد ساکنانشان را از دست دادند. در این زمان بسیاری از صومعهها و دیرها درهای خود را به روی بیماران گشودند و یا اینکه راهبان و راهبهها به میان مردم رفتند تا به نگهداری از بیماران بپردازند. گزارشات تاریخی از مرگ بسیاری از این راهبان و راهبهها خبر میدهد که بجای در امان نشستن پشت درهای بستهٔ صومعهها و دیرها، به کمک بیماران دردمند شتافتند.
در سال ۱۵۲۷ طاعون مرگباری در آلمان شیوع یافت و به شهر ویتنبرگ یعنی محل زندگی مارتین لوتر رسید. در شرایط دشواری که بر این شهر حاکم شد، لوتر رسالهای کوتاه خطاب به مسیحیان لوتری شهر و خادمان کلیساها نوشته، رهنمودهایی به آنها میدهد. او در این رساله از صاحب منصبان، مأموران حکومتی و همه کسانی که وظایف و مسئولیتهایی داشتند میخواهد تا به عنوان مسیحیانی مسئول در شهر بمانند و در خدمت دیگران باشند و وظایف خود را انجام دهند. او از خادمان و رهبران کلیساها هم میخواهد تا شهر را ترک نکنند بلکه در کنار اعضای دردمند و محتاج کلیساهایشان باشند و آنها را تسلی دهند. او در این رساله تأکید میکند که حرف آخر را رنج و مرگ نمیزند. او در مورد واقعیت حضور مسیح در مواجهه مسیحیان با بیماری و مرگ سخن میگوید و خاطر نشان میسازد که مسیح روزی با بازگشتش به رنج و مرگ پایان خواهد داد، اما در شرایط فعلی نیز او خودش امید ما در مواجهه با واقعیت مرگ است. لوتر خود نیز تا به آخر در شهر ویتن برگ ماند و دخترش نیز در اثر ابتلا به بیماری درگذشت.
اینها تنها چند نمونه بود از عملکرد مسیحیان در شرایط شیوع بیماریهای واگیر در طول تاریخ. به نمونههای دیگر بسیاری میتوان اشاره کرد. اما بهجاست نگاهی نیز به نقش مهم و پررنگ برخی پزشکان مسیحی بیفکنیم که در شرایط دشوار همهگیر شدن برخی بیماریها در خدمات شایستهای در ایران انجام دادند.
با ورود پزشکان میسیونر به ایران در قرن نوزدهم، آنان خدمات ارزشمندی در ارائه مراقبتهای پزشکی و تأسیس بیمارستانها و درمانگاهها و نیز آموزش علوم پزشکی انجام دادند. اما در زمان شیوع بیماریهای واگیر در ایران در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، این پزشکان نقش بسیار مهمی در خدمت به مردم و نجات جان آنها در شرایط پر خطر ایفا کردند. آنها به عنوان پزشکانی متعهد و مسیحیانی سرسپرده در کنار مردم عزیز کشورما ماندند و آنچه از دستشان بر میآمد، برای آنها انجام دادند.
برای مثال در سال ۱۸۹۲ بیماری وبا در شهر تبریز شایع شد و جان اشخاص بسیاری را گرفت. در این زمان پزشک میسیونر، مری بردفورد در شهر تبریز مشغول طبابت بود. او در شرایط خطرناک شیوع بیماری، به درمان مبتلایان پرداخت و با وجود اصرار اطرافیان، شهر را ترک نکرد. همچنین در سال ۱۹۰۴ بیماری وبا در شهرهای تهران و رشت شایع شد و اشخاص بسیاری را مبتلا کرد. در شهر رشت، پزشک میسیونر دکتر هری شولر به کمک بیماران شتافته، در مرکز کلیسای مشایخی رشت به درمان بیماران پرداخت و با مساعی او اشخاص بسیاری از مرگ نجات پیدا کردند. در همین زمان پزشک میسیونر دیگر، جان ویشارد در تهران به درمان وبا مشغول شد و جزوه ارزشمندی در مورد بیماری وبا و راههای مقابله با آن به نگارش درآورد که بلافاصله به زبان فارسی منتشر شد و در شهر تهران پخش گردید. در سال ۱۹۱۸ نیز بیماری وبا به شکل وسیعی در ایران شیوع یافت. در این بحبوحه مسیحیان ارومیه، از ترس کشته شدن به دست قوای عثمانی، شهر را ترک کرده و به سوی شهرهای دیگر گریخته بودند. پزشک میسیونر ویلیام شد که سالها زندگی خود را وقف خدمت به مردم محروم این منطقه کرده بود و با سیل مهاجران همراه بود، در راه به درمان بیماران مبتلا به وبا پرداخت و در این حین، خود نیز به وبا مبتلا شده، جان خود را از دست داد.
آنچه در سطور فوق آمد فقط شرحی اجمالی از نقشآفرینی کلیسا و مسیحیان در طول دو هزار سال تاریخ مسیحیت بود. اما حتی بررسی همین چند نمونه نیز ما را به فکر فرو میبرد که در شرایط بحرانیای که شیوع فراگیر بیماری کووید ۱۹ پدید آورده است، نقش و دعوت و وظیفه ما مسیحیان چیست و در این شرایط خطیر خداوند از ما چه میخواهد؟ همانگونه که مشاهده کردیم، این نخستین باری نیست که کلیسای مسیح در طول تاریخ با پدیده بیماریهای واگیر روبرو میشود. نیز همانگونه که دیدیم، نوع و وخامت بیماریهای واگیر در گذشته، و فقدان امکانات پزشکی کافی، فجایعی بس هولناکتر را در جوامع بشری آفریده و تمدنهای بشری را در معرض فروپاشی و نابودی قرار داده است. اما درست در بطن چنین شرایطی کلیسای مسیح به وظیفه خطیر خود در خدمت و محبت به همسایه عمل کرده است. نیز این شرایط را فرصتی دیده تا پیغام نجات و امید را به انسانهای وحشتزده برساند. همانگونه که در مورد طاعونهای بزرگ سه قرن نخستین میبینیم، کلیسا این فجایع را به فرصتی برای خدمت و بشارت تبدیل کرده بگونهای که چنانکه اشاره شد، برخی مورخان یکی از دلایل رشد و گسترش مسیحیت را در قرون اولیه، نحوه واکنش مسیحیان نسبت به این پدیدهها میدانند.
در شرایط فعلی و با گسترش ویروس کورونا و عواقب فاجعه بارش برای جوامع انسانی، نقش و وظیفه کلیسا چیست؟ انتظار خدا از کلیسایش چیست؟ شاید پاسخ سادهای نتوان به این پرسش داد اما تاریخ کلیسا در این مورد درسهای زیادی برای آموختن به ما دارد. اگرچه ما در دورانی متفاوت و جوامعی متنوع زندگی میکنیم که پیچیدگیهای بسیار دارند اما پیغامی که به ما به ودیعت سپرده شده همان است و خداوند زنده کلیسا نیز همان. امروز نیز کلیسا باید با پیغام ایمان، امید و محبت به میدان مبارزه با کووید ۱۹ پای بگذارد. پیغام ایمان به خدایی که دیروز، امروز و تا ابد همان است و در اوج این شرایط دردناک و تلخ در کلیسایش حضور دارد، خدایی که شریک رنجهای بشریت دردمند است و انسانهای گمگشته را به سوی خود میخواند. پیغام امید به انسانهایی که اسیر یأس و ناامیدی هستند و راه گریزی از شرایط فعلی نمیبینند. نیز پیغام امید به حیات جاودان برای کسانی که عزیزان خود را از دست دادهاند یا بی هیچ امیدی در حال ترک این جهانند. و پیغام محبت به انسانهای تنها، بیمار، بیکس، نیازمند و دردمند. محبتی که در شرایط فعلی بیش از هر زمان دیگری دنیای ما به آن احتیاج دارد. هر یک از ما در جایگاهی متفاوت از دیگران ایستادهایم و دعوت و خواندگیهای متفاوتی داریم، ولی به عنوان اعضای بدن مسیح و حاملان پیغام ایمان، امید و محبت ، در این زمان باید نقش و وظیفه خود را به درستی انجام دهیم. این روزها روزهاییست که ما مسیحیان در نقش پزشک، پرستار، پلیس، فروشنده، رفتگر، موسیقیدان، روانشناس، مسئول پخش مواد غذایی، راننده وسایل نقلیه عمومی، محقق علوم زیستی و میکروب شناس، روزنامهنگار، گزارشگر تلویزیونی، راننده آمبولانس، متصدی برق، نماینده مجلس، کشاورز، تولید کننده مواد بهداشتی و یا مشاغل دیگر، باید با جدیت به وظایف خود عمل کنیم و با پیغام ایمان، امید و محبت در کنار همسایگان خود بایستیم.
آمین ،پربرکت باشید درمحبت مسیح
بسیار مقاله عالی و تاثیرگذار بود.من شخصا از خواندنش برکت گرفتم .
خدارا شکر برای شما کشیش روبرت آسریان عزیز