مدتی پیش در جلسهای که در آن شام خداوند برگزار میشد، شرکت داشتم . خادمی که مراسم را به جا میآورد در مورد ابعاد مختلف «حضور واقعی » مسیح در شام خداوند سخن میگفت. چیزی از شروع سخنان او نگذشته بود که به تدریج حس کردم فکر من طبق معمول بنای رخت بر بستن به جاهای دیگر نهاده است. درست زمانی که ذهن من آماده میشد تا مانند هواپیمایی از زمین کنده شود و بیهدف بسوی اندیشیدن به نهار، و لیست مواد غذایی که باید بعد از ظهر میخریدم، و دیار دوردست ایمیلهایی که باید چک میکردم، پر بکشد، کشیش مسیر سخنانش را به طرز غیرمنتظرهای تغییر داد و گفت: شاید بهتر باشد به جای تأمل در مفهوم حضور واقعی مسیح، از خود بپرسیم:
«آیا خود من واقعأ حضور دارم؟»
به نظر میرسد یکی از بزرگترین معضلات ما در عصر حاضرفقدان “توجه” باشد.
اما این ویژگی یا قوهای که آن را “توجه” مینامیم چیست و چگونه باید آن را درک کرد؟
“توجه” را میتوان تمرکز افکار حول نکتهای خاص دانست. “توجه” متشکل است از همکنون- دراینجا- بودن. یعنی زمانی که شخص به امری خاص، در مکانی خاص، و زمانی خاص روی میکند. “توجه” قابلیتی است که مانند عضله، با تمرین و ممارست تقویت میشود. قابلیت “توجه” در ما از سرمایهای محدود برخوردار است. آنچه بدان توجه میکنیم، میتواند سود بسیار برایمان به ارمغان آورد، و یا اینکه روح ما را دچار ورشکستگی سازد. زیرا آنچه بدان توجه میکنیم، نشان میدهد چه چیزی را واجد ارزشِ توجه، یعنی” ارزشمند” میشماریم. به همین دلیل، آگوستین اغلب به آنچه آن را مراتب عشقordo amoris مینامد، اشاره میکند: یعنی عشق ورزیدن به هر چیزمتناسب با شان وارزش واقعی آن. از نظر آگوستین، ویژگی یک زندگی نیکو، وجود مراتب درست عشق است.
در کمال تأسف، حواسپرتی حاکم بر زندگی مدرنِ ما حاکی از آن است که ما یا بیاعتقاد به هرگونه نظام ارزشی مشخص و یا عاری از قوۀ تشخیصِ ارزشِ واقعی چیزهاییم. در نتیجه، اغلب توجه ما از آنچه خیر اعلای زندگی ما است به سوی امور دیگر معطوف میشود و از همین رو نمیتوانیم زندگی خود را در راستای آن جهت دهیم. اتلاف توجه با پرداختن به امور بیهوده، متضمن خطرات بسیار است.
در این عصر حواسپرتی، اغلب فکر ما از بدنمان منفک میشود. فاقد انسجام و یکپارچگی هستیم. وجود ما دیگرکلیتی واحد و یکپارچه نیست، بلکه جهان را به شکلی چندپاره تجربه میکنیم. در عین حال که در جایی حضور داریم، در واقع غایبیم. در آنِ واحد در دو جاییم و در هیچ کدام. گویی دوشقه شدهایم، اما کماکان در حالتی شناور حضوری بینابینی داریم، اما در هیچ جای خاصی هم نیستیم. ما در معرض این خطر جدی قرار داریم که از میان تهی شویم. شعر تی. اس . الیوت، از منظومه “مردان پوشالی”، بخوبی وصف حال ماست: « قالبِ عاری از شکل، سایۀ عاری از رنگ، نیروی ناتوان، و ژِست عاری از حرکت.»
“توجه” با تمرین «نه» گفتن و سپس «آری» گفتن رشد میکند؛ با نادیدهگرفتن امور بسیار به منظور توجه به امر واحد. این حرکت «نه» گفتن و سپس «آری» گفتن، و نادیده گرفتن به منظور توجه کردن را میتوان با انجام برخی انضباطهای روحانی چون روزه، سکوت و رعایت روز شبات در خود رشد داد. ما از خوردن غذا دست میشوییم تا از خود خدا و نانی که او میبخشد تغذیه کنیم، و بدینسان توانایی مییابیم به دیگران خوراک دهیم. ما در سکوت انتظار میکشیم تا از خدا بشنویم و کلامی از او دریافت کنیم، تا قدرت بیابیم با دیگران سخن بگوییم. ما از کار خود دست میکشیم تا استراحت کنیم و به یاد آوریم که کیستیم: انسان، و نه روبوت. ما شخصیتمندیم و از این رو، این قابلیت به ما بخشیده شده که دیگران را محبت کنیم.
ما به عنوان مسیحی نیاز داریم تا قابلیت “توجه” را در خود بپرورانیم و این مستلزم وجود جامعهای از شاگردان است که بتوانند یکدیگر را در این فرآیند حمایت کنند. همچنین نیازمند شناخت اموری است که به درستی شایان توجهاند. پولس رسول در این مورد رهنمودی به ما میدهد:
« در پایان ای برادران، هر آنچه راست است، هر آنچه والاست، هر آنچه درست است، هر آنچه پاک است، هر آنچه دوست داشتنی و هر آنچه ستودنی است، بدان بیندیشید. اگر چیزی عالی است و شایان ستایش، در آن تأمل کنید. آنچه از من آموخته و پذیرفتهاید و هر آنچه از من شنیده و یا در من دیدهاید، همان را به عمل آورید، که خدای آرامش با شما خواهد بود.»
فیلیپیان ۴ : ۸ – ۹
ممنون برای این مقاله زیبا و پر معنی. بسیار لذت بردم و درسهایی که شخصا از آن دریافت کردم
خواهر شادی عزیز، با تشکر از مقاله غنی و پر محتوا