Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

پانصدمین سالگرد اصلاحات

عنوان “اصلاحات” به تغییرات مذهبی عمده‏‌ای اشاره دارد که طی سدۀ شانزدهم میلادی در اروپا  اتفاق افتاد و  مذهب، سیاست، جامعه و الگوهای اساسی فرهنگی آن را دگرگون ساخت. یکی از محورهای کلیدی این نهضت حرکت اصلاحی پروتستان‏ها بود، حرکتی که از روز ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ همزمان با نصب اعتراض‌نامۀ ۹۵ ماده‏ای مارتین لوتر بر در کلیسای ویتنبرگ اوجی دوباره گرفت (Devine & Summerfield, 2013, p. 257)، و سپس به شکل‏گیری کلیساهای رسمی جدیدی چون کلیساهای لوتری، اصلاح‏شده و انگلیکن انجامید.  

 امسال، به مناسبت پانصدمین سالگرد نصب آن اعتراض‌نامۀ ۹۵ ماده‏ای، بسیاری از کلیساهای لوتری، اصلاح‏شده و دیگر جماعتها و سازمانهای مرتبط، با برپایی نشستهای گوناگونی در نقاط مختلف اروپا، در پی بررسی  بازنگری تأثیر اصلاحات بر حوزه‏های مختلف زندگی و اندیشه در جوامع اروپایی و  ملل غربی برآمده‏اند.

با این حال، بر بسیاری، از جمله اندیشمندان مسیحی مشرق‏زمین، آشکار است که گسترۀ تأثیر حرکتهای اصلاحی پروتستان که مارتین لوتر علم پیشوایی آن را از افرادی چون جان ویکلیف، یان هوس و … تحویل گرفت، بسیار فراتر از محدودۀ مرزهای مغرب‏زمین بوده است. 

بازگشت دوبارۀ کلیسا به پارس

افول کلیسای شرق

در اواخر سدۀ یازدهم میلادی، حتی پس از استیلای اسلام، کلیسای باستانی پارس[۱] دست‌کم از نظر گستردگی حوزه کلیسایی بزرگترین کلیسای جهان به‌شمار می‏رفت (Nash, 2008, p. 316; Jenkins, 2008, p. 6). مسیحیان پارس افزون بر حضور منسجم در داخل کشور، در بخشهایی از تاریخ باستان تبشیری‏ترین کلیسای جهان بودند (Mingana, 2010, p. 53). کلیسای مورد بحث، حتی خبر خوش انجیل خداوندمان عیسی مسیح را به‌شکل چشم‌گیری به مناطق دوردستی چون هندوستان، سیلان، سرزمینهای آسیای مرکزی، مغولستان، چین و … برده بود(Chung, 2011, p. 241) . با این حال، آن کلیسای غیور و عظیم با یورش ویرانگر مغولان و قتل‏عام‌های خونین ایلخانان مسلمان و به ویژه تیمور لنگ، حضور فیزیکی را در ایران از دست داد ((Lambton & Lewis, 1977, p. 170[۲]  

از اواخر سدۀ سیزدهم به این‌‌سو، راهبان کاتولیک فرانسیسکن، دومنیکن‏، آگوستینی،  کارملی‏ و … فعالیت‏هایی را در راستای پر کردن خلاء ناشی از غیبت کلیسای باستانی، در مناطقی از پارس آغاز کردند. با این حال، آنان پس از دویست و پنجاه سال فعالیت، موفق به جذب مسلمان‏زادگان ایرانیان و برپایی کلیسایی فراگیر نشدند (Waterfield, 1973, p. 77). از این‌رو، بعدها فعالیت‏های خود را به ارامنۀ مسیحی که توسط شاه عباس اول (۱۶۲۹ – ۱۵۷۱)، به نواحی شمالی و مرکزی ایران کوچانده شده بودند، متمرکز ساختند. کاتولیکها در مراحل بعدی در بین بازماندگان آشوری کلیسای باستانی پارس نیز مشغول به کار شدند. آنان در راستای خط‏‌‌‌مشی کلان واتیکان مبنی بر جذب و هضم کلیساهای شرق تلاش بسیاری در جذب آشوریان انجام دادند (The Nestorians of Persia, 1848). جماعت آشوری پس از قتل‏عامهای هولناک تیمور لنگ از محل اختفای خود در کوهستان‏های دشوارگذر نوار شمال‏غرب کشور به دشت اورمیه بازگشته بودند Gunter, 2009, p. 12)؛ (Karimi, 1975, p. 8.

جماعت مسیحی ارمنی، با وجود اسکان‏گرفتن در نواحی مرکزی و شمالی کشور و فعالیت مبشران فوق در بین آنان،  برخی اوقات جهت گرویدن به اسلام تحت‏ فشار قرار داشتند، فشاری که پیشتر همکیشان گرجی آنان را وادار به تسلیم و پذیرش اسلام کرده بود (Waterfield, 1973, pp. 66–۶۸). از سوی دیگر، آن ارامنۀ مسیحی به پیروی از باورها و خط‌‏مشی کلیسای باستانی خود، تمایلی به ترک انزوا ودرمیان‌گذاشتن پیغام انجیل با جامعۀ ایرانی نداشت (Darakjian, n.d. 1995). در آن سو، سیر نزولی بازماندگان کلیسای باستانی پارس در شمال‏غرب کشور همچنان ادامه داشت. آنان مدارس پرآوازه، رهبران و اندیشمندان برجسته، حضور در شهرهای بزرگ کشور، گنجیه‏های ادبی – علمی و پزشکان نامی خود را از دست داده بودند. اما شاید یکی از بزرگترین خسارتهای وارده به  بازماندگان اندکِ کلیسای پارس، از دست دادن  دید و رویا برای بشارت بود. از این‌رو، آن جماعت  به‌جز پرداختن به امور روزمرۀ زندگی تنگ‏دستانه، و جلب نظر همکیشان خود جهت دریافت کمک در برابر خشنونت اکراد (کردها؟) و ترکان اندیشۀ دیگری نداشتند (The Independent – Vol 39, p. 881).

ورود پروتستانها و گشایش کلیساهای فراگیر در ایران

در واقع بر اساس اسناد موجود، دو پزشک-مبشر آلمانی از فرقۀ موراویان (Moravians)، به نامهای هوکر ((C. F. W. Hoecker، و روفر (J. Ruefffer)، نخستین مبشران پروتستانی بودند که به‌عنوان وارثان نهضت اصلاحات، در اواسط سدۀ هجدهم راه خود را به ایران گشودند (Bradley, 2014, p. 304)، اما فرصت مناسبی برای خدمت نصیبشان نشد. سپس مبشران پروتستان دیگری از جمله هنری مارتین (۱۸۱۲ – ۱۷۸۱)، مترجم پرآوازۀ عهد‌جدید به زبان فارسی (Thomas, 2015, p. 574)،  فرداً رهسپار ایران شدند و خدمات ارزشمند و ماندگاری به کلیسای ایران ارائه کردند.

با این حال، مبشران  جماعت‌محور و پرزبیتری (مشایخی) آمریکایی را  باید نخستین گروه منسجم پروتستانی به‌شمار آورد که به‌شکلی نظام‏مند و درازمدت در ایران مشغول به کار شدند. آنان کار را از سال ۱۸۳۴ بین آشوریان (نستوری) دشت اورمیه آغاز کردند و آن را به مرکز استقرار آشوریان کوهستان‏های حکاری (در جنوب‏غرب کشور ترکیۀ امروزی) گسترش دادند (Brown, 1936, p. 489). آن گروه از مبشران پروتستان پس از سال ۱۸۷۰ همچون پولس رسول که کلان‌شهرهای روزگار خود را مراکز فعالیتش قرار می‏داد، متوجه شهرهای بزرگ ایران شدند. بدین‏ترتیب مبشران پروتستان آمریکایی علاوه بر حفظ مرکز اصلی اورمیه و شعبه‏های آن در دشت آن شهر و کوهستان‏های حکاری، به‌تدریج  دوایری را در شهرهای تهران (۱۸۷۲)، تبریز (۱۸۷۳)، همدان (۱۸۸۰)، رشت (۱۹۰۲)، قزوین (۱۹۰۶)، کرمانشاه (۱۹۱۰) و مشهد (۱۹۱۱)  تأسیس کردند (Elder, 1954). برخی از آن مراکز به نوبۀ خود  دوایر کوچک یا موقت را اداره می‏کردند. برای نمونه می‏توان به  دوایر کوچکتری چون زنجان، مراغه، سلماس، دولت آباد و … اشاره داشت که تحت نظارت مراکز اصلی تبریز، اورمیه و همدان اداره می‏شدند. هر یک از مراکز بزرگ و دوایر کوچک برنامه‏های مستمری را جهت  فرستادن مبشران خود به مناطق روستایی و دوردست  برای اعلام خبر خوش  انجیل به تمامی اقوام ایرانی دنبال می‏کردند. افزون بر این، مبشران آمریکایی با گشایش چندین درمانگاه، بیمارستان مدرن و مدرسه در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اورمیه، کرمانشاه، همدان و رشت موفق به ایجاد فرصت‏های  مناسبی جهت اعلام پیام نجات با ایرانیان شدند (Brown, 1936, p. 502).

در آن ایام، مبشران کلیسای پروتستان نه‏تنها از این فرصت‏های جهت برقراری ارتباط با اقشار متوسط و مستمند  استفاده می‌کردند، بلکه  همچون جبرئیل بختیشوع و دیگر پزشکان نامی کلیسای باستانی پارس در دربار خلفای عباسی (Afsaruddin, 2013, p. 165)، به دربار نیز  راه یافته بودند. پزشک-مبشران پروتستان به دربار پادشاهان ایران رفت و آمد داشتند و به پاس خدمات ارزشمند از آنان نشان افتخار دریافت می‏کردند .(Lamme, 1925, p. 3)

در حقیقت پس از افول کلیسای شرق (نستوری)، مبشران پروتستان آمریکایی و کلیسای انجیلی ایران، که حاصل خدمت آنان به شمار می‏رفت، نخستین حرکت منسجم را جهت شناساندن دوبارۀ ایمان مسیحی به ایرانیان آغاز کردند و حضور کلیسا به ویژه در شهرهای بزرگ کشور به‌طرز بی‏سابقه‏ای محسوس  شد. 

برای نمونه در شهر مشهد امامان جمعه پس از سده‏ها برای نخستین بار از جامعۀ کوچک مسیحیان شهر سخن گفتند و در مراحل اولیه مردم را از رفتن به بیمارستان مسیحیان پروتستان برحذر داشتند، اما پس از چندی، کار پزشک-مبشران مسیحی در بین مردم چنان مورد تقدیر قرار گرفت که شایعه شد: «در بیمارستان مسیحی کسی نمی‏میرد!» (Hoffman, 1971, pp. 30–۳۲). کشیش لوئیز اسلستین در‌بارۀ خدمات بشارتی گروه خود در مشهد می‏نویسد: «ما مشهد را غرق کلام خدا کرده‏ایم. در بازار پی در پی به من هشدار می‌دهند که اگر از موعظه و فروش کتب مقدسه دست برندارم، به‌دست کسی کشته خواهم شد. اما جملۀ: ”لوئیس، من همیشه با تو هستم“، همواره در گوشم طنین‏انداز است، و از این‌رو کار را ادامه می‏دهم»(Zwemer, 1920, pp. 293–۲۹۴). در سمنان حاج ملا علی، مجتهد بزرگ و پرنفوذ منطقه، از کشیش لوئیس اسلستین دعوت می‏کند تا در پس از پایان خطبه‏های نماز جماعت، برای حضار سخنرانی کند. کشیش اسلستین به دعوت وی پاسخ مثبت می‏دهد و حکایت “پسر گمشده” را موعظه می‏کند (Elder, 1954, p. 74)! در اورمیه آخوندهای مسلمان به منظور قدردانی از خدمات پزشکی دکتر گرانت، پزشک-مبشر پروتستان، حاشیۀ جامۀ وی را می‏بوسیدند و مسلمانان شهر به هنگام درگذشت نابهنگام وی اشک می‏ریختند (Brown, 1936, p. 487). ملک‏الشعرای بهار در وصف خدمات آموزشی بی‏نظیر دکتر ساموئل جردن شعر می‏سراید و خیابانی در تهران به منظور تقدیر از خدمات دکتر، خیابان جردن نامگذاری می‏شود. در تبریز ولیعهد وقت موضوع زندانی شدن میرزا ابراهیم خویی، نوکیش مسیحی را که به جرم ارتداد و تبلیغ مسیحیت زندانی شده بود  شخصاً دنبال می‏کند و پس از کشته شدن وی در زندان،  می‌کوشد تا دریابد که وی در مقابل آن همه فشار چگونه درگذشته بود. مسئولان زندان در پاسخ می‏گویند: «او چون فردی مسیحی مُرد» (Brown, 1936, p. 525). در تهران استقبال گستردۀ مسلمان‏زداگان از جلسات عبادتی کلیسای انجیلی تهران به سال ۱۸۸۰، ناصرالدین شاه قاجار را آشفته می‏سازد، در نتیجه دستوری صادر می‏شود که به موجب آن مسلمان‏زادگان اجازه نداشتند به کلیسای مورد اشاره و یا مدارس مسیحی مربوط به آن کلیسا وارد شوند. اما آن فرمان پس از مدتی اثر خود را از دست می‏دهد (Elder, 1954, pp. 32–۳۳). 

مبشران بریتانیایی نیز که در کار ترجمۀ کتاب‏مقدس فارسی فعالیت‏های چشم‏گیر، بسیار مؤثر و ماندگاری داشتند در سال ۱۸۷۵ مرکزی در اصفهان ایجاد کردند و بعدها کار خود را به شهرهای کرمان (۱۸۹۷)، یزد (۱۸۹۸)، شیراز (۱۹۰۰)، و در نهایت تهران (۱۹۵۷)، گسترش دادند و در نتیجۀ خدمات آنان کلیسای اسقفی ایران شکل گرفت. آنان نیز  افزون بر تأسیس کلیساها به‌واسطۀ تأسیس بیمارستانها و مدارس با اقشار مختلف جامعۀ ایرانی ارتباط برقرار می‏کردند (Waterfield, 1973, pp. 147–۱۷۶).

کلیساهای پنطیکاستی و افزایش شور تبشیری پروتستانها

در سال ۱۸۷۹ کشیشی آشوری، یوحنا نام از اهالی اورمیه، آخوند جوانی به نام سعید را در شهر سنندج ملاقات کرد. کشیش یوحنا و شماری از همکارانش از سوی مبشران پروتستان آمریکایی به منظور بشارت پیام انجیل رهسپار آن منطقه شده بودند. آخوند جوان پیام انجیل را از کشیش یوحنا  شنید و عاقبت خود را تسلیم عیسی مسیح خداوند کرد. دیری نپایید که سعید جوان مجبور به فرار از سنندج شد. او در همدان در منزل مبشران آمریکایی پناه گرفت و بعدها نزد آنان به تحصیل علوم پزشکی پرداخت. فرد مورد بحث در سال ۱۸۸۷ در جمع بزرگی به ایمان خود اعتراف کرده، تعمید گرفت. او بعدها پزشکی زبردست و پرآوازه شد. دکتر سعیدخان کردستانی در سال ۱۸۹۲ جهت تحصیل در مقاطع تخصصی به سوئد و سپس به انگلستان رفت. او در انگلستان با برادران پلیموت و جلسات خانگی آنان آشنا شده، تحت‏تأثیر ایشان قرار گرفت. دکتر سعیدخان پس از بازگشت به ایران جلساتی خانگی مشابه آن‌چه  در انگلیس دیده و تجربه کرده بود در منزل خود برپا کرد. در ابتدا، ارامنه و سپس یهودیان و مسلمانان نیز جذب آن جلسات خانگی شدند (Allen, 1964). پس از درگذشت دکتر سعیدخان کردستانی، برگزاری جلسات تداوم یافت و کماکان منشاء برکات بسیاری برای کلیسای ایران شد، مثلاً فرقۀ برادران ارامنۀ اقلیت و اکثریت را باید ثمرۀ همان مشارکتهای خانگی شمرد. افزون بر این، برادر ست یقنظر، یکی از اعضاء فعال همان جلسات، در حدود سال ۱۹۵۴ پس از برخورداری از تجربیاتی روحانی مشابه تجربیات ۱۹۰۶ آزوسا (کالیفرنیا)، جلساتی جداگانه در منزل خود برپا  کرد و بدین‌ترتیب شالودۀ کلیسای جماعت ربانی ایران را ریخت. 

با وجود این که کلیسای جماعت ربانی ایران نیز همچون فرقۀ قدیمی‏تر پنطیکاستی ایرانی همان نگرشهای الهیاتی و تأکیدات را داشت، برخلاف گروه نخست که در آن هنگام خدمت را به آشوریان محدود ساخته بود، بشارت انجیل به تمامی اقوام ایرانی را با شوری تازه دنبال کرد (Bradley, 2014, p. 168)، و عزم‌شان در این راستا الهام‏بخش شماری از رهبران دیگر کلیساهای فعال در زمینۀ بشارت شد. کلیسای جماعت ربانی ایران که رهبرانی با رویاهای بزرگ پرورش داده بود از ۱۹۷۹ بدین‌سو، به برکت رشدی  فزاینده افزون برکلیساهای تهران، اصفهان، اورمیه و گرگان، شعبه‏هایی در شهرهای رشت، اراک، مشهد، شاهین شهر، اهواز، شیراز، نوشهر، کرج و کرمانشاه  تأسیس کرد. 

سرانجام خدمت و تلاش مسیحیان پروتستان جهت برپایی کلیسایی فراگیر در ایران پس از حدود ۱۴۰ سال به ثمر نشست؛ و آشکار شد که روح خدا بر استخوان‏های مردۀ کلیسای باستانی پارس دمیده شده و پیه و گوشت  بر آنها می‌روید؛ و به فرمان خداوند، روح او از بادهای اربعه به مرزهای ایران وزیدن آغاز کرد تا آنها را جان بخشد و از ایشان لشکری از شاهدان برای خود فراهم آورد. 

 برنامه‏‌های ماهوار‌ه‌ای

حرکتهای پُرشتاب و بی‏پروایانۀ کلیساهای پروتستان و به‌طور خاص کلیسای جماعت ربانی ایران در راستای بشارت پیام انجیل به اقوام مختلف ایرانی فشارها و واکنش قهرآمیز رهبران مذهبی کشور را به‌طور خاص از دومین دهۀ استقرار نظام اسلامی در پی داشت (Bradley, 2014, p. 18)، که شرح آن در حوصلۀ این نوشته نمی‏گنجد. اما همان فشارها رهبران کلیساهای مورد بحث و به ویژه کلیسای جماعت ربانی ایران را واداشت تا تشکیل گروه‏های خانگی را در برنامۀ کار خود قرار دهند و کلیسا را برای روزهای دشوار و توفانی آتی آماده سازند. در سالیان اخیر با  شروع کار کانالهای ماهواره‏ای مسیحی فارسی‏زبان خارج از کشور و فعال شدن مسیحیان ایرانی در فضاهای مجازی، بار سنگین پیشوایی و آموزش از دوش رهبران تحت‏فشار و مهارشدۀ کلیساهای ساختمانی پروتستان داخل کشور برداشته شده و دوران جدید و خاصی در تاریخ کلیسای ایران آغاز گشته است.‏

برنامه‏های ماهواره‏ای مورد اشاره که توسط ایرانیان مسیحی پروتستان در غربت راه‏اندازی و به‌طور عمده توسط کلیساهای پروتستان خارج از کشور و ایرانیان مسیحی در غربت حمایت می‏شود با آغاز به کار کانالهای فارسی‏زبان از جمله کانال پُرمخاطب «محبت» در سال ۲۰۰۵ و افزوده شدن کانالهای دیگری چون «سَت سِون-پارس» (۲۰۰۶)، «نجات» (۲۰۰۷)، «سِون» (۲۰۱۲) و … دری  برای موعظۀ انجیل پیش روی ایرانیان مسیحی  گشود. 

به برکت این  گشایش، مسیحیان ایرانی برای نخستین‌بار به جماعتهایی مسیحی از هموطنان دسترسی یافته‏اند، آموزگاران و مبشران و رهبران مسیحی ایرانی خارج از کشور در قالب برنامه‏های مختلف از طریق کانالهای ماهواره‏ای، انجیل عیسای مسیح و شهادت زندگی خود را آزادانه با هموطنان در میان می‏گذارند. نوکیشان مسیحی داخل کشور که  همچون مسیحیان دورۀ جفای چهل سالۀ شاپور دوم، امپراتور ساسانی، عبادت مخفیانه پیشه کرده‏اند از پیام و آموزش واعظان و آموزگاران ممتاز بهره‏مند می‏شوند.  سؤالات قدیمی و جدید، سوءتعبیرها و … پاسخ می‏یابند؛ و بدین‌سان آن تاک برومندی که خداوند با فراخوانی مبشران پروتستان در ایران احیاء کرد شاخه‏های خود را در تمامی جوانب مملکت کهن می‏گستراند. واعظان ایرانی نه به هنگام رشد شگفت‏آور کلیسا در دورۀ ساسانیان زرتشتی و نه در دوره زمامداران متعصب و یا  مداراگر اسلامی، هیچ گاه نظیر این  گشایش را تجربه نکرده‏اند. 

در آیین گرامی‏داشت پانصدمین سالگرد اصلاحات، کلیسای ایران با  تجربیات شگفت‏آوری  ظاهر شده است!  مردان و زنان  ایرانی از انجیل خداوند خود عار  ندارند زیرا آن را قوت خدا برای نجات هر ایمان‏آورنده‏ای می‌دانند. آنان چشم‏انتظار شهری با بنیاد بوده‏اند، که معمار و سازنده‌اش خداست. شماری از آنان تحقق وعده‏ها را ندیدند و از دور آنها را تحیت گفتند. برخی تا پای جان کلام شهادت خود را نگه داشتند و خداوند عیسی را بر دست راست خدا ایستاده دیدند. گروهی آواره یا در بند شدند و ضعف به هم رساندند، اما روح خداوند قوت دوباره افزود تا دگر بار بخرامند، بدوند و چون عقاب اوج گیرند. در این داستان فرشتگانی به تصویر کشیده می‌شوند که برای بازگشت خیل دختران و پسران گمشده ایرانی به آغوش پدر آسمانی به غایت مسرورند. داستان کلیسای ایران شهادتی بر  کار خداست. آن صاحب کرامت در حال تفقد از سرزمین کوروش مسح‏شده و مجوسیان استقبال‏کنندۀ خود و خلق حکایت‏های جاودانی است.