پانصدمین سالگرد اصلاحات
عنوان “اصلاحات” به تغییرات مذهبی عمدهای اشاره دارد که طی سدۀ شانزدهم میلادی در اروپا اتفاق افتاد و مذهب، سیاست، جامعه و الگوهای اساسی فرهنگی آن را دگرگون ساخت. یکی از محورهای کلیدی این نهضت حرکت اصلاحی پروتستانها بود، حرکتی که از روز ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ همزمان با نصب اعتراضنامۀ ۹۵ مادهای مارتین لوتر بر در کلیسای ویتنبرگ اوجی دوباره گرفت (Devine & Summerfield, 2013, p. 257)، و سپس به شکلگیری کلیساهای رسمی جدیدی چون کلیساهای لوتری، اصلاحشده و انگلیکن انجامید.
امسال، به مناسبت پانصدمین سالگرد نصب آن اعتراضنامۀ ۹۵ مادهای، بسیاری از کلیساهای لوتری، اصلاحشده و دیگر جماعتها و سازمانهای مرتبط، با برپایی نشستهای گوناگونی در نقاط مختلف اروپا، در پی بررسی بازنگری تأثیر اصلاحات بر حوزههای مختلف زندگی و اندیشه در جوامع اروپایی و ملل غربی برآمدهاند.
با این حال، بر بسیاری، از جمله اندیشمندان مسیحی مشرقزمین، آشکار است که گسترۀ تأثیر حرکتهای اصلاحی پروتستان که مارتین لوتر علم پیشوایی آن را از افرادی چون جان ویکلیف، یان هوس و … تحویل گرفت، بسیار فراتر از محدودۀ مرزهای مغربزمین بوده است.
بازگشت دوبارۀ کلیسا به پارس
افول کلیسای شرق
در اواخر سدۀ یازدهم میلادی، حتی پس از استیلای اسلام، کلیسای باستانی پارس[۱] دستکم از نظر گستردگی حوزه کلیسایی بزرگترین کلیسای جهان بهشمار میرفت (Nash, 2008, p. 316; Jenkins, 2008, p. 6). مسیحیان پارس افزون بر حضور منسجم در داخل کشور، در بخشهایی از تاریخ باستان تبشیریترین کلیسای جهان بودند (Mingana, 2010, p. 53). کلیسای مورد بحث، حتی خبر خوش انجیل خداوندمان عیسی مسیح را بهشکل چشمگیری به مناطق دوردستی چون هندوستان، سیلان، سرزمینهای آسیای مرکزی، مغولستان، چین و … برده بود(Chung, 2011, p. 241) . با این حال، آن کلیسای غیور و عظیم با یورش ویرانگر مغولان و قتلعامهای خونین ایلخانان مسلمان و به ویژه تیمور لنگ، حضور فیزیکی را در ایران از دست داد ((Lambton & Lewis, 1977, p. 170[۲]
از اواخر سدۀ سیزدهم به اینسو، راهبان کاتولیک فرانسیسکن، دومنیکن، آگوستینی، کارملی و … فعالیتهایی را در راستای پر کردن خلاء ناشی از غیبت کلیسای باستانی، در مناطقی از پارس آغاز کردند. با این حال، آنان پس از دویست و پنجاه سال فعالیت، موفق به جذب مسلمانزادگان ایرانیان و برپایی کلیسایی فراگیر نشدند (Waterfield, 1973, p. 77). از اینرو، بعدها فعالیتهای خود را به ارامنۀ مسیحی که توسط شاه عباس اول (۱۶۲۹ – ۱۵۷۱)، به نواحی شمالی و مرکزی ایران کوچانده شده بودند، متمرکز ساختند. کاتولیکها در مراحل بعدی در بین بازماندگان آشوری کلیسای باستانی پارس نیز مشغول به کار شدند. آنان در راستای خطمشی کلان واتیکان مبنی بر جذب و هضم کلیساهای شرق تلاش بسیاری در جذب آشوریان انجام دادند (The Nestorians of Persia, 1848). جماعت آشوری پس از قتلعامهای هولناک تیمور لنگ از محل اختفای خود در کوهستانهای دشوارگذر نوار شمالغرب کشور به دشت اورمیه بازگشته بودند Gunter, 2009, p. 12)؛ (Karimi, 1975, p. 8.
جماعت مسیحی ارمنی، با وجود اسکانگرفتن در نواحی مرکزی و شمالی کشور و فعالیت مبشران فوق در بین آنان، برخی اوقات جهت گرویدن به اسلام تحت فشار قرار داشتند، فشاری که پیشتر همکیشان گرجی آنان را وادار به تسلیم و پذیرش اسلام کرده بود (Waterfield, 1973, pp. 66–۶۸). از سوی دیگر، آن ارامنۀ مسیحی به پیروی از باورها و خطمشی کلیسای باستانی خود، تمایلی به ترک انزوا ودرمیانگذاشتن پیغام انجیل با جامعۀ ایرانی نداشت (Darakjian, n.d. 1995). در آن سو، سیر نزولی بازماندگان کلیسای باستانی پارس در شمالغرب کشور همچنان ادامه داشت. آنان مدارس پرآوازه، رهبران و اندیشمندان برجسته، حضور در شهرهای بزرگ کشور، گنجیههای ادبی – علمی و پزشکان نامی خود را از دست داده بودند. اما شاید یکی از بزرگترین خسارتهای وارده به بازماندگان اندکِ کلیسای پارس، از دست دادن دید و رویا برای بشارت بود. از اینرو، آن جماعت بهجز پرداختن به امور روزمرۀ زندگی تنگدستانه، و جلب نظر همکیشان خود جهت دریافت کمک در برابر خشنونت اکراد (کردها؟) و ترکان اندیشۀ دیگری نداشتند (The Independent – Vol 39, p. 881).
ورود پروتستانها و گشایش کلیساهای فراگیر در ایران
در واقع بر اساس اسناد موجود، دو پزشک-مبشر آلمانی از فرقۀ موراویان (Moravians)، به نامهای هوکر ((C. F. W. Hoecker، و روفر (J. Ruefffer)، نخستین مبشران پروتستانی بودند که بهعنوان وارثان نهضت اصلاحات، در اواسط سدۀ هجدهم راه خود را به ایران گشودند (Bradley, 2014, p. 304)، اما فرصت مناسبی برای خدمت نصیبشان نشد. سپس مبشران پروتستان دیگری از جمله هنری مارتین (۱۸۱۲ – ۱۷۸۱)، مترجم پرآوازۀ عهدجدید به زبان فارسی (Thomas, 2015, p. 574)، فرداً رهسپار ایران شدند و خدمات ارزشمند و ماندگاری به کلیسای ایران ارائه کردند.
با این حال، مبشران جماعتمحور و پرزبیتری (مشایخی) آمریکایی را باید نخستین گروه منسجم پروتستانی بهشمار آورد که بهشکلی نظاممند و درازمدت در ایران مشغول به کار شدند. آنان کار را از سال ۱۸۳۴ بین آشوریان (نستوری) دشت اورمیه آغاز کردند و آن را به مرکز استقرار آشوریان کوهستانهای حکاری (در جنوبغرب کشور ترکیۀ امروزی) گسترش دادند (Brown, 1936, p. 489). آن گروه از مبشران پروتستان پس از سال ۱۸۷۰ همچون پولس رسول که کلانشهرهای روزگار خود را مراکز فعالیتش قرار میداد، متوجه شهرهای بزرگ ایران شدند. بدینترتیب مبشران پروتستان آمریکایی علاوه بر حفظ مرکز اصلی اورمیه و شعبههای آن در دشت آن شهر و کوهستانهای حکاری، بهتدریج دوایری را در شهرهای تهران (۱۸۷۲)، تبریز (۱۸۷۳)، همدان (۱۸۸۰)، رشت (۱۹۰۲)، قزوین (۱۹۰۶)، کرمانشاه (۱۹۱۰) و مشهد (۱۹۱۱) تأسیس کردند (Elder, 1954). برخی از آن مراکز به نوبۀ خود دوایر کوچک یا موقت را اداره میکردند. برای نمونه میتوان به دوایر کوچکتری چون زنجان، مراغه، سلماس، دولت آباد و … اشاره داشت که تحت نظارت مراکز اصلی تبریز، اورمیه و همدان اداره میشدند. هر یک از مراکز بزرگ و دوایر کوچک برنامههای مستمری را جهت فرستادن مبشران خود به مناطق روستایی و دوردست برای اعلام خبر خوش انجیل به تمامی اقوام ایرانی دنبال میکردند. افزون بر این، مبشران آمریکایی با گشایش چندین درمانگاه، بیمارستان مدرن و مدرسه در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اورمیه، کرمانشاه، همدان و رشت موفق به ایجاد فرصتهای مناسبی جهت اعلام پیام نجات با ایرانیان شدند (Brown, 1936, p. 502).
در آن ایام، مبشران کلیسای پروتستان نهتنها از این فرصتهای جهت برقراری ارتباط با اقشار متوسط و مستمند استفاده میکردند، بلکه همچون جبرئیل بختیشوع و دیگر پزشکان نامی کلیسای باستانی پارس در دربار خلفای عباسی (Afsaruddin, 2013, p. 165)، به دربار نیز راه یافته بودند. پزشک-مبشران پروتستان به دربار پادشاهان ایران رفت و آمد داشتند و به پاس خدمات ارزشمند از آنان نشان افتخار دریافت میکردند .(Lamme, 1925, p. 3)
در حقیقت پس از افول کلیسای شرق (نستوری)، مبشران پروتستان آمریکایی و کلیسای انجیلی ایران، که حاصل خدمت آنان به شمار میرفت، نخستین حرکت منسجم را جهت شناساندن دوبارۀ ایمان مسیحی به ایرانیان آغاز کردند و حضور کلیسا به ویژه در شهرهای بزرگ کشور بهطرز بیسابقهای محسوس شد.
برای نمونه در شهر مشهد امامان جمعه پس از سدهها برای نخستین بار از جامعۀ کوچک مسیحیان شهر سخن گفتند و در مراحل اولیه مردم را از رفتن به بیمارستان مسیحیان پروتستان برحذر داشتند، اما پس از چندی، کار پزشک-مبشران مسیحی در بین مردم چنان مورد تقدیر قرار گرفت که شایعه شد: «در بیمارستان مسیحی کسی نمیمیرد!» (Hoffman, 1971, pp. 30–۳۲). کشیش لوئیز اسلستین دربارۀ خدمات بشارتی گروه خود در مشهد مینویسد: «ما مشهد را غرق کلام خدا کردهایم. در بازار پی در پی به من هشدار میدهند که اگر از موعظه و فروش کتب مقدسه دست برندارم، بهدست کسی کشته خواهم شد. اما جملۀ: ”لوئیس، من همیشه با تو هستم“، همواره در گوشم طنینانداز است، و از اینرو کار را ادامه میدهم»(Zwemer, 1920, pp. 293–۲۹۴). در سمنان حاج ملا علی، مجتهد بزرگ و پرنفوذ منطقه، از کشیش لوئیس اسلستین دعوت میکند تا در پس از پایان خطبههای نماز جماعت، برای حضار سخنرانی کند. کشیش اسلستین به دعوت وی پاسخ مثبت میدهد و حکایت “پسر گمشده” را موعظه میکند (Elder, 1954, p. 74)! در اورمیه آخوندهای مسلمان به منظور قدردانی از خدمات پزشکی دکتر گرانت، پزشک-مبشر پروتستان، حاشیۀ جامۀ وی را میبوسیدند و مسلمانان شهر به هنگام درگذشت نابهنگام وی اشک میریختند (Brown, 1936, p. 487). ملکالشعرای بهار در وصف خدمات آموزشی بینظیر دکتر ساموئل جردن شعر میسراید و خیابانی در تهران به منظور تقدیر از خدمات دکتر، خیابان جردن نامگذاری میشود. در تبریز ولیعهد وقت موضوع زندانی شدن میرزا ابراهیم خویی، نوکیش مسیحی را که به جرم ارتداد و تبلیغ مسیحیت زندانی شده بود شخصاً دنبال میکند و پس از کشته شدن وی در زندان، میکوشد تا دریابد که وی در مقابل آن همه فشار چگونه درگذشته بود. مسئولان زندان در پاسخ میگویند: «او چون فردی مسیحی مُرد» (Brown, 1936, p. 525). در تهران استقبال گستردۀ مسلمانزداگان از جلسات عبادتی کلیسای انجیلی تهران به سال ۱۸۸۰، ناصرالدین شاه قاجار را آشفته میسازد، در نتیجه دستوری صادر میشود که به موجب آن مسلمانزادگان اجازه نداشتند به کلیسای مورد اشاره و یا مدارس مسیحی مربوط به آن کلیسا وارد شوند. اما آن فرمان پس از مدتی اثر خود را از دست میدهد (Elder, 1954, pp. 32–۳۳).
مبشران بریتانیایی نیز که در کار ترجمۀ کتابمقدس فارسی فعالیتهای چشمگیر، بسیار مؤثر و ماندگاری داشتند در سال ۱۸۷۵ مرکزی در اصفهان ایجاد کردند و بعدها کار خود را به شهرهای کرمان (۱۸۹۷)، یزد (۱۸۹۸)، شیراز (۱۹۰۰)، و در نهایت تهران (۱۹۵۷)، گسترش دادند و در نتیجۀ خدمات آنان کلیسای اسقفی ایران شکل گرفت. آنان نیز افزون بر تأسیس کلیساها بهواسطۀ تأسیس بیمارستانها و مدارس با اقشار مختلف جامعۀ ایرانی ارتباط برقرار میکردند (Waterfield, 1973, pp. 147–۱۷۶).
کلیساهای پنطیکاستی و افزایش شور تبشیری پروتستانها
در سال ۱۸۷۹ کشیشی آشوری، یوحنا نام از اهالی اورمیه، آخوند جوانی به نام سعید را در شهر سنندج ملاقات کرد. کشیش یوحنا و شماری از همکارانش از سوی مبشران پروتستان آمریکایی به منظور بشارت پیام انجیل رهسپار آن منطقه شده بودند. آخوند جوان پیام انجیل را از کشیش یوحنا شنید و عاقبت خود را تسلیم عیسی مسیح خداوند کرد. دیری نپایید که سعید جوان مجبور به فرار از سنندج شد. او در همدان در منزل مبشران آمریکایی پناه گرفت و بعدها نزد آنان به تحصیل علوم پزشکی پرداخت. فرد مورد بحث در سال ۱۸۸۷ در جمع بزرگی به ایمان خود اعتراف کرده، تعمید گرفت. او بعدها پزشکی زبردست و پرآوازه شد. دکتر سعیدخان کردستانی در سال ۱۸۹۲ جهت تحصیل در مقاطع تخصصی به سوئد و سپس به انگلستان رفت. او در انگلستان با برادران پلیموت و جلسات خانگی آنان آشنا شده، تحتتأثیر ایشان قرار گرفت. دکتر سعیدخان پس از بازگشت به ایران جلساتی خانگی مشابه آنچه در انگلیس دیده و تجربه کرده بود در منزل خود برپا کرد. در ابتدا، ارامنه و سپس یهودیان و مسلمانان نیز جذب آن جلسات خانگی شدند (Allen, 1964). پس از درگذشت دکتر سعیدخان کردستانی، برگزاری جلسات تداوم یافت و کماکان منشاء برکات بسیاری برای کلیسای ایران شد، مثلاً فرقۀ برادران ارامنۀ اقلیت و اکثریت را باید ثمرۀ همان مشارکتهای خانگی شمرد. افزون بر این، برادر ست یقنظر، یکی از اعضاء فعال همان جلسات، در حدود سال ۱۹۵۴ پس از برخورداری از تجربیاتی روحانی مشابه تجربیات ۱۹۰۶ آزوسا (کالیفرنیا)، جلساتی جداگانه در منزل خود برپا کرد و بدینترتیب شالودۀ کلیسای جماعت ربانی ایران را ریخت.
با وجود این که کلیسای جماعت ربانی ایران نیز همچون فرقۀ قدیمیتر پنطیکاستی ایرانی همان نگرشهای الهیاتی و تأکیدات را داشت، برخلاف گروه نخست که در آن هنگام خدمت را به آشوریان محدود ساخته بود، بشارت انجیل به تمامی اقوام ایرانی را با شوری تازه دنبال کرد (Bradley, 2014, p. 168)، و عزمشان در این راستا الهامبخش شماری از رهبران دیگر کلیساهای فعال در زمینۀ بشارت شد. کلیسای جماعت ربانی ایران که رهبرانی با رویاهای بزرگ پرورش داده بود از ۱۹۷۹ بدینسو، به برکت رشدی فزاینده افزون برکلیساهای تهران، اصفهان، اورمیه و گرگان، شعبههایی در شهرهای رشت، اراک، مشهد، شاهین شهر، اهواز، شیراز، نوشهر، کرج و کرمانشاه تأسیس کرد.
سرانجام خدمت و تلاش مسیحیان پروتستان جهت برپایی کلیسایی فراگیر در ایران پس از حدود ۱۴۰ سال به ثمر نشست؛ و آشکار شد که روح خدا بر استخوانهای مردۀ کلیسای باستانی پارس دمیده شده و پیه و گوشت بر آنها میروید؛ و به فرمان خداوند، روح او از بادهای اربعه به مرزهای ایران وزیدن آغاز کرد تا آنها را جان بخشد و از ایشان لشکری از شاهدان برای خود فراهم آورد.
برنامههای ماهوارهای
حرکتهای پُرشتاب و بیپروایانۀ کلیساهای پروتستان و بهطور خاص کلیسای جماعت ربانی ایران در راستای بشارت پیام انجیل به اقوام مختلف ایرانی فشارها و واکنش قهرآمیز رهبران مذهبی کشور را بهطور خاص از دومین دهۀ استقرار نظام اسلامی در پی داشت (Bradley, 2014, p. 18)، که شرح آن در حوصلۀ این نوشته نمیگنجد. اما همان فشارها رهبران کلیساهای مورد بحث و به ویژه کلیسای جماعت ربانی ایران را واداشت تا تشکیل گروههای خانگی را در برنامۀ کار خود قرار دهند و کلیسا را برای روزهای دشوار و توفانی آتی آماده سازند. در سالیان اخیر با شروع کار کانالهای ماهوارهای مسیحی فارسیزبان خارج از کشور و فعال شدن مسیحیان ایرانی در فضاهای مجازی، بار سنگین پیشوایی و آموزش از دوش رهبران تحتفشار و مهارشدۀ کلیساهای ساختمانی پروتستان داخل کشور برداشته شده و دوران جدید و خاصی در تاریخ کلیسای ایران آغاز گشته است.
برنامههای ماهوارهای مورد اشاره که توسط ایرانیان مسیحی پروتستان در غربت راهاندازی و بهطور عمده توسط کلیساهای پروتستان خارج از کشور و ایرانیان مسیحی در غربت حمایت میشود با آغاز به کار کانالهای فارسیزبان از جمله کانال پُرمخاطب «محبت» در سال ۲۰۰۵ و افزوده شدن کانالهای دیگری چون «سَت سِون-پارس» (۲۰۰۶)، «نجات» (۲۰۰۷)، «سِون» (۲۰۱۲) و … دری برای موعظۀ انجیل پیش روی ایرانیان مسیحی گشود.
به برکت این گشایش، مسیحیان ایرانی برای نخستینبار به جماعتهایی مسیحی از هموطنان دسترسی یافتهاند، آموزگاران و مبشران و رهبران مسیحی ایرانی خارج از کشور در قالب برنامههای مختلف از طریق کانالهای ماهوارهای، انجیل عیسای مسیح و شهادت زندگی خود را آزادانه با هموطنان در میان میگذارند. نوکیشان مسیحی داخل کشور که همچون مسیحیان دورۀ جفای چهل سالۀ شاپور دوم، امپراتور ساسانی، عبادت مخفیانه پیشه کردهاند از پیام و آموزش واعظان و آموزگاران ممتاز بهرهمند میشوند. سؤالات قدیمی و جدید، سوءتعبیرها و … پاسخ مییابند؛ و بدینسان آن تاک برومندی که خداوند با فراخوانی مبشران پروتستان در ایران احیاء کرد شاخههای خود را در تمامی جوانب مملکت کهن میگستراند. واعظان ایرانی نه به هنگام رشد شگفتآور کلیسا در دورۀ ساسانیان زرتشتی و نه در دوره زمامداران متعصب و یا مداراگر اسلامی، هیچ گاه نظیر این گشایش را تجربه نکردهاند.
در آیین گرامیداشت پانصدمین سالگرد اصلاحات، کلیسای ایران با تجربیات شگفتآوری ظاهر شده است! مردان و زنان ایرانی از انجیل خداوند خود عار ندارند زیرا آن را قوت خدا برای نجات هر ایمانآورندهای میدانند. آنان چشمانتظار شهری با بنیاد بودهاند، که معمار و سازندهاش خداست. شماری از آنان تحقق وعدهها را ندیدند و از دور آنها را تحیت گفتند. برخی تا پای جان کلام شهادت خود را نگه داشتند و خداوند عیسی را بر دست راست خدا ایستاده دیدند. گروهی آواره یا در بند شدند و ضعف به هم رساندند، اما روح خداوند قوت دوباره افزود تا دگر بار بخرامند، بدوند و چون عقاب اوج گیرند. در این داستان فرشتگانی به تصویر کشیده میشوند که برای بازگشت خیل دختران و پسران گمشده ایرانی به آغوش پدر آسمانی به غایت مسرورند. داستان کلیسای ایران شهادتی بر کار خداست. آن صاحب کرامت در حال تفقد از سرزمین کوروش مسحشده و مجوسیان استقبالکنندۀ خود و خلق حکایتهای جاودانی است.
برکت و قوت خداوند با شما عزیزان باشد ، ممنون و سپاسگزارم از زحمات بی وقفه برادر سگز بنیامین
عزیز که برای کلیسای خداوند متحمل می شود ….
شکر برای وجود شما خادمان و زحمتکشان کلیسای خداوند