آشنایی با شاعر و عارفی برجسته از ارامنه
در سال ۲۰۱۵ پاپ فرانسیس، راهب و عارف ارمنی گریگور نارکاتسی را “معلم بزرگ کلیسا” Doctor of the Church اعلام کرد. در کلیسای کاتولیک کسانی را که با آثارشان نقشی عمیق و تأثیرگذار بر کلیسا و تاریخ آن داشتهاند و حقیقت ایمان مسیحی را با غنا و زیبایی و شکوه پرجلالش بیان کردهاند، بدین لقب میخوانند. در طول تاریخ کلیسا ۳۶ نفر این عنوان را دریافت کردهاند، که از این میان میتوان به آگوستین، آنسلم، و توماس آکویناس اشاره کرد. این الهیدانان برجسته، نقش مهمی در تکوین آموزهها و الهیات مسیحی ایفا کردهاند. از سوی دیگر، در فهرست این معلمان، اسامی اشخاصی چون ترزای آویلایی را نیز میتوان دید، عارفی دلسوخته که آثارش نه صرفاً از جنبۀ الهیاتی و نظری بلکه از نظر روحانی و عرفان مسیحی ارزشمندند و قرنها الهامبخش مسیحیان بسیاری برای سلوک در ایمان بودهاند. گریگور نارکاتسی بهخاطر منظومۀ شعری “فغاننامۀ نارِک” یا “مناجاتنامۀ نارِک” و مضامین عمیق روحانی و الهیاتی آن و تأثیر هزار سالهاش بر کلیسای جهانی و کلیسای ارمنی، لایق دریافت این عنوان از سوی کلیسای کاتولیک شناخته شده است.
گریگور نارکاتسی از مهمترین شخصیتهای کلیسای رسولی ارمنی (Armenian Apostolic Church) محسوب میشود که قدمت آن به بیش از ۱۷۰۰ سال میرسد. برای ارامنه، منظومۀ “مناجاتنامه” او از مهمترین آثار ادبی ارمنی محسوب میشود که تأثیر مهمی بر شکلگیری شعر و ادبیات ارمنی داشته است. در سطور ذیل سعی خواهیم نمود با این شخصیت تأثیرگذار که در خارج از دنیای ارمنیزبان چندان شناختهشده نیست، بیشتر آشنا شویم.
گریگور نارکاتسی در سال ۹۵۱ در جنوب دریاچۀ وان فعلی، در روستای نارِک چشم به جهان گشود. در کودکی مادرش را از دست داد و در جوانی در دیرِ نارِک مشغول تحصیل شد، و پس از پایان تحصیلات الهیاتی، در این دیر بهعنوان راهب ساکن شد و به تعلیم و نگارش پرداخت. دوران حیات او مصادف بود با دوران طلایی فرهنگ و ادبیات ارمنی. آثار شعری و ادبی و روحانی بسیاری در این زمان به نگارش درآمده است که مناجاتنامۀ او نقطۀ اوج این دورۀ طلایی بهشمار میرود. او علاوه بر مناجاتنامۀ نارِک، تفسیری عرفانی بر غزلغزلهای سلیمان نوشته و نیز غزلهایی در مورد زندگی روحانی به نگارش درآورده است. مناجاتنامۀ گریگور یک سال پیش از مرگش به پایان رسید، و او در سال ۱۰۰۳، یعنی در ۵۲ سالگی چشم از جهان فرو بست.
مناجاتنامۀ او منظومهای شعری است شامل ۹۵ بخش، که هر بخش آن عنوان “دعایی از اعماق دل خطاب به خدا” نام دارد. مضمون اصلی مناجاتنامه، در واقع دعاها و مناجات گریگور خطاب به خداست که در آنها به تفکر و تعمق در مورد وضعیت انسان و عظمت محبت و رحمت خدا میپردازد. در واقع مضمون اصلی و تکرارشونده در کل این منظومه، گناه، گمگشتگی و رستگاری است که به شکلهای مختلف در هر بخش از ۹۵ بخش منظومه تکرار میشود، اما گریگور هر بار از چشماندازی متفاوت بر ابعاد گوناگون این سه حقیقت مینگرد، و آنها را با زبان شعری به تصویر میکشد. این منظومه مشحون از اشارات متعدد به کتابمقدس و شخصیتهای مختلف آن است و نویسنده در جایجای آن، تأملات خود را در مورد عظمت و جلال و جبروت خدا بیان میکند. در واقع مناجاتنامۀ نارِک به زبانی ساده، دو شخصیت اصلی دارد که گریگور نارکاتسی و خدا هستند. شخص نارکاتسی بهعبارتی نمایندۀ بشر در حضور خداست، اما آنچه این اثر را از دیگر آثار عرفانی و مناجاتنامههای قرون وسطی متمایز میکند، تصویری است که گریگور از خودش بهعنوان انسانی منحصربهفرد و دارای فردیتی یگانه ارائه میکند. این نحوۀ نگرش به انسان و انعکاس عوالم درونی او در آثار ادبی و عرفانی، کمتر در آثار ادبی قرون وسطی دیده میشود. گریگور نارکاتسی در این آثار از شخصیترین و خصوصیترین افکار و امیال و احساساتش سخن میگوید و به خود اجازه میدهد تا اثری ادبی و روحانی به نگارش درآورد که موضوع اصلی آن شخص گریگور نارکاتسی اهل نارِک است، با همۀ بحرانهای وجودی و ترسها و شکها و بحرانهای ایمانیاش. فردیت منحصربهفرد او که عمیقاً به یگانگی و متمایز بودنش آگاه است، در جایجای اثر نارکاتسی مشهود است و او بهعنوان فردی که نگران نجات و رستگاری است، در برابر خدا میایستد و چون ایوب انتظار پاسخ خدا را میکشد. بهکارگیریِ ادبیات بهعنوان ابزاری برای بیان فردیت و شخصیت منحصربهفرد انسان، پدیدهای است که نخستینبار در مناجاتنامۀ نارِک دیده میشود و بعدها در دورۀ رنسانس و ادبیات پس از آن است که آثار ادبی چنین کارکردی پیدا میکنند. تنها اثری که میتوان چنین کارکردی در آن دید، “اعترافات” آگوستین است که تقریباً ۴ قرن پیش از دورۀ گریگور به نگارش درآمده بود. “اعترافات” آگوستین نیز از این منظر اثری بدیع و منحصربهفرد محسوب میشود و از این لحاظ، بر مناجاتنامۀ نارِک تقدم دارد. از اینکه آیا گریگور “اعترافات” آگوستین یا لااقل بخشهایی از آن را مطالعه کرده بود یا نه اطلاع چندانی در دست نداریم، اما اثر او شباهتهای بسیاری به “اعترافات” آگوستین دارد. اثر آگوستین به نثر است و فرم اعتراف دارد و اثر نارکاتسی مناجاتنامهای است در قالب نظم، اما هر دو در موشکافی افکار و احساسات و تجزیه و تحلیل ابعاد ناخودآگاه و پنهان وجود و شخصیت خود بسیار ریزبین هستند. هر دو نگاهی بس بدبینانه به طبیعت و سرشت سقوط کردۀ خود دارند و با ارجاعات متعدد به کتابمقدس میکوشند تا در ظلمات دهشتآور مغاکی که قلب انسان نام دارد، کورسوی امیدی بهسوی رستگاری بیابند. هر دو امیدی برای خود نمیبینند و هر چه بیشتر در خود غور و تفتیش میکنند، بیشتر از خود ناامید شده، به رحمت و فیض الهی امیدوارتر میشوند.
از سوی دیگر نارکاتسی نگاهی متعال نیز به انسان دارد، چون بر این باور است که انسان به صورت خدا آفریده شده، و شأن وجودی والایی برای او قائل است. او انسان را در شکوه پیش از سقوط و در جایگاه و مقامی که خدا برای او در نظر گرفته بود، میبیند. او دربارۀ انسان میسراید، و یکی از دلایل اندوه عمیق او از وضعیت ناگوار خودش، درک شکافی است که بین وضعیت کنونیاش و آنچه قرار بود باشد، میبیند. او بارها در مناجاتنامه با زبانی فاخر، زیبایی و شکوه انسان را بیان میکند، قسمتهایی که ما را بهیاد کلمات هملت در اثر شکسپیر میاندازد که شش قرن بعد از گریگور، عظمت وجودی انسان و صفات زیبا و توانمندیهایش را به شیوایی توصیف میکند. نارکاتسی با داشتن چنین چشماندازی، از یکسو به گناهان خود مینگرد و از سویی دیگر به عدالت و قدوسیت خدا، و در نهایت در مورد واکنش خدا به انسان سقوطکرده اینگونه با خدا بحث میکند:
آیا ممکن است جوهر غنای وجودیات را بیحرمت سازی
و الماس جمیل تاج منورت را بهدور افکنی؟
مضمون دیگری که در مناجاتنامه بسیار مشهود است، حس نیرومند حضور خداست که در همۀ لحظات زندگی شاعر و در همۀ ابعاد شخصیت و وجود وی حضور دارد. او بدون این حضور نمیتواند زندگی کند و تمام امیدش این است که خدا گناهان او را ببخشد تا او بتواند با خدا و پسرش عیسای مسیح متحد شود. حس حضور خدا برای کسی که نسبت به گناهان و قصوراتش عمیقاً آگاه است شاید آزاردهنده به نظر آید، اما این حس دائمی از حضور خدا از جنس حضوری نیست که در نگرش نیچهای در مورد خدا دیده میشود، که در آن انسان میخواهد از فشار و بار آن آزاد شود و در نهایت نیز طرح ایدۀ مرگ خدا را مطرح میکند. گریگور نیک آگاه است که تمام هستی و هویت و حیات او وامدار این حضور است. اما در عین حال، خویشتنآگاهی عمیق او از درون ناپاکش و افکار و احساساتی که گرایش به بدی بر آنها حاکم است، این حضور را محکوم کننده مییابد، اما امید او به رحمت و محبت بیپایان خداست. بدینسان، شاعر چرخۀ سهگانۀ “گناه، گمگشتگی و رستگاری” را که قبلاً به آن اشاره شد، پیوسته در هر بخش از ۹۵ بخش منظومه به شکلهای مختلف تکرار میکند.
گریگور استاد تجزیه و تحلیل افکار و احساسات و انگیزههای خود است. او گاه در ورای عواطف و احساسات نیکو نیز گناه و ناراستی را میبیند و شناختی عمیق از طبیعت بشری و پیچیدگیهای آن دارد. تحلیل او از عوالم درونی خود که با زبان شعری نغز و در قالب نمادها و استعارههای پیچیده بیان میشود، گاه شکل اعترافی صریح و عریان نیز دارد. هرچند این درونکاویهای عمیق و ظریف، ۹۰۰ سال پیش از ظهور روانتحلیلگری زیگموند فروید و همفکرانش صورت میگیرد، اما ریزبینیها و تحلیلهای گریگور از خودش ما را بهیاد نگاه نافذ روانتحلیلگران میاندازد.
روح او عرصۀ نبرد پایانناپذیر بین گرایشات نیکو و شرارتآمیز است و شاعر سعی میکند تضادها و کشمکشهای درون خود را به زبان شعر بیان کند. گریگور میکوشد زبانی مناسب با درون پرتلاطم خود بیآفریند و این درون آشفته را به نظم بکشد. واژگان در شعر او طنینی سهمگین دارند. او ترکیبات جدیدی برای بیان افکار و احساساتش میسازد و شعر او عرصۀ نوآوریهای زیبای کلامی است. زبان او بسیار فاخر و پرپیچ و تاب است و اگر شعر را به تعبیری “حادثهای در عرصۀ زبان” تعریف کنیم، شعر او مشحون از حوادث غیرمترقبه در عرصۀ زبان است. شعر ارمنی در مناجاتنامۀ نارِک به قلهای رفیع میرسد و پس از او نیز این منظومه تأثیری انکارناپذیر بر شعرای ارمنی قرون بعدی میگذارد. او استاد فن مبالغه است و خیالپردازی او گاه ابعاد حیرتانگیزی پیدا میکند. برخی از منتقدان ادبی مناجاتنامۀ نارِک را از لحاظ زیبایی کلامی و غنای اندیشه و گسترۀ مضامین و شور و حدت عواطف بیان شده، با شاهکارهای کلاسیک ادبیات جهان، چون “کمدی الهی” دانته و آثار شکسپیر مقایسه میکنند و در سالیان گذشته، بعد از ترجمۀ این اثر به زبانهای مختلف، با گذشت زمان این دیدگاه طرفداران بیشتری پیدا کرده است.
گریگور چنین دعا میکند: «قلب خوانندگان این منظومه را تطهیر کن، قلبهایشان را شفا ده، و گناهانشان را پاک نما… و اگر دردی درمانناپذیر یا خطری مهلک تهدیدشان میکند، باشد که بهواسطۀ قرائت این کتیبه و زیستن با امید، رستگار شوند». در بین مسیحیان ارمنی، این اثر بیشتر از آنکه مطالعه و درک شود، تکریم و احترام شده است. بسیاری از خانوادههای ارمنی بر بالین عزیزان بیمارشان بخشهایی از این منظومه را قرائت میکردند. در سالیان اخیر روانشناس ارمنی، آرمن نرسسیان روشی درمانی را توسعه داده است که بر اساس قرائت بخشهای مختلف منظومۀ نارِک شکل گرفته است. از دیدگاه این روانشناس بالینی، قرائت نارِک برای اشخاصی که از بیماریهای مختلفی چون افسردگی، اختلالات اضطرابی و شیزوفرنی رنج میبرند، اثری درمانگردارد. او نمونههای تجربی بسیاری از بهبود بیمارانی را ذکر میکند که مدتها با این روش درمانی تحت درمان بودهاند و بهشکل کامل مداوا شدهاند. او این روش را “نارِکتراپی” مینامد. از نظر او بیمارانش با ترسها و اضطرابها و مشکلاتشان در این منظومه روبهرو شده، به خودآگاهی جدیدی دست مییابند.
مناجاتنامۀ نارِک به زبانهای مختلفی چون انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، عربی، ژاپنی و زبانهای دیگر ترجمه شده است. گزیدهای از بخشهای مختلف این اثر در سال ۱۹۸۶ توسط دکتر آزاد ماتیان، استاد ادبیات ارمنی دانشگاه اصفهان، به زبان فارسی ترجمه شد. سپس دکتر ماتیان کل این اثر را از نو ترجمه کرد که تحت عنوان “فغاننامۀ نارِک” در سال ۲۰۰۱ منتشر شد.
نارکاتسی در مورد خود مینویسد: «اگرچه بهعنوان انسانی فانی روی در نقاب خاک خواهم کشید، اما این منظومه مرا جاودانی خواهد ساخت.» این پیشگویی او تحقق یافته است. او قرنها در بین ارامنۀ جهان بهعنوان قدیس و شاعری برجسته مورد تکریم بوده است، اما در دوران معاصر، چه کلیسای جهانی و چه دوستداران و شیفتگان ادبیات و شعر، هرچه بیشتر با عظمت این شاعر و عارف ارمنی آشنا شده و به ارزشهای بسیار مناجاتنامۀ او پی بردهاند.