نهضت عیسی و ترجمهپذیریِ نامتناهیِ کلام خدا
زبان خدا چیست؟ به چه زبانی دعای ما را میشنود؟ در غرب بهخاطر فراگیریِ میراث تاریخیِ مسیحی، چنین سؤالی ممکن است مضحک بهنظر برسد، که قطعاً اشتباه است.
غربیها فکر میکنند «البته که خدا فراتر از هر زبان خاص انسانی است.» «البته که هر زبانی برای سخن الهی گویا است. مگر غیر از این نیز ممکن است؟»
اما برای شرقیان (چه خاورمیانه چه خاور دور) پاسخ به سؤال فوق مستلزم اشاره به زبانی خاص است، قطعاً زبانی مقدس، اما به هر حال مشخص.
دو زبانی که ادعا میکنند ترجمهناپذیرند، و در قدرت مذهبی کفایت تام دارند، یکی سانسکریت برای هندوها و دیگری عربی برای مسلمانان است. هندوها و مسلمانان هر دو در خصوص کلام واجد اقتدار، در میان پیشینیان باستانیشان پیشفرضهایی دارند و گفتار «دینی» همواره ادعا دارد که کلام واجد اقتدار است. اما موضع عجیب و البته استثنایی، موضع یهودیان دورۀ معبد دوم و مسیحیان پس از آنها است، که در غرب پذیرفته اما واقعاً درست درک نشده است.
از آنجا که این دیدگاه در شرق غایب و در غرب بدون درک صحیح پذیرفته شده است، روشن ساختن آن ضروری مینماید، مخصوصاً در این زمان که مردمان غرب و شرق بهطور روزافزون با یکدیگر سروکار مییابند.
اگر دیدگاهی که در غرب پذیرفته شده بهلحاظ تاریخی عجیب است، پس از کجا سر در آورد و چگونه تبدیل به باوری رایج شد؟
داستان میان یهودیان و پس از بازگشت گروهی از آنها از تبعید بابل آغاز شد. اگرچه گروه بزرگی از آنها بازگشتند، اکثرشان، حتی در سرزمین اسرائیل، دیگر به زبان عبری باستان صحبت نمیکردند. آنها زبان میراث خود را فراموش کرده بودند و به زبان آرامی صحبت میکردند. بهعلاوه، درصد بالایی از یهودیان در ممالکی خارج از اسرائیل- در بابل، پارس، مصر، سوریۀ یونانی و چندین جای نهچندان معروف دیگر- موطن گزیدند. زبان اصلی آنها زبان سرزمینی بود که در آن اقامت گزیده بودند.
یهودیان خدای خود (یَهوه) را خالق ملل میدانستند که نه تنها جهان را با کلام خود به هستی خوانده، بلکه مخلوقات انسانی خود را در گروههای مختلف یا ملل (گویِم) متمایز ساخته بود. تورات، پنج کتاب بنیادینِ نوشتههای مقدس یهودیان، با خلقشدن جهان و بشر توسط یَهوه آغاز میشد، و سپس با تقسیم بشریت به ۷۰ یا ۷۲ ملت متمایز اما مرتبط ادامه مییافت.
قسمت عمدهای از یهودیت معبد دوم در خصوص کلام خدا درکی داشت که در تاریخ بشر بسیار منحصربهفرد بود. این درک همچنین با موضع یهودیت رابیها نیز متفاوت است، که پس از ویرانی معبد در سال ۷۰ میلادی ظهور کرد.
درک یهودیت معبد دوم چنین است: کلام خدا که بهواسطۀ آن او همه چیز را خلق کرد و سپس امر به تمایز زبانهای انسانی داد، میتواند به هر یک از آن زبانها انتقال یابد بدون آنکه از معنا و قدرتش کاسته شود.
یهودیان بر اساس این درک، متون مقدسشان را از عبری به یونانی و آرامی ترجمه کردند- یعنی دو زبان رایج میان یهودیان پراکنده در دورۀ معبد دوم. ترجمۀ یونانی یا سپتواجینت (هفتاد تَنان با علامت اختصاری LXX) و ترجمههای مختلف آرامی، موسوم به تارگوم، نیز برای استفاده در سرزمین مقدس تهیه شدند.
پیش از نهضت رابیگری، که پس از ویرانی معبد دوم در سال ۷۰ میلادی ظهور کرد، بخش تورات از ترجمۀ سپتواجینت از لحاظ معنا با تورات عبری کاملاً یکی شمرده میشد. در قرائت کنیسهها بهکار میرفت و همچون تورات عبری برای زندگی و عبادت، واجد حُجیّت شمرده میشد.
عیسی و پیروان اولیۀ او همه یهودی بودند. آنها باور داشتند که نوشتههای مقدس اسرائیلیان- تورات، انبیا و نوشتههای حکمتی- مطابق مشیّت (تدارک) الهی نوشته شدهاند و زمینهساز زندگی، تعالیم و خدمت عیسی هستند. این نوشتهها هم در خصوص عیسی- زندگی، مرگ و قیام او- و هم در مورد مأموریت پیروان او در قبال ملل پیشگویی کردهاند.
وقتی شاگردان عیسی نزد ملل رفتند تا مژدۀ انجیل و راه عیسی را به آنها اعلام کنند، از این درک اولیۀ یهودی برخوردار بودند. پیروان عیسی، هرجا که مأموریت بشارت آنها را میبُرد، کلام خدا را به زبانهای محلی ترجمه میکردند.
برای بسیاری در نهضت عیسی که خدمتشان در نوشتههای عهدجدید آمده، ترجمۀ سپتواجینت بهلحاظ قدرت و اقتدار (حجیت) کاملاً همانند تورات، انبیا و نوشتههای حکمتی عبری بود. همچنین، تعالیم عیسی، که اکثراً در ابتدا به زبان آرامی بودند، فوراً به یونانی، زبان عامۀ مردم، ترجمه شدند و به زبان رایج آن روزگار در دسترس مردم قرار گرفتند. زبان یونانی نیز همچون زبان عبری برای برقراری ارتباط با خدا مناسب دانسته میشد. اما نهضت عیسی زبان یونانی را استثنا نمیدانست، زیرا رابطهای عام بین خدا و زبان بشر قائل بود.
وقتی گسترۀ مأموریت مسیحیت آغازین تا سوریه، ارمنستان، مصر، آفریقای شمالیِ لاتینزبان، اتیوپی (حبشه) و سرانجام تا غرب چین امتداد یافت، مسیحیان کتابمقدس را به زبانهای محلی ترجمه کردند. شواهدی دال بر این وجود ندارد که مبشرانِ نهضت عیسی عموماً سعی کرده باشند عبری و یونانی را به نوگرویدگان آموزش دهند، یا آنها را به دعا به زبانی غیر از زبان مادری خود ترغیب کنند. بهجای این کار، آنها کلام خدا را به زبانهای محلی ترجمه کردند و به مردم تعلیم دادند که به زبانهای خودشان به نام عیسی توسل جویند. این واقعیتی است درخور توجه. از آنجا که این رویکرد در قیاس با رویکرد سایر مذاهب بسیار غیرمعمول است، روشن ساختن معنای آن توضیحاتی میطلبد.
در شرح این مهم توسل به نوشتههای اُریگن، اهل اسکندریه، که بعداً در قیصریه به خدمت مشغول شد، حیاتی است. اُریگن بیشک در زمرۀ نازکبینترین و عمیقترین عالمان زمان خود، در درون و بیرون کلیسا، بود. در خصوص نوشتار کنونی، اهمیت اُریگن از آنروست که بهطور خاص فهمِ متمایز مسیحیان اولیه را از ترجمهپذیریِ کلام خدا و دعای مسیحی بهدقت شرح میدهد.
آنچه اُریگن را به تبیین این موضوع برانگیخت، لزوم پاسخگویی به انتقادات کِلسوس، فیلسوف مشرک، بود. جای دارد که شرح او را مفصلاً نقل کنیم. او در رد کجفهمی کِلسوس در این زمینه، پاسخ میدهد:
بنابراین، او (کِلسوس) فراموش کرده که با مسیحیان سخن میگوید که فقط آنها از طریق عیسی به خدا دعا میکنند. او گفتههای دیگران را بیجهت با مسیحیان میآمیزد و با انتسابشان به آنها میگوید: اگر کسی به زبان بربرها نام آنها (خدایان) را ببرد کلامش قدرت دارد، لیکن اگر به یونانی و لاتین چنین کند، بلاتأثیر خواهد بود. از همه میخواهم که فقط یک نمونه بیاورند از اینکه ما موجودی را به زبان بربریان خواندهایم تا او را به امداد فراخوانیم. چنین کسی قانع خواهد شد که کلِسوس بیهوده چنین تهمتهایی به ما زده است، زیرا مشاهده خواهد کرد که اکثر مسیحیان حتی در دعاهای خود نامهایی را که در نوشتههای مقدس بر خدا اطلاق شدهاند، بر زبان نمیآورند. اما یونانیان به یونانی و رومیان به لاتین سخن میگویند و هر یک برحسب زبانشان نزد خدا دعا میکنند و چنانکه قادرند او را میستایند. و خداوند همۀ زبانها، همۀ آنها را که به هر زبانی دعا میکنند میشنود، چنان که گویی به یک زبان آنها را میشنود، و یک معنا به زبانهای مختلف بیان میشود. زیرا خدای متعال همچون خدایانی نیست که زبان خاصی برای آنها در نظر گرفتهاند که بربری یا یونانی است. این خدایان زبان دیگر مردمان را نمیفهمند و حاضر نیستند به گفتار مردمانی از دیگر زبانها توجه کنند.
خالق جهان محدود به هیچ زبانی نیست- یعنی اینگونه نیست که نتواند و نخواهد دعای مردمان را غیر از به زبانی خاص بشنود. بلکه خالق جهان خداوند هر زبانی است. او هر زبانی را میشنود و قادر است بهواسطۀ هر زبانی سخن بگوید.
ادعای مسیحیت مبنی بر اینکه خالق جهان قادر است به هر زبانی و بهطرزی تأثیرگذار سخن بگوید، در تفکر دنیای باستان بیسابقه است، و در تضاد شدید با باورهای دیگر در خصوص تأثیرگذاری و قدرت کلمات قرار میگیرد. اُریگن، برحسب دانش وسیع خود توجه ما را به عقیدۀ خاصی جلب میکند که در پاپیروسهای محتوی اوراد جادویی آمده است. در آنها تأکید شده که اوراد جادویی فقط آنگاه که به زبان اصلی ادا شوند، مؤثر واقع میشوند. چرا؟
زبان جادو ترجمهناشدنی است، زیرا زبانِ روح واحد یک ملت خاص است- گویا موجودات ماورایی هر منطقه، قدرتهایشان محدود به همان منطقه است.
اگر میتوانستیم تحقیق خاصی دربارۀ برخی اسامی انجام دهیم که کلید فراخوانی موجودات ماورایی بخصوصی هستند، لابد به این نتیجه میرسیدیم که هرگاه این اسامی را به ترتیب خاصی، بنا به ماهیتشان ذکر کنیم، میتوانند به منظور خاصی عمل کنند؛ مثلاً، مصداق آن را در زبان مصری میدیدیم که برخی اسامی برای احضار برخی موجودات ماورایی هستند که فقط قدرت انجام کارهای مشخصی دارند؛ یا مثلاً در زبان پارسی اسامی خاصی مییافتیم که قدرتهای خاصی را برمیانگیزند؛ و این در مورد هر ملت دیگری هم صادق میبود. همچنین با اسامی دیوهایی [موجودات ماورایی خاصی] روبهرو میشدیم که بر زمین، موضع محلی خاصی اختیار کردهاند، و با زبانهای آن مناطق و ملل ارتباط دارند.
اُریگن این نواحی محلی و ارتباط زبانهای خاص با دیوها را با شرح کتابمقدس از اینکه چگونه خدا ملل را پراکنده میسازد، مرتبط میداند. شرح این واقعه در کتاب تثنیه ۳۲:۸ بهطور موجز آمده است. شرح اُریگن باز در اینجا مفید واقع میشود:
ما میگوییم موسی که به باور ما نبیِ خدا و خادم حقیقیِ اوست، شرح تقسیم شدن مردم زمین را در سرودی در کتاب تثنیه شرح داده میگوید: «آنگاه که آن متعال قومها را میراث بخشید، آنگاه که بنیآدم را منتشر ساخت، او حدود قومها را تعیین فرمود، بر حسب شمار پسران خدا. زیرا که نصیب خداوند قوم اوست، و یعقوب میراث تعیین شده از بهر او.» … و هر یک به فرشتگان سپرده شدند، که کموبیش سختگیرند و شخصیت هریک به میزان فاصلهاش از نور ابدی متفاوت است… و هریک را فرشتگانی که زبان بومیشان را به آنها بخشیده است، به بخشی از زمین که شایستهشان است هدایت کرد حتی در تعاملات انسانی، اسامی ترجمهشده فاقد تأثیرند. این فقدان تأثیر به خاستگاه زبانهای ملل که از فرشتگاناند برمیگردد. لیکن، خدا همچون فرشتگان و انسان محدود نیست. او نام خود را میفهمد، به هر زبان که گفته شود.
بدینسان، در خصوص ماهیت اسامی میگوییم که اساس بر مواضعات یعنی توافق نامگذاران ندارند، چنانکه ارسطو میپندارد. زیرا زبانهای رایج مردمان منشاء انسانی ندارند، و این بر آنان که به ماهیت طلسم و جادو توجه دقیق دارند آشکار است، که بخشندگان زبانها آنها را بر حسب هر زبان و بیانی اختیار کردند… این پدیده را همچنین میتوان در اسامی آدمیان نیز یافت. زیرا اگر اسامی برخی آدمیان را به زبان مصری یا رومی و غیره ترجمه کنیم، تجربه یا عملی که خواندن آن نام به زبان اصلی پدید میآورد، حاصل نخواهد شد. یا اگر اسامی اولیۀ رومی افراد را به یونانی برمیگرداندیم آنچه را که طلسم ادعای انجام آن را به سبب خواندن آن اسامی اولیه دارد، نمیدیدیم. لیکن، اگر هر انسانی خدا را به زبان سکایی، مصری و غیره که در آن بار آمده است بخواند، به خطا نرفته است.
اُریگن این قدرت محدود به یک محل و زبان خاص را در تضاد با اقتدار جهانشمول نام عیسی میبیند. نام عیسی همه جا اقتدار دارد و میتوان آن را به هر زبانی برگرداند، بیآنکه از قدرتش کاسته شود.
نام خداوند ما عیسی نیز با همان فلسفۀ نامها مرتبط است، زیرا بهوضوح دیوهای بسیار را از جان و تن مردمان اخراج کرده است، و بر رهاشدگان از دیوها تأثیر عظیم داشته است.
در خصوص نام، اینکه، جادوگران گفتهاند که اگر کسی به زبانی بومی طلسمی را بیان کند، تأثیر مدعای طلسم را حاصل خواهد کرد. اما اگر همان طلسم به زبانی دیگر برگردانده شود، ضعیف و بیاثر خواهد بود.
این تقابل مهم است زیرا اگرچه مسیحیان، یعنی پیروان عیسی، به طلسم متوسل نمیشوند، لیکن کلامی را میگویند که برای تغییر دادن جهان قدرت خاصی دارد. «مسیحیان نه به طلسم، بلکه فقط به نام عیسی و تعالیم برگرفته از کلام مقدس و مؤثر الهی، توسل میجویند»
پیروان عیسی هنوز در روزگار اُریگن حضور فعال روحالقدس را در جهان آشکار میساختند.
آثار حضور روحالقدس که همچون کبوتر آشکار شد هنوز در میان مسیحیان مشهود است. آنها دیوها را اخراج میکنند و معجزات متعدد شفا از آنها صدور مییابد و برخی امور آینده را برحسب ارادۀ لوگوس درمییابند. حتی اگر کلِسوس بدانچه میخواهم بگویم بخندد، بههرروی باید بگویم که بسیاری بهرغم میل خود، به مسیحیت گرویدهاند، چنانکه گویی روحی یکباره ذهن آنها را با رویایی در روز یا شب، بهجای تنفر از انجیل به جانسپاری برای آن برانگیخته است. ما موارد بسیاری از این دست دیدهایم.
و حدوداً هزارو هشتصد سال بعد، ما نیز باید بر این واقعیت صحه بگذاریم. برای بسیاری از خوانندگان این نوشتار، گرویدن به مسیح چنین اتفاق افتاده است. از قرار، آنچه خدا در روزگار ما میکند بدیع و نو نیست. اُریگن نیز آن را در اوایل قرن سوم میلادی دیده بود.
ما تصدیق میکنیم که تمامی جهان بشری گواه کار عیسی را در خود دارد، زیرا کلیساهای خدا در آنند، که از کسانی تشکیل شدهاند که از شرارتهای بسیار، بهواسطۀ عیسی رها شدهاند. همچنین، نام عیسی هنوز هم اغتشاش ذهنی مردمان، و دیوها و امراض را میراند و به آنان که از روی نیازهای مادی و غیره به ایمان مسیحی تظاهر نمیکنند بلکه واقعاً انجیل مربوط به مسیح و خدا و داوری آینده را پذیرفتهاند، شخصیتی حلیم و آرام، و مهر به آدمیان و رأفت و نرمخویی میبخشد.
بنابراین، ما به نقطۀ آغاز بازمیگردیم. زبان خدا چیست؟ به چه زبانی دعای ما را میشنود؟ به هر زبانی.
خداوند همۀ زبانها، همۀ دعاهای آدمیان به زبانهای گوناگون را همچون دعایی به یک زبان میشنود، چنانکه گویی یک معنا به زبانهای مختلف بیان میشود. زیرا خدای متعال همچون خدایانی نیست که زبان خاصی برای آنها در نظر گرفتهاند، بربری یا یونانی، و زبان دیگر مردمان را نمیفهمند و حاضر نیستند به گفتار مردمانی از دیگر زبانها توجه کنند.
خدا به زبان تو سخن میگوید. کلام او وقتی به زبانی بیان میشود که تو در کودکی بر زانوان مادر و پدرت و از دهانشان شنیدی، قدرتش را حفظ میکند. و خدا گوش به همان لبها و کلمات دارد آنگاه که در نام عیسی، او را میخوانند.
مترجم: نادر فرد