Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

تأملی در ساحت راز

در آغاز ورود قوم خدا به بیابان و گرسنه شدنشان و متعاقباً شکوه و شکایتی که بر ضد موسی و هارون می‌کنند، خدا به هنگام عصر بلدرچین و در بامداد روز بعد نان به قوم می‌دهد. پس از نازل شدن نان، قوم اسرائیل می‌بینند که: «اینک بر روی صحرا پولکهای ریز شبیه ژالۀ یخ‌زده بر زمین پدیدار شد. بنی‌اسرائیل با دیدن آن به یکدیگر گفتند: ”این چیست؟“ زیرا نمی‌دانستند آن چیست. موسی بدیشان گفت: ”این نانی است که خداوند به شما داده تا بخورید“» (خروج ۱۶:‏۱۴و۱۵). آنچه آنان باید به عنوان نان می‌خوردند، چه به لحاظ ظاهر و چه به لحاظ نحوۀ ارائۀ آن (که از آسمان نازل می‌شد)، برای قوم غیر قابل فهم و درک بود. بنابراین در برخورد با این پدیدۀ عجیب، قوم از موسی می‌پرسند: «این چیست؟» در واقع، آنان به زبان عبری این کلمات را بر زبان آوردند: «man hu». علی‌رغم اینکه موسی می‌کوشد تا به پرسش آنان پاسخ دهد، اما در نهایت پاسخ او، پاسخی موجز و کاربردی‌ست و اشاره به این دارد که این همان نانی است که احتیاج دارید بخورید و سیر شوید، اما در مورد ماهیت، مواد تشکیل‌دهنده، طرز تهیه و یا اینکه چگونه از آسمان بر آنان نازل می‌شود، توضیحی نمی‌دهد. به هر حال ماهیت این پدیده و به عبارتی آناتومی این معجزه برای قوم اسرائیل ناشناخته باقی می‌ماند، از این رو عنوان «این چیست»، بر آن گذاشته می‌شود. و هر روز که قوم اسرائیل با این پدیده روبه‌رو می‌شدند، به زبان عبری واژه‌ای را به کار می‌بردند که به جای تعریف آن پدیده، به ماهیت رازآلود و تعریف‌ناپذیر آن اشاره می‌کرد.

در واقع کارکرد زبان انسانی، تعریف پدیده‌ها و ایجاد نسبت بین یک پدیده با پدیده‌های دیگری است که در اطراف ما هستند و آنها را می‌شناسیم. اما زمانی که انسان قادر به توضیح و تبیین یک پدیده نیست، زبان او نیز در تبیین آن پدیده ناکارآمدی خود را نشان می‌دهد. در فلسفۀ معاصر، لودویگ ویتگنشتاین از متفکرانی است که در مورد نقش زبان در توضیح و تبیین جهان و محدودیتهای زبان انسانی و اینکه هر آنچه معنادار و شناختنی‌ست باید با زبان انسانی بیان گردد، اندیشه‌های ارزشمندی را ارائه کرده است. و در واقع، در اندیشه‌پردازی او، موضوع رابطۀ زبان با شناخت و تبیین حقیقت، جایی محوری دارد. از این منظر، چون پدیده‌ای که قوم اسرائیل با آن روبه‌رو هستند برایشان قابل درک نیست، بازنمایی این امر در زبانشان در نامی که به این پدیده می‌دهند، دیده می‌شود. یعنی آنها در رویارویی با این پدیده، همواره از آن تحت عنوان «این چیست» یاد می‌کنند. حتی توضیح کاربردی موسی هم گره‌ای از مشکل نمی‌گشاید و اگرچه نیاز اساسی آنها با خوردن آن نان برآورده می‌شود، اما ماهیتش برای آنان کماکان دست‌نیافتنی باقی می‌ماند.

در زندگی روحانی، ما مسیحیان هم ما با پدیده‌های مختلفی روبه‌رو می‌شویم که گاهی توضیح و تفسیر کاملی از آنها نداریم و نمی‌توانیم ماهیت پدیده‌ای را که با آن روبه‌رو هستیم، توضیح دهیم، اما این پدیده‌ها در زندگی روحانی ما نقشی مهم و حیاتی دارند. ما نیز هر روز با پدیده‌های خاصی روبه‌رو می‌شویم و نیازمان به واسطۀ آنها برآورده می‌شود، اما قادر به تعریف دقیق آنها و تبیین ماهیت اصلی‌شان نیستیم. حتی شاید مانند تعریف موسی از آن نان، دیگران تعریفی کاربردی از آن به ما ارائه داده یا ما خود به تعریفی کاربردی در مورد این پدیده رسیده‌ایم اما آن پدیده یا مفهوم روحانی برای ما همیشه «این چیست»، باقی می‌ماند. در واقع اگرچه طبیعت انسان به گونه‌ای‌ست که پیوسته در پی درک حقیقت و تعریف و تبیین ماهیت پدیده‌ها در مرزهای زبان ا‌ست، اما در زندگی روحانی و در عرصۀ الهیات که همانا عرصۀ اندیشه‌ورزی در ساحت حقایق مکاشفه شدۀ الهی‌ست، در بسیاری از موارد برای بسیاری از سؤالاتمان پاسخهای کاربردی داریم، اما بسیاری از پدیده‌ها برایمان «این چیست» باقی می‌مانند.

در اینجا می‌خواهم به نمونه‌ای در الهیات مسیحی اشاره کنم که اگرچه قرنها عرصۀ مباحثات و کنکاشهای فکری گوناگونی بوده است، اما در نهایت هنوز ماهیت واقعی این پدیده کاملاً درک نشده است. و علی‌رغم اینکه این پدیده از نظر کاربردی برای ما مسیحیان بسیار مهم است و در حکم نانی‌ست که نیاز روحانی ما را برآورده می‌سازد، اما عرصه، عرصۀ راز است: در آیین شام خداوند یا عشای ربانی که یکی از مهمترین آیینهای کلیسای مسیح است، ما با نان و شرابی روبه‌رو هستیم که پیوسته از آن بهره می‌یابیم و بارها برکات عجیب و واضحی را پس از شرکت در این آیین دریافت کرده‌ایم، اما کماکان ماهیت حقیقی آیین، و نان و شرابی که از آن بهره می‌یابیم، بر ما کاملاً آشکار نیست. در شب آخر، پیش از آنکه عیسی تسلیم شود، «نان را برگرفته، شکر کرد و پاره نمود و به آنها داد و گفت: ”این بدن من است که برای شما داده می‌شود، این را به یاد من به جا آرید“» (لوقا۲۲:‏۱۹). کلام ساده و کوتاه عیسی، مشحون است از معانی عمیق و جنبه‌های نمادین چندلایه. در طول تاریخ کلیسا و در میان متألهان مسیحی، این موضوع یکی از چالش‌برانگیزترین و بحث‌انگیزترین مباحث الهیاتی بوده است. در تاریخ الهیات مسیحی لااقل چهار دیدگاه عمده در مورد اینکه به چه معنا مسیح در نان و شراب آ‌ئین عشای ربانی حضور دارد، مطرح شده است. این دیدگاه‌ها، تحت عناوین دیدگاه تبدل جوهری(Transubstantiation)، دیدگاه هم‌جوهری (Consubstantiation)، دیدگاه حضور روحانی(Spiritual presence) و دیدگاه حضور نمادین (symbolic) شناخته می‌شوند. اگرچه این نظریه‌ها در مورد اهمیت و کارکرد شام خداوند اختلاف نظر جدی ندارند، اما اینکه معنای حضور مسیح در عناصر مادی تشکیل‌دهندۀ این آئین به چه شکل است و به چه معنا مسیح در عناصر تشکیل‌دهندۀ این آئین حضور دارد، بحثهای پیچیده و پایان‌ناپذیری را میان آنان دامن زده است. اما در اینکه چقدر این مباحث توانسته‌اند ماهیت واقعی حضور مسیح را برای ما تبیین کنند، جای سؤال است. ایمانداران همۀ کلیساها بدون اینکه بتوانند به شکل کامل توضیح بدهند که حضور مسیح در عناصر مادی عشاء به چه معناست، شهادتهای بسیاری از برکاتی که هنگام شرکت در این آئین یافته‌اند، دارند و اگرچه بسیاری اوقات این سؤال در ذهنشان هست که «این چیست»، اما در مورد اینکه چگونه این نان و شراب آنها را از نظر روحانی عمیقاً سیراب کرده، هیچ شکی ندارند.

ایمان مسیحی ایمانی‌ست که همواره به سوی درک بیشتر حقایق مکاشفۀ الهی در حرکت است، و کلام خدا ما را به تفکر بیشتر در زمینۀ حقایق روحانی فرا می‌خواند. روح‌القدس نیز ذهن ما را تنویر می‌بخشد و سنّت غنی الهیات مسیحی که نتیجۀ قرنها ژرف‌اندیشی در مورد حقایق روحانی‌ست، می‌تواند درک ما را از ایمان مسیحی تعمیق بخشد. اما با این همه، بسیاری از پدیده‌ها و حقایق روحانی در زندگی ما جنبۀ رازآلود خود را حفظ می‌کنند و همواره در مواجهه با آنها این پرسش جدی بر ذهنمان نقش می‌بندد که : «این چیست؟»

در خاتمه، نوشتارمان را با قسمتی از سخنان پولس رسول به کلیسای قرنتس به پایان می‌بریم: «آنچه اکنون می‌بینیم، چون تصویری محو است در آینه؛ اما زمانی خواهد رسید که روبه‌رو خواهیم دید. اکنون شناخت من جزئی است؛ اما زمانی فرا خواهد رسید که به کمال خواهم شناخت، چنانکه به کمال نیز شناخته شده‌ام» (اول قرنتیان۱۲:۱۳).