موعظۀ زیر را پروفسور ان.تی.رایت بر اساس مزمور ۸۰:۸-۱۹ و یوحنا ۱۵:۱-۱۱ در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۲۱ در کالج الهیات ویکلیف هالِ آکسفورد برای داوطلبان تحصیل الهیات مسیحی ایراد کرده است.
چند سال پیش به دعوت یک دانشکدۀ بزرگ الهیات در آمریکا برای جمعی متشکل از روحانیون و افراد عادی سخنرانی کردم. پس از یکی از سخنرانیها، در قسمت پرسش و پاسخ، یکی از روحانیون سؤالی کرد که تقریباً ابتدایی بود. پرسید: با توجه به چالشهای دنیای امروز، مهمترین اولویتها در تربیت نسل جدید روحانیون چیست؟ انواع موضوعات به ذهنم رسید، از دستوپنجهنرمکردن با خوانشهای پستمدرنیستی از کتابمقدس تا معنویاتی که نهضت موسوم به عصر جدید ترویج میکند تا این مسئله که چگونه باید در کشوری عمیقاً دچار جدایی بر سر مسائل سیاسی و دینی، کلیسا بود؟ بعد پیش خودم گفتم نه، جواب این سؤال اینها نیست! نفس عمیقی کشیدیم و ضمن عذرخواهی بابت اینکه مجبورم جواب نسبتاً سادهای به این سؤال بدهم گفتم: «ما به افرادی نیاز داریم که خود را غرق کتابمقدس کنند و با همۀ وجود اهل دعا باشند و یاد بگیرند که مردم را دوست بدارند.» خدا را شکر، رییس دانشکده که از همکاران کاتولیک ما بود با صدای بلند گفت: «بله، این عین حرفهای من است!» نفس راحتی کشیدم و گفتم خب، این یکی به خیر گذشت.
سه موردی که گفتم بعید میدانم اینجا در ویکلیف رسمیت یافته باشد، ولی بهگمانم در مسیر تحقق آنها هستیم. ضمن عرض خیر مقدم به شما عزیزان و آرزوی اینکه شما هم هماناندازه اینجا را دوست داشته باشید که من پنجاه سال پیش دوست داشتم (البته از غذا چیزی نمیگویم که الآن ۵۰۰ درصد بهتر از آن زمان است!) باید بگویم که آیات فوق از کلام خدا بر این سه نکته متمرکزند، البته تأکید خاصی هم دارند بر نکتۀ خاصی که من نگفتم ولی بایستی میگفتم، و آن اینکه تمام تربیت ما در زمینۀ شاگردی، بر عیسای مسیح و رابطۀ ما با او متمرکز است. عیسی فرمود: «من تاک هستم و شما شاخهها؛ در من بمانید، زیرا جدای از من قادر به هیچ کاری نیستید.» ما اینجاییم، چون این دعوت را شنیدهایم و میخواهیم به بهترین نحو ممکن به آن وفادار باشیم.
خود تصویر عیسی از تاک و شاخهها – با توجه به تمام ابعاد کِنایی این استعاره – ریشه در کتابهای مقدس عبرانی دارد، بهطوری که صریحاً در متونی مانند مزمور ۸۰ و اشعیا ۵ آمده و سپس در اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع پرورش یافته است. این موضوع که خدا باغ یا تاکستانی احداث میکند و سپس، چنانکه در این متون میخوانیم، بر آن تأسف میخورد تصویری است که به کتاب پیدایش برمیگردد، هم به باغ عدن و هم به سرزمین موعود. وقتی یاد بگیریم که کتابمقدس را حکیمانه بخوانیم دیگر اینها را تمثیلات صِرف که کنایه از یک بهشت غیرمادّی آسمانیاند نخواهیم انگاشت، بلکه آنها را پیشنمونههایی خواهیم دانست از تحقق وعدۀ خدا برای احیای آفرینش، برای استقرار آسمان و زمین جدیدی که دیری انتظار ظهورشان را کشیدهایم، و با استقرار آنها، طبق وعدهای که یافتهایم، زمین از معرفت و جلال خدا پر خواهد شد همچنانکه آبها دریا را میپوشانند. (حبقوق ۲:۱۴). تمام حرفها و کارهای ما، تمام خواندهها و دعاهای ما، تمام خدمتهای مسیحی که اینجا همدیگر را برای آن آماده میکنیم، این هدف بزرگ را باید مد نظر داشته و تا جای ممکن شامل انتظار برای آن باشند.
بنابراین، اولین چیزی که باید انجام بدهیم این است که یاد بگیریم در روایت کتابمقدس زندگی کنیم و اجازه بدهیم که جریان آن مسیر فکر و قلب ما را تغییر دهد. علت اینکه در کلیسا همیشه متونی از عهدعتیق و عهدجدید برای قرائت انتخاب میشود یادآوری این نکته است که کتابمقدس یک روایت است، نه صرفاً مجموعهای پراکنده از گفتارهای حکیمانه. مزمور ۸۰ سوگواری برای «تاکی» است که خدا از مصر بیرون آورد، یعنی قومش، بنی اسرائیل. مزمورنویس دعا میکند که خدا کاری دربارۀ وضعیت آشفتۀ آنها انجام دهد، بخصوص از طریق کسی که بر دست راستش نشسته – به احتمال قوی، پادشاه – که همۀ امیدها اکنون بر اوست. تصویرِ بسطیافتۀ عیسی از تاک و شاخهها ریشههای عمیق در همین خاک [یعنی همین مضمون کتابمقدس] دارد. «او» همان «نشسته بر دست راست خداست». او تاک حقیقی است، او مسیحاست، او نمایندۀ مَسحشدۀ بنیاسرائیل است، اوست که نقشههای خدا را برای بنیاسرائیل از میان ظلمتِ شکست و ناکامی، شکست و ناکامیِ انسان، شکست و ناکامی قوم خدا، در سراسر مسیرِ منتهی به صلیب، پیش میبرد. سپس، هنگامی که مریم مجدلیه او را با باغبان اشتباه میگیرد، متوجه میشویم که آفرینش جدید آغاز شده است و به این ترتیب، تاکستان سرانجام محصول میدهد.
بنابراین، چیزی که اینجا داریم قرائتی است از کتابمقدس، ذاتاً مشتمل بر دو کانون، که در آن یک بار دیگر کل تاریخ خدا و جهان، خدا و قوم اسرائیل، خدا و عیسی، و بنابراین خدا و خودمان را باز میگوییم: اکنون «ما» خوانده شدهایم که شاخههای جدید این تاک باشیم، و حیات خود را از عیسی کسب کنیم، از این بنیاسرائیلِ مجسم در شخص، از این مردِ نشسته بر دست راست خدا. در انجیل یوحنا، همچنانکه در نامههای پولس، مشاهده میکنیم که آنچه قبلاً جدا بود، اینک بههم پیوسته است، یعنی اهداف خدا برای بنیاسرائیل و اهداف خدا – اگر بتوان چنین گفت – برای خودش. کلام جسم گردید و میان ما ساکن شد، و در نگریستن به جلالش ما در حیات او سهیم میشویم، درست همانطور که شاخهها از حیات غنیِ خود تاک تغذیه میشوند.
بنابراین، اولین چیزی که دانشجوی الهیات مسیحی باید بر آن متمرکز شود حیاتداشتن در خود عیسای مسیح است، حیاتی که مطابق کتابمقدس شکل پیدا کرده. کتابمقدس حیاتی است، چون بدون آن بهآسانی ممکن است خود را فریب بدهیم و برای خود «عیسایی» بسازیم که ظاهراً فقط کمی با عیسای واقعی فرق دارد! حیات عبادی دانشجویان الهیات هر روز باید به درون کل روایت کتابمقدس کشیده شود، روایتی که حتی در همین دو قرائت کوتاه دیدیم. منظور در اینجا روایت کلانی است که عیسی در مرکز آن قرار دارد، عیسایی که بهسوی ما میآید و از ما دعوت میکند که در این روایت زندگی کنیم و خودمان هم به بخشی از آن تبدیل شویم. او میگوید در من بمانید، و من در شما خواهم ماند.
این مسئله ابتدایی و مبنایی است. ولی اگر وظیفۀ خود را بدانیم – و اگر بدانیم که این متون وجود دارند – کار ما هرگز در این نقطه تمام نخواهد شد. هدف از شاخهای بر تاک بودن، ثمر دادن است، و ثمر بسیار دادن. به همین دلیل است که عیسی بهلحنی هشدارآمیز میگوید که پدرش، باغبان نهایی، شاخههای بیثمر را قطع و شاخههای پرثمر را هرس خواهد کرد. هرسشدن درد دارد. وقتی دانشجو پا به دانشکدۀ الهیات میگذارد تا برای کار آیندۀ خدا تربیت شود، این تصمیم، تقریباً بنا به تعریف، به این معنی است که کاری که تا به حال به آن مشغول بوده و شاید هم در آن موفق بوده، حالا کنار گذاشته میشود. به این معنی است که عیسی قیچی هرس را بیخ شاخههایی میگذارد که شاید بد هم نبودند؛ ولی خب، میدانیم چرا این کار را میکند – تا شاخههایی که بر جا میمانند میوۀ بیشتری بیاورند – ولی باید قبول کرد که این کار درد دارد. بخشی از کار شبانی در دانشکدۀ الهیات همین است که جاهایی که این درد خودش را نشان میدهد، با حمایت و دعا کنار هم بایستیم.
اینجاست که وعدۀ خارقالعادۀ دعا وارد صحنه میشود. عیسی میگوید: «اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هر آنچه میخواهید درخواست کنید که برآورده خواهد شد.» این وعده را دقیقاً میتوان «چک سفید» دانست، ولی با دو قید «اگر» شرایط کاملاً مشخصشده. تصویر تاک حقیقی به ما در درک معنای آن کمک میکند. دعا را نمیتوان درخواستهایی بدون یک بافت مشخص دانست که از قلب آفرینش قدیمی برمیخیزد. دعا بخشی از سیاستِ تقسیم قدرت عیسی در آفرینش جدید است. البته، همیشه اینطور بهنظر نمیرسد، ولی اصل قضیه همین است. در سراسر کتابمقدس، ما به این جایگاه رفیع خوانده شدهایم که بازتاب نظارت پرمهر خدا بر جهان آفریدۀ او باشیم؛ با رستاخیز عیسی و بخشیدهشدن روحالقدس، آفرینش جدید محقق شده و ما خوانده شدهایم تا انسانهایی باشیم به معنی واقعی کلمه بازتابدهندۀ خدا که فقط نباید برای تسکین و تسلی در ظلمت آفرینش قدیمی دعا کنیم، بلکه باید برای حیات و نور و شادی و آرامش در طلیعۀ بامدادیِ آفرینش جدید دست به دعا برداریم.
خب، این نوع دعاکردن سخت است، اما زمانی که این کار را با هم انجام میدهیم آسانتر میشود. یکی از دلایل عبادت دستهجمعی دانشجویان و گروههایی که برای مشارکت و دعا تشکیل میشود همین است. زمانی که در روایت کتابمقدس از آفرینش جدید قرار میگیریم، آفرینشی که از طریق عیسی صورت گرفته، میبینیم که خوانده شدهایم تا دعا کنیم و در کار ثمربخش آفرینش جدید شریک شویم. به این ترتیب، وعدۀ مربوط به دعا برای هرگونه درخواست، بلافاصله با این وعده دنبال میشود که ثمر بسیار خواهیم آورد – که اینها نشانههای دمیدن روز جدید خداست در قلب و زندگی مردان، زنان و کودکان، اما همینطور هم در زندگی و کار و فرهنگ و قالبهای فکری دنیای گستردهتر، با همۀ مصادیق عصیانگری و بتپرستیاش.
بله عزیزان، خواندن کتابمقدس با توجه به دو کانون آن به ما شکل میدهد، به درون حیاتی که شامل دعای فردی و دستهجمعی است کشیده میشویم، و البته، همچون جماعتی شکل مییابیم که پایه و اساس وجود آن بر محبت است. «همانگونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشتهام؛ در محبت من بمانید.» شک ندارم که خواستۀ دشواری است، بخصوص وقتی مجبوریم در جماعتی متشکل از کسانی زندگی کنیم که آنها را ما انتخاب نکردهایم و چهبسا به فرهنگ یا خُردهفرهنگی تعلق دارند که در بیرون از این جماعت تماسی با آن نداریم. اما محبت و دوستداشتن نوعی مهارت است، نوعی فضیلت، که باید مثل یک نُت سخت موسیقی یا ضربۀ درست راکت تنیس تمرین شود و باید بگویم، همیشه با موضوع زندگی ثمربخشی همراه است. علت اینکه مردم در قرون دوم و سوم میلادی جذب مسیحیت میشدند، با وجودی که روم سعی داشت این نهضتِ بهزعم خود ابلهانه را ریشهکن کند، افکار الهیاتی بزرگی که بین اذهان رد و بدل میشد نبود – هرچند این کار برای جلوگیری از بیراههرفتن لازم بود. علت گرایش مردم به مسیحیت این بود که پیروان معمولی عیسی مانند خانوادهای زندگی میکردند چندفرهنگی، رنگارنگ، تساویطلب و حامی یکدیگر که دنیا نظیر آن را به خود ندیده بود، و در ضمن فراتر از مرزهای اجتماع خود، مهر و محبت و خدمت سخاوتمندانهشان را شامل حال همه میساختند، همه، حتی بدگویان و کسانی که بهخاطر ایمان مسیحی آزارشان میدادند. امید و دعای من برای ویکلیف هال و تمام دیگر مراکز آموزش الهیات این است که با عمیقشدن در کتابمقدس و ریشهدواندن در دعا، بتوانیم یکدیگر را برای خدمت مسیحی در کلیساها و موقعیتهای مختلف تربیت و تشویق کنیم تا بدینترتیب جماعتهای مسیحی با اقدامات پرمحبت و فراتر از مرزهای خود، ثمر بیاورند، ثمر بسیار زیاد. ما به دنبال این هدفیم.
بله، ما با مشکلات عدیده روبهرو هستیم. همین چند وقت پیش که داشتم کتابِ سی سال پیش خودم را برای چاپ جدید ویرایش میکردم متوجه شدم که آن موقع ما با دو عامل اجتماعی-فرهنگی بزرگ روبهرو بودیم که حالا تأثیرات آن را در همۀ سطوح زندگیمان میبینیم: ظهور پیکارجویان دینی و اختراع اینترنت. ما ظهور اینها را پیشبینی نکرده بودیم. تصوری از تغییرات هشداردهندۀ آبوهوایی هم نداشتیم، چه رسد به انتظار بیماری همهگیر جهانی. حالا هم نمیدانیم که در آینده چه چیزی در انتظار ماست، یا چه نوع خدمات جدیدی برای پیروان عیسی لازم است تا در میانۀ پیچیدگیهای دنیای آینده، همچنان به دعوت خود وفادار باشند و ثمر بیاورند. همینطور ممکن است بدرستی نگران آشفتگیهایی باشیم که امروزه گریبانگیر کلیسا، از جمله کلیسای کشور ماست، آشفتگیهایی از آن نوع که بهخاطر وجودشان در بنیاسرائیل، مزمورنویس مرثیه میسرود. اما پاسخ نهایی به همۀ اینها، بنیاد مستحکم برای تمام خدمات مسیحی در کلیسا و بخصوص در جهان، زندگیِ شکلیافته توسط کتابمقدس است که مثل شاخههای تاک، در عیسی میمانَد؛ دعایی است که واقعیت آفرینش جدید خدا را به زمان حاضر میآورد، هرچند که بیشتروقتها ظاهر امور این را نشان ندهد، و محبتی است که باعث میشود افرادی که هیچ تجانسی با هم از نظر فرهنگی و اجتماعی ندارند، در کنار هم قرار بگیرند، و به این ترتیب نشانهای برای جهان باشند دال بر اینکه اتفاق تازهای در حال وقوع است.
این است هدفی که ما دنبال میکنیم. آفرینش جدید خدا بر زمین، همچنانکه در آسمان است، آغاز شده؛ و با اعمال مهرآمیز، شفادادن و امیدبخشیدن به جهان اطراف پیش میرود. ما دعوت شدهایم که در این کار سهیم شویم. عیسی فرمود که پدر بدینطریق جلال مییابد که شما میوۀ بسیار بیاورید و ثابت کنید که شاگردان من هستید. علت حضور ما در اینجا، همین است.
ترجمه: ک.الف
عالی