شورای دوم واتیکان بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ در زمان پاپ یوحنای بیستوسوم برگزار شد. در این شورا بیش از ۲۶۰۰ اسقف و نیز الهیدانان برجستهای چون کارل رانر، هانس کونگ، و ژوزف راتزینگر حضور داشتند. شورای دوم واتیکان به یک معنا واکنشی به تحولات اساسیِ دنیای معاصر بود و حکایت از ضرورت بازاندیشی در اصول بنیادین کاتولیسیسم در پرتو این تحولات داشت. محصول این بازاندیشی، انتشار اسنادی در مورد برخی موضوعات مهم بود، که یکی از آنها در مورد ماهیت و تعریف کلیسا تنظیم شد و در آن همگام با تأکید مجدد بر برخی وجوه کلیساشناسی از دیدگاه سنتی کاتولیک، دیدگاههای نوینی مطرح شد. این دیدگاههای نو بیانگر توجه خاص تنظیمکنندگان این سند به حقایق عهدجدید در مورد کلیساست. در ذیل بخشهایی از این سند مهم الهیاتی ارائه شده است.
۶ در عهدعتیق، مکاشفۀ پادشاهی خدا اغلب در قالب نمادها دیده میشود. به همین شکل اکنون نیز ماهیت درونی کلیسا بهشکل تصاویر گوناگون شناخته میشود. این تصاویر چه از زندگی شبانی یا زراعت برگرفته شده باشند، چه از معماری یا حیات خانوادگی و ازدواج، ریشه و زمینه در کتب انبیا دارند.
بر همین سیاق، کلیسا چون آغلی درنظر گرفته میشود که تنها و یگانه در ورود به آن مسیح است (یوحنا۱۰ :۱-۱۰). کلیسا همچنین گلهای است که خدا از پیش گفته بود که خود شبان آن خواهد بود (برای مثال به اشعیا ۴۰:۱۱، خروج ۳۴: ۱۱-۱۲ مراجعه کنید). اگرچه گوسفندان این گله را انسانها شبانی میکنند، اما همیشه این مسیح است که آنها را به مراتع سرسبز میآورد، همان مسیحی که رئیس شبانان است. (به یوحنا ۱۰:۱۱ و اول پطرس ۵:۴ مراجعه کنید؛ او جان خود را برای گله فدا نمود (به یوحنا ۱۰:۱۱-۱۶ مراجعه کنید.)
از سوی دیگر، کلیسا مزرعۀ خدا و زمینی کشت شده است (اول قرنتیان ۳:۹). بر این زمین است که درخت زیتون کهنسال روییده است، همان درختی که ریشههای مقدسش انبیا بودند و در آن آشتی یهودیان و غیریهودیان اتفاق افتاده و در آینده بهشکل کامل تحقق خواهد یافت (متی ۲۱:۳۳-۴۳ و نیز اشعیا ۵ :۱-۲). اما تاک حقیقی مسیح است که حیات و بارآوری را به شاخهها یعنی به ما میبخشد، به ما که بهواسطۀ بودن در کلیسا، در مسیح هستیم و جدا از او هیچ نمیتوانیم کرد. (یوحنا ۱۵:۱-۵).
همچنین در بسیاری موارد نیز کلیسا عمارت خدا نامیده شده است (اول قرنتیان۳ :۹). خداوند خود را به سنگی تشبیه کرده است که بنایان آن را رد کردند اما به سنگ اصلی بنا تبدیل شده است (متی۲۱ :۴۲ و نیز به اعمال۴ :۱۱و اول پطرس۲: ۷ ،مزمور۱۱۷ :۳۲ مراجعه کنید). بر این بنیاد، کلیسا توسط رسولان بنا میشود (اول قرنتیان۳ :۱۱ ) و از این بنیاد است که کلیسا استحکام و وحدت خود را مییابد. این عمارت با واژگان بسیاری توصیف شده است: خانۀ خدا که خانوادۀ او در آن ساکنند، مسکن خدا که خدا بواسطۀ روحش در آن ساکن است (افسسیان۲: ۱۹و۲۲)، مکان سکونت خدا در بین انسانها (مکاشفه۲۱ :۳) و خصوصأ معبد خدا. مکانهای خاص پرستش که توسط سنگ ساخته شدهاند، نمادهایی از این معبد محسوب میشوند. این معبد توسط پدران کلیسا مورد تحسین قرار گرفته و در دعاهای آیینی، با شهر مقدس یا اورشلیم جدید مقایسه شده است. ما بعنوان سنگهای زنده بر زمین، در این معبد قرار گرفته جزئی از آن می شویم (اول پطرس۲ :۵). یوحنای رسول نیز در رویای خود اورشلیم آسمانی را دید که در هنگام تازه شدن جهان، از سوی خدا از آسمان نازل میشود و به عروسی میماند که برای داماد آراسته شده باشد (مکاشفه۱: ۲۱-۲۲).
علاوه بر این، کلیسا که “اورشلیم بالا” و “مادر ما” خوانده میشود (غلاطیان ۴: ۲۶ ،مکاشفه۱۲: ۱۷) همچنین بعنوان همسر بیعیب برۀ بیعیب توصیف میشود (مکاشفه۱۹ :۷ ،۲۱ :۲و۹ ،۲۲ :۱۷). کلیسا آن عروسی است که مسیح او را «محبت کرد و جان خویش را فدای آن نمود تا آن را… تقدیس نماید» (افسسیان۵ :۲۵و۲۶). او کلیسا را با اتحادی ناگسستنی با خود متحد ساخته و “آن را خوراک می دهد” (افسسیان۵ :۲۹). مسیح میخواهد تا کلیسای او، پس از تقدیس شدن به او بپیوندد و در محبت و وفاداری، تسلیم او باشد (افسسیان۵ :۲۴). و بالاخره او برای ابدیت، کلیسا را با عطایای آسمانی پر خواهد کرد تا اینکه ما بتوانیم محبت خدا و مسیح را نسبت به خودمان درک کنیم، یعنی محبتی را که فراتر از درک و معرفت بشری است (افسسیان۳ :۱۹). در حالی که کلیسا بر زمین و در سرزمینی بیگانه و به دور از خداوند در حال سفر است (دوم قرنتیان۵:۶)، خود را در تبعید میبیند. کلیسا آنچه را که در آسمان است طلبیده، به آن توجه دارد؛ یعنی تمرکز آن بر جایی است که مسیح بر دست راست پدر نشسته است؛ جایی که حیات کلیسا با مسیح در خدا مخفی است تا زمانی که خداوند آن ظاهر شود، و بدینسان او با همسرش در جلال ظاهر خواهد شد (کولسیان۳: ۱-۴).

۷ پسر خدا با متحد کردن طبیعت انسانی با خودش و با مصلوب ساختن مرگ، توسط مرگ و قیامش انسان را رهانیده، خلقت تازهای به او داد (غلاطیان۶ :۱۵ ،دوم قرنتیان۵: ۱۷). زیرا مسیح با منتقل ساختن روح خود، بهشکلی اسرارآمیز، بدن خود را از برادرانی تشکیل داد که از هر ملتی آنان را خوانده بود.
در این بدن است که حیات مسیح به کسانی که ایمان دارند منتقل میشود و توسط آیینها، این اشخاص بهشکلی پنهان و واقعی با رنج و جلال یافتن مسیح اتحاد مییابند. در تعمید ما به شباهت مسیح تبدیل میشویم: “زیرا همه ما در یک روح تعمید یافتیم تا یک بدن را تشکیل دهیم” (اول قرنتیان۱۲: ۱۳). در این آیین مقدس است که شراکت در مرگ و رستاخیز مسیح شکلی نمادین به خود میگیرد و این حقایق در آن مستتر است: “پس با تعمید یافتن در مرگ، با او دفن شدیم” و نیز “پس اگر در مرگی همچون مرگ او با وی یگانه شدهایم، به یقین در رستاخیزی همچون رستاخیز او نیز با او یگانه خواهیم بود” )رومیان ۶: ۴- ۵). درواقع، با شکستن نان عشا و سهیمشدن در بدن مسیح، با او و با یکدیگر وارد مشارکت میشویم. “از آنجا که نان یکی است ما نیز که بسیاریم یک بدن هستیم، زیرا همه از یک نان بهره مییابیم” (اول قرنتیان۱۰ :۱۷) بدینسان همۀ ما اعضای بدن او میشویم (اول قرنتیان ۲۷: ۱۲)، و نیز “همان گونه که هر یک از ما را بدنی واحد است که از اعضای بسیار تشکیل شده… ما نیز که بسیاریم در مسیح یک بدن را تشکیل میدهیم” (رومیان۱۲ :۴و۵).
همانگونه که همۀ اعضای نژاد بشری، اگرچه بسیارند اما یک کلیت واحد محسوب میشوند، ایمانداران به مسیح نیز چنیناند )اول قرنتیان۱۲ :۱۲). همچنین در بنای بدن مسیح اعضای بسیار و عملکردهای متنوع نقش دارند. تنها یک روح هست که بر حسب غنای خود و نیاز خادمان کلیسا برای نفع کلیسا، عطایای گوناگون خود را میبخشد (اول قرنتیان۱۲ :۱-۱۱). در بین این عطایا، ارجحیت و تفوق از آنِ عطای رسولان است که روحالقدس حتی کسانی را که صاحب عطایا هستند مطیع آنان می سازد (اول قرنتیان باب ۱۴). روحالقدس با قدرت خود و نیز بواسطۀ اتحاد درونی اعضای بدن با یکدیگر به بدن اتحاد میبخشد و همین روحالقدس در بین ایمانداران محبت پدید آورده، آنان را برمیانگیزد. بنابراین میتوان گفت اگر عضوی از اعضای بدن رنج بکشد تمام اعضا با او همدرد میشوند و اگر عضوی سرافراز شود همۀ اعضا شادی میکنند (اول قرنتیان۱۲: ۲۶).
مسیح سر این بدن است. او صورت خدای نادیده است و توسط او همۀ موجودات پدید آمدهاند. او پیش از همۀ موجودات وجود داشته و در او همه چیز قوام دارد. او سر بدن، یعنی سر کلیساست. سرآغاز و نخستزاده از مردگان است تا در همه چیز برتری داشته باشد (کولسیان ۱:۱۵-۱۸). بواسطۀ عظمت قدرتش او برآسمان و زمین حکمروایی میکند و با کاملیت فراگیر و عملکردش، کل بدن را با غنای فیضش پر میسازد (افسسیان ۱:۱۸-۲۳).
تمام اعضای بدن، باید به شباهت او شکل گیرند تا مسیح در آنها شکل گیرد (غلاطیان ۴ :۱۹). به همین دلیل، ما که بهصورت او آفریده شدهایم و با او مرده و قیام کردهایم، به قلمرو رازهای حیات او وارد میشویم تا روزی که با او سلطنت کنیم (فیلیپیان۳ :۲۱ ، دوم تیموتائوس۲ :۱۱ ، افسسیان۲ :۶ ، کولسیان۲ :۱۲). بر زمین نیز همچون زائرانی بر زمینی بیگانه، در مسیری که او گام برداشت ما نیز زحمات و ستمها را پشت سر میگذاریم و بعنوان بدن، در رنجهای سر شریک شده، با او رنج میبریم تا با او جلال بیابیم (رومیان۸ :۱۷).
“تمامی بدن، درحالی که بوسیلۀ مفاصل و بندها نگاه داشته میشود و به هم متصل میگردد، به مدد سر رشد میکند. با رشدی که از خدا سرچشمه میگیرد” (کولسیان ۲:۱۹). او پیوسته در بدن خود یعنی در کلیسایش، عطایای خدمتی را فراهم میسازد و توسط این خدمات و با قدرت او، ما یکدیگر را در مسیر نجات روحانی خدمت میکنیم تا اینکه با بیان حقیقت در محبت، در همه چیز بهسوی او که سر است رشد کنیم (افسسیان ۴:۱۱-۱۶).
به منظور اینکه ما پیوسته در او احیا شویم (افسسیان ۴:۲۳) او روح خود را به ما میبخشد و روحی که در سر و بدن مشترک است، به بدن حیات بخشیده، آن را متحد ساخته به حرکت در میآورد. در نتیجه، عمل او از سوی پدران کلیسا با عملکرد اصل حیات، یعنی جان، که به بدن حیات میبخشد، مقایسه شده است.
مسیح کلیسا را بهعنوان عروس خود محبت میکند و این رابطه الگویی برای مرد است که به همین شکل همسر خود را بهعنوان بدنش محبت کند (افسسیان ۵:۲۵-۲۸). کلیسا نیز بنوبۀ خود مطیع سر خود است (افسسیان ۵:۲۳-۲۴). ” زیرا الوهیت با همۀ کمالش به صورت جسمانی در مسیح ساکن است” (کولسیان ۲:۹). او کلیسا را که بدن اوست پر میسازد و بواسطۀ عطایای روحانی پُری خود را در آن ظاهر میکند (افسسیان ۱:۲۲-۲۳) تا اینکه کلیسا رشد کرده، به همۀ کمالات خدا برسد (افسسیان ۳:۱۹).

۸ مسیح که یگانه واسطه بین خدا و انسان است، بر زمین کلیسای مقدس خود را تاسیس کرده و آن را حفظ میکند، کلیسایی که جامعۀ ایمان، امید و نیکوکاریست و سازمان مرئیای است که توسط آن او حقیقت و فیض را به همۀ انسانها منتقل میسازد. اما کلیسا بهعنوان جامعهای که با تشکیلات سلسلهمراتبی سازمان یافته است و در عین حال بدن اسرارآمیز مسیح است، یا بهعنوان جامعهای مرئی و در عین حال جماعتی روحانی است، یا همچون کلیسایی زمینی و در عین حال بهشکل مخزن ثروتهای آسمانی است، نباید بهعنوان دو واقعیت جداگانه در نظر گرفته شود. این دو جنبۀ حقیقت کلیسا، یک واقعیت کامل را شکل میدهند که هر دو از عنصری انسانی و الهی سرچشمه میگیرند. به همین دلیل، بهشکل معناداری با حقیقت تجسم مقایسه میشوند. همانگونه که بدن و ذات انسانی بهشکلی جداییناپذیر با پسر خدا متحد شد و بهعنوان سازوکاری زنده، با هدف تحقق نجات در خدمت کلام الهی بود، همچنین نیز، ساختار اجتماعی کلیسا در خدمت روح مسیح است و این روح مسیح است که به این ساختار حیات میبخشد و باعث رشد بدن میشود (افسسیان ۴:۱۵). این کلیسای یگانۀ مسیح است که ما بر اساس اعتقادنامۀ مسیحی اعتراف میکنیم که واحد، مقدس، جامع و رسولی است و نجاتدهندۀ ما، پس از رستاخیزش آن را تحت مراقبت شبانی پطرس قرار داد (یوحنا ۲۱:۱۷) و به او و دیگر رسولان مأموریت بخشید تا آن را توسعه دهند و اداره کنند (متی ۲۸:۱۸ و آیات مشابه)؛ و او در همۀ اعصار آن را بهعنوان “ستون و بنیان حقیقت” برافراشت )اول تیموتائوس ۳:۱۵). این کلیسا که در جهان حاضر بهعنوان یک جامعه تشکّل و سازمان یافته است، در کلیسای کاتولیک دیده میشود که توسط جانشین پطرس و جمع اسقفان، اداره میشود. با وجود این، عناصر بسیاری از پاکی و تقدس و حقیقت، خارج از مرزهای مرئی کلیسا دیده میشوند و از آنجایی که این عطایا متعلق به کلیسای مسیح هستند، نیروهایی در خدمت تحکیم اتحاد جامعهاند.
مترجم: روبرت آسریان
بسیار عالی و باعث برکت بود. برادر روبرت عزیز مثل همیشه کارتون حرف نداشت . من شخصاً برکت زیادی گرفتم .