Free ebook download

آزادی تعالی‌بخش

این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر» ساخته شده

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هشتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

آیه‌ای معروف با تفسیری غلط!

زمانی که هنوز اسقف کلیسا بودم، در مصاحبه با روحانیونی که برای مشاغل مختلف کلیسایی داوطلب می‌شدند، سؤال می‌کردم: «اگر قرار بود به جزیره‌ای دورافتاده بروید، کدام فصل از کتاب‌مقدس را همراه می‌بردید؟» برای اینکه سؤالم جالب‌تر شود اضافه می‌کردم: «حالا فرض کنید رومیان ۸ را...

من همراه شما هستم

تسلی‌بخش‌ترین کلام برادر یا خواهری مسیحی که شما را در زمان سختی یا آزمایش تسلی داده است چیست؟ اینکه «خدا خوب است؟» «این ارادۀ او برای شماست؟» «من برایت دعا می‌کنم؟» اگرچه این جملات، بسته به شرایط، مناسبند، اما ممکن است راه دیگری نیز وجود داشته باشد که ما می‌توانیم...

نقدی بر مسیح کیهانی – قسمت هفتم

آیا اندیشه کیهانى به تجسم مسیح باور دارد؟ به واقع تجسم مسیح به چه معناست؟

نام اثر: زندگی پنهان
کارگردان: ترنس مالیک
سال ساخت: ۲۰۱۹
فیلمبردار: یورگ ویدمر
بازیگران: آگوست دیهل، والری پچنر، ماریا سیمون

«زندگی پنهان»، از آخرین ساخته‌های ترنس مالیک، فیلم‌ساز آمریکایی، در سال ۲۰۱۹ به نمایش در آمد. این فیلم بر اساس زندگی دهقانی اتریشی به نام «فرانس یگراشتتر»  ساخته شده که به‌خاطر خودداری از ادای سوگند وفاداری به هیتلر و پرهیز از جنگیدن در ارتش نازی در سال ۱۹۴۳، در ۳۶ سالگی توسط رژیم هیتلر اعدام شد. فیلم بر اساس نامه‌هایی که بین او و همسرش رد و بدل شده، ساخته شده است.

فیلم با صحنه‌هایی مستند از رژۀ پیروزمندانۀ طرفداران هیتلر و تحسین و تشویق جماعت‌های بزرگی که به او چون قهرمانی اساطیری می‌نگرند، آغاز می‌شود. سپس زندگی آرام دهقانی اتریشی به نام فرانس و خانواده‌اش در روستایی کوچک در آلپ اتریش به نمایش درمی‌آید. فرانس که در ارتش نازی آموزش دیده، با تشدید جنگ جهانی و پخش شدن اخبار قساوت‌های ارتش آلمان، وقتی مجدداً به خدمت در ارتش فراخوانده می‌شود، از رفتن به جنگ و ادای سوگند وفاداری به هیتلر سر باز می‌زند. او که کاتولیکی معتقد است ادای سوگند وفاداری به هیتلر را خیانت به ارزش‌هایی می‌داند که عمری با آنها زندگی کرده است. پس از این تصمیم تمامی روستا با او به مخالفت برمی‌خیزند که این مخالفت دامن همسر و مادرش را نیز می‌گیرد. در نهایت او دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. در زندان پس از تحمل آزار و تحقیرهای بسیار به مرگ محکوم و در نهایت با گیوتین اعدام می‌شود. 

فرانس سیاستمدار یا انقلابی نیست بلکه دهقانی ساده و آزاده است که وجدانی حساس و بیدار دارد و حاضر است برای زیستن مطابق ارزش‌هایش هر بهایی را بپردازد. او از زندگی کشیشی اتریشی به نام فرانس دنیش الهام گرفته است که به‌خاطر خودداری از ابراز وفاداری به هیتلر اعدام شد. دوستان و اهالی روستا، رفتاری خصمانه با او در پیش می‌گیرند که با گذشت زمان شدیدتر می‌شود. دوستانش ابتدا او را نصیحت می‌کنند که دست از این مقاومت بی‌حاصل بکشد اما وقتی به نصایح‌شان گوش نمی‌دهد به دشمنی آشکار با او برمی‌خیزند. البته برخی از اهالی روستا در خفا با او احساس همدلی می‌کنند اما فاقد جرأت و جسارتند و شهامت همراهی با او را ندارند. اما او به تنهایی رنج نمی‌کشد و همسر و فرزندان و بعدها مادرش هم در رنج او سهیم می‌شوند. 

در صحنه‌ای از فیلم، همسرش که از تحقیر و آزارهای اهالی روستا به ستوه آمده او را شماتت می‌کند که به فکر خانواده نیست. او به فرانس می‌گوید که خوشبختی آنها در دست اوست و بهتر است مانند دیگران به هیتلر اعلام وفاداری کند. مادرش نیز او را نصیحت می‌کند که دست از دیوانگی بردارد. او زنی رنج‌کشیده است که نمی‌تواند معنای رفتار پسرش را بفهمد. او به فرانس که معنای بزرگ شدن بدون پدر را تجربه کرده می‌گوید نباید کاری کند که دخترانش رنج بی‌پدری را تجربه کنند. دوستی به او می‌گوید: «قربانی تو به درد کسی نمی‌خورد.» او در این لحظات تلاطمات درونی شدید دارد اما نمی‌تواند از تصمیمی که گرفته عدول کند. او حقیقتی را دریافته که اگر مطابق آن زندگی نکند خودش را نفی کرده است، و مصلحت‌اندیشی مورد انتظار دیگران برای او به‌منزلۀ خودکشی اخلاقی است.

سرانجام او دستگیر و به برلین فرستاده می‌شود. در زندان تگل برلین با جمعی بزرگ از مخالفان رژیم نازی روبه‌رو می‌شود. گویی بودن در این جمع درد او را سبک‌تر می‌کند اما دور جدیدی از آزارها و تحقیرها نیز آغاز می‌شود بدین‌منظور که مقاومت او را در هم بشکنند. در صحنه‌ای از فیلم، وکیلش به او می‌گوید که مقاومت فایده‌ای ندارد و بهتر است بیانیۀ ابراز وفاداری به هیتلر را امضا کند و آزاد شود. او در پاسخ می‌گوید: «اما من آزادم.»

فشارها بر فرانس چنان سنگین می‌شود که او بارها به مرز درهم‌شکستن و تسلیم شدن می‌رسد. او بین ندای وجدان و فشار نظامی تمامیت‌خواه در حال خرد شدن است. اما عزمش را جزم می‌کند و دست از مقاومت برنمی‌دارد. قاضی دادگاه از او می‌خواهد دست از مقاومت بردارد و تسلیم شود و به او می‌گوید که مقاومتش شرایط را تغییر نمی‌دهد. اما او در برابر قاضی سکوت می‌کند، سکوتی که یادآور محاکمۀ مسیح در حضور پیلاتس است. 

شخصیت فرانس یادآور دیگر شخصیت‌های فیلم‌های مالیک است، افرادی تنها و منفرد که به‌دنبال معنایی اصیل برای زندگی خود هستند و در کنکاش برای یافتن معنا، اشتیاقی عمیق به بُعد متعالی زندگی دارند. این اشخاص در شبکه‌ای از روابط اجتماعیِ دست‌وپاگیر و نهادهای تهدیدکننده اسیرند و در تنش دائمی با این نهادها و کنکاشی که بدون آن زندگی‌شان بی‌معنا است، گام برمی‌دارند.

«زندگی پنهان» فیلمی حدوداً سه ساعته است که باید آن را با دقت و تمرکز بالا دید چون پر از لحظات ناب و مکاشفات تصویری است. برای کسانی که با سبک سینمایی ترنس مالیک آشنایی ندارند تماشای این  فیلم ممکن است خسته‌کننده به‌نظر برسد اما برای علاقمندان به آثار سینماگرانی متفاوت با جریان‌های غالب بر سینمای معاصر، ارزش‌های بسیاری برای کشف کردن دارد. 

ترنس مالیک در این فیلم به سبک روایتی و داستانی که در چند فیلم اخیرش از آن فاصله گرفته بود بازمی‌گردد و خط داستانیِ مشخصی را دنبال می‌کند اما باز با سبک سینمایی خاص خودش و شیوۀ روایتیِ تأمل‌برانگیزش و در چارچوب‌هایی زیبایی‌شناختی که در همۀ فیلم‌هایش دیده می‌شود. در این فیلم همانند دیگر فیلم‌های مالیک دوربین از کنار هیچ  شیء و پدیده‌ای بی‌تفاوت نمی‌گذرد. جهانی که دوربین او به نمایش می‌گذارد پر رمز و راز است که در آن انسان‌ها در هاله‌ای از پدیده‌های رازآلود زندگی می‌کنند که نسبت به آن بعضاً ناآگاهند، اما دوربین او در پی نمایش این پدیده‌های رازآلود و نیز رخدادهای نابی است که به زندگی اصالت می‌بخشند. میزانس‌های این فیلم بسیار معنادار و حساب‌شده‌اند و در هر سکانس پیامی را به بیننده منتقل می‌کنند. ارتباط غیرکلامی بازیگران هم در کل فیلم بسیار معنادار است و در صحنه‌هایی که زبان قاصر از بیان درد و رنج و احساسات درونی آنهاست،  کارگردان با استفاده از عناصر تصویری درونشان را به تصویر می‌کشد. 

در این فیلم شخصیت‌ها دائماً در حال حرکتند و گویی آرام و قرار ندارند. اگر در برخی فیلم‌های مالیک سکون و درنگ دوربین وجه مشخصۀ آنها است در این فیلم دوربین دائم در حال حرکت است. طبیت زیبای روستایی که رخدادها در آن می‌گذرند هیچ تناسبی با سیرت فرومایۀ اهالی آن ندارد و دوربین تأمل خاصی بر زیبایی حیرت‌انگیز این طبیعت دارد. از سوی دیگر، اهالی آنقدر درگیر روزمرگی و تأمین معاش خود هستند که گویی فرصتی برای دیدن زیبایی خیره‌کنندۀ این طبیعت ندارند. 

در صحنه‌ای از فیلم، فرانس نزد اسقف کاتولیک منطقه‌شان می‌رود تا نظر او را در مورد تصمیمی که گرفته است بداند اما اسقف مصلحت‌اندیشانه به او می‌گوید که باید به ارتش برود و به وطنش خدمت کند. او با کشیش کلیسا نیز مشورت می‌کند، که با فرانس همدلی دارد، اما کشیش هم به او اندرز می‌دهد که به فکر خانواده و آینده خود باشد. پس فرانس بدون حمایت کلیسا روی ارزش‌های اخلاقی‌اش می‌ایستد. صلیب‌های بزرگی که مسیح مصلوب بر آنهاست در بیشتر صحنه‌های فیلم حضور دارند و گویی مسیح مصلوب شاهد خاموش رنج انسان‌هاست. در صحنه‌ای دیگر از فیلم، فرانس زیر فشارها، چنانکه گویی در حال خرد شدن است دعا می‌کند که خدا به او قوت بدهد تا بتواند حقیقت را پیروی کند. در صحنه‌ای دیگر او مزامیر را زیر لب زمزمه می‌کند. 

یکی دیگر از ویژگی‌های این فیلم نگاهی است که کارگردان به شرارت نظام تمامیت‌خواه دارد. در این فیلم شرارت یک شخص یا پدیدۀ مشخص نیست بلکه ویروسی است که همه را گرفتار می‌کند. همه با سکوت و انفعال در مقابل گسترش شرارت، در باززایی و تولید آن نقش دارند، و قهرمان فیلم برای همین در برابر شرارت چنین تنهاست. اگرچه نظام خودکامه، کارگزارانی کارکشته در تولید شرارت دارد اما انبوه عظیمی از انسان‌های خاموش و منفعل، که فقط کارشان را انجام می‌دهند و کاری با کار دیگران ندارند، نقش مهمی در تداوم بخشیدن به این شرارت ایفا می‌کنند. بخشی مهم از بدنۀ نظام ستمگر و شریر را بوروکرات‌ها، کارمندان جزء، وکلا و قضات، اسقف‌ها و سربازان ساده تشکیل می‌دهند. این موضوع را به‌روشنی در صحنه‌هایی که همسر فرانس به ادارات مختلف می‌رود تا شاید بتواند کاری برای همسرش انجام بدهد، می‌توان دید، وقتی که با دیواری از سکوت و بی‌توجهی روبه‌رو می‌شود. اهالی روستا نیز که در سراسر فیلم به فرانس و خانواده‌اش آزار می‌رسانند بخشی دیگر از جریان تکثیر این شرارتند. 

اما خشم و تنفر اهالی روستا نسبت به فرانس و خانواده‌اش وجوه متفاوتی دارد. یک وجه آن همانا مفهوم روحیۀ تودۀ گله‌وار است که کی‌ِرکگور در آثارش به آن اشاره می‌کند. بسیاری از اهالی روستا دقیقاً نمی‌دانند چرا از فرانس و خانواده‌اش این‌قدر متنفرند اما چون اکثر اهالی از آنها متنفرند آنها هم باید در همراهی با دیگران به آنها تنفر بورزند.  اما برخی دیگر از اهالی از سر ترس و در حالی‌که هیچ خصومتی با فرانس و خانواده‌اش ندارند با آنها دشمنی می‌ورزند. اما گویی برخی دیگر از دست فرانس عصبانی هستند چون جرأت کرده راهی به آنها نشان بدهد که در درون‌شان از درستی آن به‌خوبی آگاهند ولی جرأت انتخاب آن را ندارند. فرانس با انتخاب شیوۀ زندگی مبارزه‌جویانه انگار باعث می‌شود آنها از خودشان شرمنده باشند. گویی آمادگی و ظرفیت فرانس برای رنج کشیدن به‌خاطر ارزش‌هایش باعث می‌شود اطرافیانش به‌خاطر محافظه‌کاری و عافیت‌طلبی خود احساس گناه کنند.    

در فیلم «زندگی پنهان»، مثل دیگر فیلم‌های مالیک، موسیقی و صدا تناسب شگرفی با تصاویر و رخدادها دارند و او استادانه از آنها استفاده می‌کند. موسیقی اوریژینال فیلم ساختۀ آهنگساز برجسته جیمز نیوتون هوارد است و در کنار آن از آثار هندل و دووژاک نیز استفاده می‌شود. مالیک از سکوت نیز استادانه استفاده می‌کند و برخی رخدادهای فیلم در پس‌زمینۀ سکوتی معنادار اتفاق می‌افتند. در برخی از صحنه‌های فیلم، صداها زودتر از نماها و تصاویر می‌آیند و مالیک آگاهانه بیننده را برای روبه‌رو شدن با برخی رخدادها آماده می‌کند.

مالیک پس از فیلمبرداری، با گروهی از تدوین‌گران حرفه‌ای سه سال به تدوین این فیلم اختصاص داد. در کل، تدوین نقش مهمی در شکل گیری فرم نهایی فیلم‌های مالیک دارد و بخشی مهم از تأثیرگذاری فیلم‌های او به شیوۀ تدوین و وسواسی که در این مورد دارد برمی‌گردد. 

فیلم با این جملات از جرج الیوت به پایان می‌رسد که عنوان فیلم نیز از آن گرفته شده است:          

«یکی از دلایل وجود نیکویی فزاینده در جهان ما، رخدادهایی است که شاید اهمیت تاریخی چندانی ندارند، و اینکه شرایط برای ما وخیم‌تر از وضعیت کنونی نمی‌شود، تا حدی به‌خاطر وجود انسان‌هایی است که زندگی پنهانِ مبتنی بر وفاداری به ارزش‌ها را در پیش گرفته‌اند و در گورهایی گمنام خفته‌اند.»